طاهر جمشیدزاده تغییرات اقلیمی، کرونا و کوچک شدن اندازه جمعیت بشر

سوء تغذیه در بیشتر جوامع و کشورهای جهان سوم و بویژه در خلال بیماری منحوس کرونا بحرانی جدی بشمار می آید و قطعا در پساکرونا آمار فقر و گرسنگی در جهان به دو برابر آمار کنونی ۹۰۰میلیون نفر که سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (FAO) در سال۲۰۲۱میلادی اعلام کرده بود خواهد رسید.
اندیشه تغییر گونه ها را نخست فیلسوفان رومی ارائه دادند.در۱۸۵۹میلادی چارلز داروین طبیعی دان و پزشک انگلیسی که شواهد متقاعد کننده‌ای مبنی بر تغییر گونه‌ها به دست آورده بود و از طریق انتشار کتاب خود «خاستگاه گونه‌ها از طریق انتخاب طبیعی» در همین سال،ساز و کار قابل قبولی برای تجزیه، تحلیل و توضیح این فرآیند تبیین و منتشر کرد. نظریه داروین نیز مانند سایر نظریه های علمی،در طول سال ها آزمایش و مشاهده،تحقیق و پژوهش دچار تحول شده است. اگرچه نظریه جدید تغییر گونه‌ها در نتیجه کارهای علمی چارلز داروین شکل گرفت، امروزه متحول شده است.اما بنابر اعتقاد بسیاری از زیست شناسان امروزی نظریه داروین می‌تواند مبنای گوناگونی حیات در زمین را تفسیر نموده و توضیح دهد. اما مشاهدات داروین در سفر دریایی‌اش این مسئله را دگرگون کرد. داروین در سفر خود، شواهدی علیه نظریه ثابت ماندن گونه‌ها کشف کرد. او در این سفر کتاب چارلز لیل را که مبانی زمین شناسی نام داشت، مطالعه نمود. لیل از این فرضیه حمایت کرده بود که سطح زمین در گذر زمان متحمل تغییراتی تدریجی شده است. هنگامی که داروین به مشاهده می پرداخت، متوجه مواردی شد که تنها بر اساس فرآیند تغییر تدریجی قابل تفسیر بودند. مثلا در آمریکای جنوبی سنگواره هایی از نوعی جانور به نام آرمادیلو «هم خانواده مورچه خوار» یافت. این جانور سنگواره شده «فسیل» بسیار شبیه یکدیگر بودند،اما با نمونه‌های زنده آرمادیلو تفاوت‌هایی داشتند. داروین در جزایر گالاپاگوس که در حوالی۱۰۰۰کیلومتری ساحل اکوادور واقع است،شواهد دیگری مبنی بر تغییر تدریجی گونه‌ها کشف کرد. او از این واقعیت که گیاهان و جانوران جزایر گالاپاگوس بسیار شبیه گیاهان و جانوران سواحل آمریکایی جنوبی بودند، متعجب شده بود. بعدها داروین این فرضیه را پیشنهاد کرد که ساده ترین توضیح برای این امر آن است که نیاکان گونه های امروزی گالاپاگوس،سال های بسیار دور از آمریکای جنوبی به این جزایر مهاجرت کرده اند و پس از ورود به جزایر متناسب با محیط زیست دچار تغییر شده اند.داروین پس از بازگشت از سفر سال ها به تفسیر اطلاعات حاصل از آن پرداخت‌. اعتقاد او مبنی بر تغییر تدریجی گونه‌ها، پس از مطالعه نتایج حاصل از این سفر قوت بیشتری یافت. اما نمی توانست توضیح قانع کننده درباره ساز و کار آن ارائه دهد. از نظر داروین، کلید معمای انجام تغییر در گونه‌ها تحقیق میدانی و بررسی‌ای بود که یک اقتصاددان انگلیسی به نام توماس مالتوس در کتاب خود «اصل جمعیت» انتشار داده بود و برای اولین بار به این موضوع بنیادی اشاره کرده بود که افزایش جمعیت راه حلی برای پیشرفت نیست؛ مالتوس نوشته بود رشد جمعیت انسانی سریع تر از منابع غذایی است. طبق نوشته‌های او، رشد جمعیت انسانی به صورت تصاعد هندسی است؛در حالی که منابع غذایی در بهترین حالت خود،رشد عددی«ریاضی» دارند.