فروريزي ساختمان‌ها و ساختارها

فروريزي برج متروپل آبادان در واقع نمادي است از سقوط و فروريزي دانش مديريت كشور كه در بخش‌ها و حوزه‌هاي گوناگون ظهور و بروز پيدا كرده است. يك زمان اين فروريزي با سقوط يك ساختمان و برج، عينيت پيدا مي‌كند و برهه‌اي ديگر با فروپاشي بنيان خانواده، سقوط شاخص‌هاي اقتصادي، شكاف طبقاتي، هبوط قدرت خريد مردم و... اما بايد ديد چگونه يك چنين فرايندي از« سقوط» در فضاي كلي كشور در حال وقوع است و به چه دليل يك چنين مشكلاتي ايجاد شده‌اند؟ طي نيم قرن گذشته با نگاهي به تحولات كشورهاي مختلف (توسعه يافته، در حال توسعه و پيشاتوسعه) متوجه مي‌شويم كه عامل اصلي تمايز كشورها، در توانايي آنها در به كارگيري دانش «مديريت»نهفته است. اساسا از طريق اعمال سطوح مختلف مديريت است كه كشورها، رنكينگ‌هاي متفاوتي به دست مي‌آورند. يعني آن دسته از كشورهايي كه توانسته‌اند در حوزه مديريت دستاوردهاي مطلوب‌تري داشته باشند، جايگاه بالاتري را نيز در حوزه‌هاي مختلف اقتصادي، سياسي، اجتماعي و... كسب كرده‌اند و در نقطه مقابل آن دسته از كشورهايي كه در زمينه مديريت دچار فقر هستند، در جدول رشد نيز جايگاه نازل‌تري را به خود اختصاص داده‌اند. دانش مديريت كه برآمده از تفكر نظريه‌پردازان غربي است، شاخص‌هايي دارد كه يكي از مهم‌ترين آنها، نحوه آموزش مديران و به كارگيري مديران است. از سوي ديگر، انديشمنداني چون تايلور، مكس وبر و... در تعريف ديوان‌سالاري مهم‌ترين مولفه در گزينش مديران را «سابقه و تجربه» مي‌دانند. اين دسته از انديشمندان معتقدند اين گذشته، تخصص و دستاوردهاي قبلي افراد است كه مي‌تواند چشم‌انداز آينده آنها در مديريت را مشخص كند. اگر يك چنين ضرورت‌هايي در زمان انتخاب مديران مورد توجه قرار نگيرند، مفسده‌ها، ريزش‌ها و نزول‌ها يك به يك از راه مي‌رسند.
وقتي فساد شكل گرفت، كاركردهاي دانش مديريت از ميان مي‌رود و روند توسعه و رشد كشور در حوزه‌هاي مختلف متوقف شده و عقب‌گردها آغاز مي‌شود. در ايران يك چنين اتفاقي در حوزه مديريت رخ داده است. يعني پست‌هاي مديريتي، مبتني بر دانش، تخصص و شايسته‌سالاري توزيع نمي‌شوند و چون ساير مولفه‌هاي بي‌ربط ديگر مورد توجه قرار گرفته‌اند، كشور با مشكلات عديده‌اي مواجه شده است. از سوي ديگر عدم توجه به تخصص باعث شده تا ظرفيت‌هاي كشور در حوزه مديريت، مهاجرت كرده و راهي سرزمين‌هايي شوند كه در آنها به كاركردهاي حرفه‌اي و تخصصي توجه مي‌شود. بررسي تحليلي وضعيت كشور حتي در قوه مقننه نشان مي‌دهد، شاخص اصلي حضور نمايندگان در مجلس، مبتني بر مولفه‌هاي مديريتي و تخصص نيست، بلكه شوراي نگهبان با بررسي برخي ويژگي‌هاي ديگر كه اتفاقا ارتباطي با تخصص و دانش ندارد، افرادي را انتخاب و از ميان آنها اقليتي راهي پارلمان كشور مي‌شوند. در واقع نظارت استصوابي باعث شده تا نظام ديوان‌سالاري و مديريت كشور از حضور افراد شايسته و متخصص محروم شود. از نظر دانش مديريت، اين روند ابتداي مفسده‌ها در جامعه است. اين وضعيت در ساختارهاي كلان كشور باقي نمي‌ماند؛ به تمام بخش‌ها، ارگان‌ها، نهادها و سازمان‌ها تسري پيدا مي‌كند. نتيجه اين رويكرد مي‌شود، فروريزي برج متروپل آبادان كه ده‌ها نفر زير آوارهاي آن باقي ماندند . قبل از سقوط ساختمان آبادان، اما ساختمان و ساختار اقتصادي كشور در حوزه‌هاي ارزي، تورم، رشد نقدينگي و... نيز دچار فروريزي شده است. استحكام خانواده‌هاي ايراني به دليل فقر، گسترش آسيب‌هاي اجتماعي و... از ميان رفته و دچار آسيب شده است. وقتي مولفه‌هايي مثل وابستگي به فلان گروه و جناح و... مورد توجه قرار بگيرد، تصميم‌سازي‌ها در كشور، دچار آشفتگي و فساد مي‌شود. بعد از دولت اصلاحات، اقتصاد ايران نتوانسته رشد اقتصادي 8درصدي را تجربه كند. بعد از دولت اصلاحات روند شايسته سالاري به فراموشي سپرده شد و باندبازي، گروه‌گرايي و نگاه جناحي به شاخص‌هاي اصلي بدل شدند. وقتي مديران كارنابلد سكان هدايت امور را به دست بگيرند، ارتباط جامعه با تصميم‌سازان قطع مي‌شود و مشاركت‌هاي عمومي كاهش پيدا مي‌كند. در اين صورت است كه سياست‌گذاران جامعه ديگر نمي‌توانند مردم را براي سياست‌هايي چون جراحي اقتصادي و... قانع سازند. بنابراين تا وقتي نظام مديريتي كشور اصلاح نشود و در مجلس به عنوان راس هرم تصميم‌سازي كشور، افراد شايسته، متخصص و كاربلد حضور پيدا نكنند، متاسفانه بايد شاهد فروريزي ساختمان‌ها و ساختارهاي مختلف باشيم. روزي ساختماني در آبادان فرو مي‌ريزد، روزي ديگر ساختمان معيشت مردم و يك روز هم ساختمان مناسبات اجتماعي و...از ميان مي‌رود. بنابراين احداث ساختمان‌هاي مستحكم، مديران كاربلد مي‌خواهد و مردان شايسته....