ذلت ابدی

حسین کیامنش: در تاریخ هر کشوری، نقاط تاریکی وجود دارد که یادآور تحولات یا افرادی است که سرنوشت یک ملت و یک کشور را برای سال‌های متمادی با تاریکی پیوند ‌زده‌اند. در تاریخ معاصر ایران نیز جدای از دوران حکومت پادشاهان بی‌کفایت قاجار، انحراف مشروطه، کودتای سوم اسفند 1299 و بعدتر اعلام تأسیس پادشاهی پهلوی به سرکردگی رضاخان میرپنج که با حمایت انگلیس و در پی یک کودتا انجام شد، یکی از همان نقاط تاریک است و چهارم مردادماه سالمرگ رقم‌زننده این نقطه تاریک است.  فردی که اسفندماه سال 1299 طی یک کودتای انگلیسی توانسته بود قدرت بگیرد و چند سال بعد نیز به ‌عنوان پادشاه پهلوی تاجگذاری کند، سال‌ها بعد در شهریور سال ۱۳۲۰ در حالی که ایران بدون مقاومت حکومت به اشغال متفقین درآمده بود، طبق نظر انگلیسی‌ها حکومت را به پسرش محمدرضا واگذار کرد و بنا بر التماسی که پیش‌تر به انگلیسی‌ها کرده بود، به تبعید رفت.  ابتدا تصمیم داشت برای استراحت چند هفته‌ای به هند برود اما در نزدیکی هند، انگلیس‌ها مانع ورود او شدند و جزیره موریس در آفریقای جنوبی را برای ادامه زندگی شاه فراری ایران تعیین کردند. وی پس از مدتی زندگی در موریس نیز به ژوهانسبورگ، پایتخت آفریقای جنوبی رفت و در نهایت پس از ۳ سال زندگی در تبعید، چهارم مرداد ۱۳۲۳ مرگش فرارسید.  اما با وجود دیکتاتوری 20 ساله رضاخان و اقداماتی که برای اسلام‌زدایی از جامعه مسلمان ایران کرد - از طرح لباس متحدالشکل تا کشف حجاب از بانوان - چیزی که بیش از همه در ارتباط با رضاخان پهلوی به چشم می‌آید و برای همیشه در تاریخ این کشور ثبت شده، فرار او از جنگ با متفقین است که شهریور 1320 از شمال و جنوب به ایران حمله کردند و ظرف مدت کوتاهی توانستند ایران را به اشغال خود درآورند. در پی حمله نیروهای متفقین به ایران، ارتش رضاخان بیش از 80 ساعت (یعنی اندکی بیش از ۳ روز)، تاب نیاورد و با فرار فرماندهان، نیروهای متخاصم بیش از پیش در خاک ایران پیشروی کردند.  آنطور که تاریخ گواهی می‌دهد، رضاخان در زمان حمله متفقین به ایران، نه تنها دغدغه‌ای برای دفاع از مردم و کشور نداشت که تنها هم‌وغمش سرنوشت زمین‌هایی بود که در طول سلطنت خود با زور از چنگ مردم ایران درآورده و به نام خود‌ کرده بود.  «عباسقلی گلشائیان» از رجال عصر پهلوی در این باره می‌گوید: هنگامی که خبر پیشروی قوای همسایه شمالی به رضاخان رسید، تنها با عصبانیت گفت: پس تکلیف زمین‌های من در آن ناحیه چه می‌شود؟ حسین فردوست از افراد نزدیک به محمدرضا پهلوی درباره زمین‌های غصب شده توسط رضاخان می‌نویسد: «رضاخان در طول سلطنتش تمام املاک مرغوب شمال را به زور سرنیزه به نام خود کرد. پس از سقوط او، تا مدت‌ها روزنامه‌ها و مجلات کشور پر بود از نمونه‌هایی از غصب اموال مردم توسط رضاخان. البته گاهی پول مختصری هم به عنوان بهای آن می‌داد. وی املاک را به منطقه‌های مختلف تقسیم کرد و در هر منطقه یک افسر گمارد و کل املاک او را سرلشکر کریم آقاخان بوذرجمهری اداره می‌کرد. سال ۱۳۱۹ (یک سال قبل از رفتن رضاخان از ایران صورتحساب عایدی خالص سالانه املاک پهلوی ۶۲ میلیون تومان بود که همه اینها را به محمدرضا منتقل کرد و سایر اولاد او بی‌نصیب ماندند. بعدها آنها به رضاخان شکایت کردند و او نیز به محمدرضا نوشت کاخ‌های فرزندان را به آنها انتقال دهد و علاوه بر آن به هر کدام یک میلیون تومان بپردازد؛ که سریعا انجام شد». اما فقط رضاخان نیست که عمر تباه خود را اینطور با خفت به پایان رساند. از محمدرضا پهلوی تا همسر و دختران رضاخان، مرگ اغلب این خاندان با خفت و خواری و در خاک بیگانگان بوده است.