طبق نظریه مالتوس در صورت عدم کنترل رشد جمعیت انسان،افراد بشر در مدت کوتاهی سراسر پهنه زمین را اشغال خواهند کرد. او گفت که مرگ در اثر بیماری،جنگ و گرسنگی، رشد جمعیت انسانی را آهسته تر خواهد کرد. مالتوس بر این عقیده بود که موجودات زنده با سرعت سرسام آوری تکثیر می یابند و اگر گرسنگی،بیماری و جنگ و غیره وجود نداشته باشد، جمعیت به شکل تصاعد هندسی زیاد می شود و ممکن است در هر۲۵سال دو برابر گردد؛در حالی که وسایل ارتزاق و منابع غذایی در بهترین شرایط با یک تصاعد ریاضی بالا می رود و‌ لذا هر۲۵سال جمعیت دو برابر می شود و حال آنکه ازدیاد خواربار و مواد غذایی بسیار ناچیز است ولی برخی عوامل قحطی،بیماری و جنگ می توانند موانع طبیعی در امر ازدیاد جمعیت باشند. همین مسئله‌ای که اکنون درخصوص بیماری کرونا دامن گیر جهان و بشر ساکن کره زمین شده است و طبق نظریه توماس مالتوس رشد جمعیت بشر با تلفاتی که کرونا در سه سال اخیر رکورد زده است و همچنان ادامه دار است رشد جمعیت در جهان بر اثر تبعات ناشی از آن و بیماری های نوظهور و زمینه ای ناشی از دوران پساکرونا کند و بطئی و آهسته تر خواهد شد. واژه جمعیت در زیست شناسی فقط به تعداد انسان‌های موجود در یک منطقه اشاره نمی‌کند؛ در زیست شناسی، یک جمعیت بیانگر گروهی از افراد یک گونه است که با همدیگر در یک زمان و در یک مکان زندگی می کنند. داروین به این نتیجه رسید که اندیشه مالتوس درباره جمعیت انسانی قابل تعمیم و تسری برای همه گونه‌هاست. هر جاندار در طول زندگی خود،توانایی تولید تعداد فراوانی زاده را دارد، اما در اغلب موارد، تنها تعداد محدودی از این زاده ها قادر به بقا و زادآوری هستند.داروین با اضافه کردن دیدگاه مالتوس،به نتایج حاصل از سفر و دیگر تجربیات خود که در زادگیری حیوانات اهلی به دست آورده بود،به یک مطلب اساسی پی برد.افرادی که از نظر ویژگی های فیزیکی و رفتاری با محیط خود تطابق بیشتر دارند،احتمال بقا و زادآوری آنها نیز بیشتر است.داروین فرض کرد در صورتی که زمان کافی برای زادآوری افراد وجود داشته باشد،افرادی که فرصت انتقال صفت مطلوب خود را به نسل بعد دارند،با گذشت زمان آن را در جمعیت افزایش می دهند و به تدریج ویژگی های جمعیت را تغییر می دهند.وی این فرآیند را که جمعیت ها در پاسخ به محیط خود تغییر می کنند،انتخاب طبیعی نامید.داروین فرض کرد که جانداران یک محل با جانداران همان گونه در محل های دیگر متفاوت هستند،زیرا زیستگاه آنها از نظر فراهم کردن فرصت برای بقا و زادآوری افراد متفاوت است و هرگونه ای هماهنگ با محیط ویژه خود تحول می یابد.تغییراتی را که یک گونه،به منظور تطابق بهتر آن گونه با محیط خود انجام می گیرد،سازش نامیده می شود.داروین همچنین متوجه این امر شد که جانداران موجود در مناطق جغرافیایی نزدیک نسبت به جانداران موجود در مناطق جغرافیایی مشابه،اما دور شباهت های بیشتری با یکدیگر دارند.ولی بیماری هایی نظیر سارس،مرس و کرونا که پس از یک وقفه مجدد مثل آبسه سر باز کرده است ممکن است تبعات ناخوشایند در فراخور زمان داشته باشند و این مساله را مخدوش کنند و این شباهت ها را دچار تغییر و کمتر کنند و با نوسان و اختلال در جوامع انسانی اندازه جمعیت و رشد آن را متعاقبا کند و آهسته تر سازند و این همان چیزی است که امروز ایالات متحده آمریکا ابرقدرت بلامنازع جهان سخت در پی آن است و در تقابل تجاری آشکار و رفتار متناقض،افراطی و یکجانبه گرا و پوپولیسم آشکار در سیاست خارجی خویش از زمان زمامداری رئیس جمهور سابق خویش دونالد ترامپ از سال۲۰۱۸ تا کنون و دوره جو بایدن بجد بدنبال آن است و در سپهر سیاست جهان اتمسفر تیره این موضوع دنیا را هرلحظه آبستن حوادثی تازه می کند چرا که بنا به اعتقاد کارشناسان چین که هم اکنون دومین قدرت برتر در حوزه اقتصاد و تجارت جهانی است تا۲۰۳۰جای آمریکا را در صدر جدول و در رنکینگ اقتصاد جهان از آن خود خواهد کرد.