سرکشی استراتژیک امریکا نیازمند استراتژی تهاجمی جهانی

امریکا در اسناد اصلی دکترین جهانی خود برای حفظ جایگاه هژمونیک و بازگرداندن شرایط انتقالی به نظام تک‌قطبی در نظام بین‌المللی، مهار چین و روسیه و ساماندهی مناطق حساس در آسیا و اروپا و آبراه‌های مهم جهانی را هدف‌گذاری کرده، ولی شاخص‌های قدرت امریکا اجازه یک رقابت طبیعی برای حفظ برتری را بدان نمی‌دهد، لذا به‌رغم اینکه رأس قدرت در امریکا، رفتار بیمارگونه و متوهم دارد، ولی ساختار‌های قدرت، اولویت‌های خود را به نحوی دیگر طراحی کرده‌اند. اگرچه در اجرای دکترین جهانی امریکا، چین در رتبه اول تهدید و توجه قرار دارد، ولی از طریق بحران‌سازی در اوکراین با یک سنگ چند هدف را تأمین کرده است، ناتو را جا انداخته و اروپا را در صف‌بندی بحران در کنار خود قرار داده و هزینه‌های نظامی اروپا را برای سال‌های آینده با افزایش ۲۰۰ میلیارد یورویی و مشکلات مالی و اقتصادی عمیقی را بر اروپا و جهان تحمیل کرده است و عملاً برای حضور در جنوب‌شرق آسیا و در مقابل چین از مرز‌های اروپا با روسیه شروع کرده و تمامی هزینه‌های منازعه قدرت جهانی خود را با تمام جهان تقسیم کرده است. مدت‌ها بود که از برنامه‌ریزی امریکا برای خروج از غرب آسیا در محافل سیاسی سخن گفته می‌شد، ولی نشانه‌های زیادی وجود دارد که باتلاقی‌تر کردن و حفظ و استمرار در تنش‌های امنیتی و نظامی و بحران‌های گوناگون در اولویت اصلی امریکا برای غرب آسیا قرار دارد. امریکا از افغانستان فرار کرده، ولی به دلیل نیاز‌های راهبردی برای اعمال شوک‌های امنیتی و نظامی به روسیه، امروز به جغرافیای شبه‌قاره و آسیای مرکزی نیاز فوری دارد و در حال اجرای برنامه‌های تنش و بحران‌آفرینی در این مناطق از طریق یک سیاست فعال است. با اینکه در بحث برجام و در قبال سیاست فعال ایران، امریکا نیازمند بازگشت به توافق هسته‌ای است، ولی مطالبه‌گری و زیاده‌خواهی در مراحل پایانی مذاکرات را با اصرار دنبال می‌کند و از پیغام‌های با واسطه، گره زدن توافق با ایران را به مسائل منطقه‌ای که پاشنه آشیل سلطه امریکا در غرب آسیاست، رها نکرده است. در عراق طرح کودتای سیاسی امریکا شکست خورده، ولی از طریق ادوات حزبی و سیاسی، تشنج و درگیری آفرینی و بن‌بست‌سازی در روند‌های سیاسی و حاکمیتی را فعالانه دنبال می‌کند. اگرچه از چند سال گذشته، سخن از کاهش حضور و خروج از سوریه و شرق فرات را مطرح می‌کردند، ولی حفظ و تقویت گروه تروریستی داعش و حضور نیروهایشان بیشتر نمایان است. در لبنان با برنامه‌ریزی تولید بحران‌های گوناگون اقتصادی، سیاسی و مالی، به دنبال یک کودتای حکومتی از مسیر انتخابات پارلمانی رفتند، ولی بنا به اعتراف مسئولان این پرونده، ناکام ماندند و برای جبران آن، فشار‌های اقتصادی و سیاسی و حتی امنیتی را برای پس از انتخابات در دستور کار قرار داده اند.
رژیم صهیونیستی در بحران‌های داخلی و بن‌بست‌های راهبردی در محیط پیرامونی و به‌ویژه در قبال جبهه مقاومت بسر می‌برد، ولی امریکا از آن به عنوان مترسک برای نمایش حمله به ایران استفاده می‌کند، حال آنکه در تأمین امنیت داخلی در مقابل فداییان و جهادگران انفرادی فلسطینی کاملاً ناتوان است و از حضور یگان رضوان در مرز‌های لبنان و فلسطین اشغالی، در کابوس بسر می‌برد. در یمن دو ماه آتش‌بس را برای نجات سعودی در مقابل حملات یمنی به عمق این رژیم طراحی و اجرا کردند و بدون اینکه به مفاد کامل آن پایبند باشند، در دو استان مهم حضرموت و المهره پایگاه امریکایی و انگلیسی ساختند و سرقت منابع نفتی استان‌های یمنی را سرعت بخشیدند و آماده دور تازه‌ای از جنگ و بحران می‌شوند و سعی در جداسازی این دو استان و پیوند آن به سعودی دارند.
از سوی دیگر و برای اهداف چندگانه و چندلایه، نیرو‌های ضربتی دریایی در دریای سرخ را شکل داده‌اند که تصویر همه تلاش‌های امریکا این است که اگر توانی برای حفظ جایگاه سلطه خود در اختیار ندارند با باتلاقی‌تر و بحرانی‌تر کردن این حوزه‌های حساس، فرسایش رقیب و تولید فرصت برای راهبرد‌های امریکا و متحدانش را فراهم کنند. همین تصویر در منازعه قدرت و بحران اوکراین نیز به چشم می‌خورد و امریکا از هرگونه نشانه پایان‌دهی به آن جلوگیری می‌کند و استمرار آن را برای تعمیق ابزار‌ها و اهداف امریکایی الزامی می‌داند. نکته مهم و مغفول مانده در این رفتار‌های امریکایی در تولید و استمرار بحران‌سازی، همانند آنچه در پس شعار مبارزه با ترور و هدف قرار گرفتن برج‌های دوقلوی نیویورک اجرا شد، تحمیل قواعد رفتاری بی‌قاعده و غیرعادی در مناسبات جهانی و سیاست‌های تنبیهی در مقابل روسیه یا در بحران‌سازی در پرونده‌های غرب آسیاست، یعنی از تمامی قواعد بین‌المللی، شعار‌های دموکراتیک، حقوق بشر و رفتار‌های شیک تمدنی امریکا و غرب، عبور شده و با وقاحت استعماری، قانون جنگل و بی‌قاعده‌ای را به اجرا می‌گذارند.
بدیهی است که شرایط جدید در تحولات جهانی و منطقه‌ای نیازمند تدابیر، سیاست‌ها و راهبرد‌های متناسب است که با رویه و رفتار‌های گذشته نمی‌توان از رفتار و سیاست‌های وحشیانه امریکا و غرب مصون ماند و از آن جلوگیری کرد. اتحاد و ائتلاف‌های جدید، بازنگری در برخی سیاست‌ها و راهبرد‌ها و رویکرد فعال در عرصه‌های گوناگون و تهاجمی‌تر شدن در بسیاری از عرصه‌ها از جمله این ضرورت‌هاست.