بازتعریف نقش ایران در شرایط جدید منطقه

مرتضی سلیمانی‪-‬ دامنه درگیری‌ها در سوریه و عراق به روزهای تعیین کننده خود رسیده است و تمامی بازیگران این صحنه در حال چیدمان آخرین برگ‌های برنده خویش در این منازعه هستند، از یک سو بلوک غرب با توجه به انتخابات اخیر فرانسه و آخرین گفت‌وگوی رئیس جمهور جدید که بقای بشار اسد را تلویحا قبول کرده است و تعارض این ایده با اصول بنیادین آمریکا، رخ نموده و در سوی دیگر این ضلع انفعال و شکست محور عربی به مدیریت عربستان و ترکیه و انشقاق در این محور و در سوی دیگر ثابت قدمی و مدیریت ضلع دیگر این منازعه به مدیریت روسیه و ایران، نوید روزهایی را می‌دهد که داعش به عنوان نماد بی‌ثباتی، به روزهای پایانی خویش رسیده است.در حال حاضر سوالات اساسی این است که بعد از عبور از بحران گرم حاضر که سرزمین شام را به‌مدت 6 سال در تنور خویش سوزاند، قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ و نقش بازیگران عمده این تحولات چه می‌شود؟ و نتیجه حاصل برای کشورمان در این بین چیست؟ و در پس این درگیری که در بعد ایدئولوژی و بنا به ماهیت قومی و دینی توسط پروپاگاندای غربی شکل گرفته، چه حقیقتی نهفته است؟ مبنای دخالت ما چیست و...؟.آنچه که در این بین هیچ‌گاه به درستی روشن نشده است ریشه‌یابی بحران سوریه و علت تمایز به نسبت سایر موارد مشابه همچون لیبی و کشیده شدن سریع سطح بحران به یک درگیری جهانی و با بازیگران متعدد است. واقع امر این است که نقش خاص جغرافیای سرزمینی سوریه حرف اول و آخر را در این بین می‌زند. قرار گرفتن سوریه به عنوان آخرین دیوار غربی خاورمیانه و غرب آسیا و همسایگی با دریای مدیترانه از یک‌سو و راهبردی‌ترین منطقه جدا شده از امپراطوری عثمانی از سوی دیگر، و در کلیدی‌ترین کریدور ارتباطی غرب به شرق در طول تاریخ همواره محل درگیری‌های بی‌شماری بوده است که خواه ناخواه پای ایران به میان کشیده شده است. از جنگ‌های اشکانیان با دولت روم برای کنترل شام (سوریه و فلسطین حال حاضر) تا جنگه‌ای صلیبی در قرون متاخر و سایر درگیری‌های ایران و عثمانی در قرون گذشته و... همگی گواه این نکته است که این منطقه جزء راهبردی‌ترین نقاط برای توسعه کشورمان محسوب می‌شده است و در واقع کلید نقش‌آفرینی ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای در این منطقه نهفته است و برای همین هم هست که کشورهای مخالف این نقش‌آفرینی؛ سعی در منکوب کردن ایران در این جغرافیا را دارند. با یک نگاه ساده به نقش ایران در منطقه‌ای با 400 میلیون جمعیت به این حقیقت می‌توان رسید که کریدور ارتباطی ایران، عراق، سوریه در واقع کوتاه‌ترین و کم هزینه‌ترین راه ارتباطی و اقتصادی برای دسترسی ایران به بازار غرب و اروپا است و منافع اصلی ترانزیت انرژی و کالا و خدمات برای کشوری همچون ایران بی‌شمار است. اگر ما مولفه‌های قدرت را به چند بخش اصلی تقسیم کنیم؛ قدرت اقتصادی و عنصر ثبات در برنامه‌ریزی و اجرا در کنار استفاده هوشمند از تعارضات به سمت همگرایی، در راس است. در دنیای امروز و با مشاهده سیر تکوین کشورهای تاثیرگذار در دنیا می‌توان به این مهم دست یافت که حوزه ترانزیت کالا و مدیریت حوزه انرژی به عنوان دو عنصر مهم در تاثیرگذاری و مدیریت منطقه‌ای و جهانی خود را نشان می‌دهد. به طور مثال می‌توان به این گفته مدیرکل دفتر طرح جامع وزارت راه و شهرسازی اشاره کرد که مزایای اتصال شاخه غربی شبکه ریلی کشور به سمت عراق و از آنجا به بنادر سوریه در دریای مدیترانه باعث کاهش وابستگی و محدودیت تجارت جاده‌ای ایران و ترکیه، فرصت تسهیل صادرات چین به عراق و