كار رسانه مثل قاشق‌ساختن است!

لابد اين روزها برخي رسانه‌هاي دولتي يا وابسته به سازمان‌ها و نهادهاي حكومتي را ديده‌ايد كه از يك جنگ رسانه‌اي در جريان ناآرامي‌هاي اخير خبر مي‌دهند و تحليل‌هايي را در اين زمينه منتشر مي‌كنند. گاه چنان در اين باره داد سخن مي‌دهند كه گويي مثلا ستاره‌اي را در فاصله چند ميليارد سال نوري كشف كرده‌اند! و آن‌قدر براي‌شان اهميت و تازگي دارد كه از ذوق‌زدگي ناشي از آن سرخوشند و براي خودشان كارت تبريك مي‌فرستند. حاقّ كشف‌شان هم اين است كه دشمن و رسانه‌‎هاي بيگانه در فرآيند جنگ روايت‌ها، برداشت و تلقي دلخواهي از رخدادها دارند و سعي مي‌كنند همان را بين مردمان جامعه ايران ساري و جاري كنند. آنچه اين افراد بيان مي‌كنند، هر چند در عالم رسانه امري پيش‌پاافتاده و رايج است و هر كسي كه مدتي ولو كوتاه كار خبري كرده باشد، با آن آشنايي دارد اما درست است. با اين حال اعتراف به يك واقعيت تلخ است كه به قول نقي معمولي «باختم، بدجور باختم»! يكي از اعضاي پرسابقه تيم رسانه‌اي دولت نيز در يادداشتي، با اعتراف به اين شكست، در پي چاره‌جويي افتاده تا بتوان فضاي رسانه‌اي رسمي كشور را از ورطه كنوني نجات داد. سال‌هاست همان‌طور كه به اقتصاد دستوري، فرهنگ دستوري، اجتماعات دستوري و نظاير آن عادت كرده‌ايم، «فرامين و دستورات رسانه‌اي» هم جايگاه پيدا كرده و مديران سياسي دولت دارند با فرمان‌هاي غلاظ و شداد، رسانه‌ها را مامور به پيروي از شيوه‌اي كه آنها درست مي‌پندارند، مجبور كنند. از نگاه آنها، كار رسانه همانند فرض فردي است كه مي‌گفت قاشق‌ساختن كاري ندارد. يك تكه آهن را در دست مي‌گيري، با چكش توي سرش مي‌كوبي پخ مي‌شود، دمش را مي‌كشي دراز مي‌شود و به همين سادگي قاشق ساخته مي‌شود! وقتي شبيه چنين ديدگاهي در عالم رسانه عملياتي مي‌شود نتيجه‌اش همين است كه در چهار هفته اخير با اينكه تمام رسانه‌هاي پرهزينه دولتي و حكومتي با تمام امكانات به صف شده‌اند فضاي رسانه‌اي نه ‌تنها از چنگ حريف خارج نشده كه هر روز با پاس گل‌هايي كه از طريق صداوسيما و خبرگزاري‌هاي دولتي يا حامي دولت داده مي‌شود، دروازه‌مان بارها و بارها باز شده است. 
گمان عده‌اي اين بود كه بازداشت چند خبرنگار مي‌تواند جريان اطلاع‌رساني را تصحيح و مالِ خود كند، حال آنكه با اين شيوه، نه قاشق ساخته شد! نه جنگ رواني مهار گرديد! تا وقتي رسانه ملي و دستگاه‌هاي تبليغاتي دولت و حاكميت، به فرموده عمل مي‌كنند و بدتر از آن به شيوه‌هاي دهه 60 براي مقابله با جنگ رواني دشمن رفتار مي‌كنند و برخي روزنامه‌نگاران ناشي، خود را علامه دهر مي‌دانند ، در بر همين پاشنه خواهد چرخيد.
جريان رسانه‌اي رسمي كه امروز حاكم بر صداوسيما و دولت و برخي نهادهاست تا وقتي، رسانه را بوق مي‌داند و با دميدن در آن، اجازه نمي‌دهد مسوولان سياسي، انتظامي، امنيتي ، واقعيات كف خيابان را ببينند و بشنوند، لحظه به لحظه به سقوط نزديك‌تر مي‌شود.