سوریه برای بازسازی این کشورها و ایجاد فرصت‌های اقتصادی برای ترانزیت از ایران به دو کشور عراق و سوریه و افزایش تبادل زائر و ترویج گردشگری مذهبی بین سه کشور از مزایای آن محسوب می‌شود. موضوع وقتی جالب می‌شود که طبق گفته وزیر راه و شهرسازی زمان ترانزیت کالا به صورت دریایی از بندر ناپلی ایتالیا تا بندر امام خمینی حدود ۲۵ روز و از ناپلی تا لاذقیه ۲روز از آنجا به ازبکستان یا آذربایجان و سرانجام به ایران ۳روز به طول می‌انجامد، لذا باید سرعت عمل خود را افزایش دهیم، زیر شرکت کشتیرانی امارات در آذربایجان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان ایستگاه راه‌آهن خریداری کرده است.!!! احداث خط لوله ترانزیت گاز ایران به سوریه و تحویل آن به خریداران در ساحل مدیترانه و به کشورهای اروپایی، در واقع پایان محاصره اقتصادی آمریکاست. برای جلوگیری از نقش‌آفرینی منطقه‌ای ایران و ده‌ها نمونه دیگر می‌توان اشاره کرد. تاثیرات بنیادی این کریدور ارتباطی و اقتصادی و به تبع آن مدیریت انرژی است که در واقع باعث بازتعریف نقش جدید ایران در معادلات قرن21 شده و رهایی کشور از بن‌بست طراحی شده توسط آمریکاست و بر همین مبناست که گفته می‌شود سطح منازعه سوریه نوعی جنگ جهانی سوم مینیاتوری است. به همین دلیل است که محاصره اقتصادی ایران به بهانه فعالیت‌های هسته‌ای در واقع پوششی برای محصور کردن کشور جهت جلوگیری از این نقش‌آفرینی به عنوان قدرت منطقه‌ای توسط آمریکا و غرب موجه است. با برجام در واقع غرب به نقش‌آفرینی ایران اعتراف و با توجه به تحولات سوریه در این چند سال، تثبیت این مهم به سرانجام رسیده است. این فرآیند به خودی خود این‌قدر بزرگ، عمیق و پرمعناست که آن پروپاگاندای پیش گفته در خصوص چرایی حمایت ایران از سوریه و آرمان فلسطین ورای مباحث عقیدتی و قومیتی، واقعیتی جدیدی را نشان می‌دهد که نادیده گرفتن ایران در این بین بسیار ابلهانه و سطحی‌نگری صرف است. ایران برخاسته از تمدن اسلامی و به پشتوانه هویت تاریخی و ملی، موتور محرک توسعه در غرب آسیاست و بنا به پیشینه تاریخی و واقعیت‌های عینی امروز بیشترین مسئولیت را برای هدایت و آرام‌سازی این منطقه دارا است. بر طبق همین الگو است که حمایت از آرمان‌های گروه‌ها و کشورهای همسو به عنوان اصلی اساسی در سپهر سیاسی ایران نهادینه شده و کنش‌های دینی و قومی در این بین به عنوان عنصری مخرب نگریسته می‌شود. همگرایی به‌وجود آمده در خصوص موضوعات سیاسی و ایدئولوژی در کنه خود در واقع همان هویت ملی و استقلال سیاسی کشور را تقویت کرده و برای همین است که موضوعاتی همچون کنش‌گری ایران در موضوع فلسطین، سوریه، لبنان، افغانستان، عراق، یمن و بحرین و شمال فققاز وو.. از یک کاسبی سیاسی و دعوای جناحی و سطحی و ژورنالیستی فراتر است. و به زبان ساده‌تر - بنا به همان پیش گفته‌های قبلی که ذکر شد - هیچ کشوری برای این نقش‌آفرینی ذی‌نفع‌تر و مستحق‌تر از ایران نیست. بر پایه همین واقعیت است که باید عنصر ثبات و وحدت رویه در مورد موضوعات این چنینی که معطوف به آینده این مردم و نسل‌های بعد از ماست مورد توجه قرار گیرد؛ ثبات در مجموعه‌های تصمیم‌سازی و وحدت رویه در سازمان‌های اجرایی، توجه به مفهوم دیپلماسی عمومی و تبیین واقعیت‌های پیرامونی توسط نظام رسانه‌ای کشور اعم از مطبوعات و شبکه‌های مجازی سایت‌های اطلاع‌رسانی. واقع امر این است که تاکنون در این زمینه غفلت‌ها و کاستی‌های بی‌شماری اتفاق افتاده که اگر درجای خود به درستی برای عموم مردم و نخبگان تشریح می‌شد، دستاوردهای بی‌شماری فراتر از آنچه که تاکنون به‌دست آمده رخ می‌نمود.