روزنامه خراسان
1401/10/05
زیر پوست بازار ارز مشهد
حمیدرضا حلاجیان/ نوسانات اخیر ارز عرصه را برای جولان دلالان دلار مهیا کرده است؛ در این بین اختلاف قیمت بین ارز صرافی ملی و بازار آزاد موجب شده تا دلالان ارز، از هر راهی برای به دست آوردن ارز ارزان قیمت و فروش آن به قیمت بالاتر استفاده کنند. یکی از این راه ها برای به دست آوردن ارز صرافی ملی، خرید سهمیه افراد دیگر است؛ این اتفاق آن قدر زیاد شده که موجب ازدحام بیش از حد مقابل صرافی ها شده است.به بازار ارگ مشهد در خیابان امام خمینی می رویم که از دیر باز مرکز خرید و فروش ارز بوده و این روزها مرکز جولان دلالان ارز شده است . معامله کارت ملی در لحظات اولیه حضورم تراکم انبوه جمعیت جلوی صرافی ها متحیرم کرد .حالت تحیرم را از مشاهده این جمعیت، نعره یک جوان که بهسرعت به سمتم میآمد شکست؛ از من پرسید که آیا کارت ملیام همراهم است یا نه؟ و آیا کارت بانک ملی دارم و بدون اینکه منتظر جواب من باشد، سؤال آخرش را هم پرسید که آیا سیمکارتم به نام خودم است یا نه؟ من که یکه خورده بودم، پرسیدم به چه دردت میخورد و او با طنازی خاص خودش پاسخ داد: میخواهیم بهت خیر برسانیم، دوست نداری؟ گفتم این چه خیری است که آنقدر یکهویی میآید؟ فهمیده بود که من بر خلاف خودش وقت زیاد دارم و دست از طنازی و اضافهکاری برداشت؛ گفت سهمیه دلار صرافی ملی ات را به ما 750 هزار تومان میفروشی و مفتیمفتی پول گیرت میآید. گفتم خیلی معطل میشوم و نمیخواهم؛ بهسرعت همکار یا شریک یا نوچهاش را صدا زد و کارتم را به او داد و گفت ثبتش کند؛ به او گفتم وقت ندارم و این جا تا نوبت ما شود صبح شده؛ گفت وقتی تو بخواهی درصف بایستی صبح میشود ولی من الان میبرمت داخل، دلار را میگیری و خلاص. راست میگفت، او انگار زد و بندی با صرافی کرده بودچون افرادی که او معرفی میکردپس از مدت کوتاهی از کنار در انتظار وارد میشدند. نبود کارت ملیام را بهانه کردم و گفتم تا کی هستید و باز مثل همه دلالان وقتی فهمید معاملهای در کار نیست، زحمت پاسخ به سؤال آخرم را به خودش نداد و با چشمان باز به دنبال فرد دیگری میگشت که بتواند دلار صرافی ملیاش را به 750 هزار تومان بخرد چراکه دلار صرافی ملی با نرخ آزادش تقریباً 2 تا 3 هزار تومان فرق میکند و این یعنی در حجم 2 هزار دلار میتوان بین 4 تا 6 میلیون سود کرد؛ فقط باید 80 میلیون پول نقد داشته باشی و برای افزایش معامله در روز بهتر است بتوانی با صرافیهای مدنظر بده و بستان داشته باشی که کارت را زود راه بیندازند. این راه سوداگری است که خود متولیان بازار ارز نشان مردم داده اند و هر وقت این اختلاف جان دار تر بشود، سودش چربتر خواهد شد. شاید اینها خوشحالترین بخش جامعه از بالا رفتن قیمت دلار و رسیدنش به ۴۱ هزار تومان باشند. عدهای جدا از جمعیت کنار خیابان، دسته تراول یا دلار خود را به افراد و ماشینهای رهگذر نشان میدهند چراکه میخواهند مشتریهای احتمالی تبادل ارز را قبل از ورود به جمعیت تقریباً انبوه دلالان برای خود بقاپند و در این رقابت، پیروز میدان باشند.نزدیکشان که میشوی آرام صدا میزنند: «دلار، یورو، خرید، فروش» .کمی که سرعتت را کم کنی به سویت هجوم میآورند و ابتدا با مبالغ بالا برای فروش و البته پایین برای خرید میخواهند معامله را برقرار کنند؛ اگر با مبالغ پیشنهادیشان موافق نباشی بهسرعت مبلغ جایگزین را پیشنهاد میدهند؛ به خصوص اگر حجم تبادل بالا باشد؛ فکر جابه جایی پول را هم کردهاند و با چندین کارت و نرمافزار انتقال پول از بانکهای مختلف میتوانند پول زیادی را جابهجا کنند. خرید و فروش کارت بانکی با خودم فکر کردم نام بانکها یی که صدا زده میشود، حتماً برای انتقال پول است؛ قصد داشتم این تحلیل را راستی آزمایی کنم پس خودم را بهجای فروشنده جا زدم و به سراغ مرد میانسالی رفتم که دور از جمعیت ایستاده بود. به او گفتم 2 هزار دلارفروش. به همین چند کلمه اکتفا کردم و مطمئن بودم او همهچیزی را که باید؛ فهمیده است. اولین سؤالش این بود که کارت های بانکیات مال کجاهاست؟ این یعنی چند کارت لازم است برای انتقال پول، گفتم چه فرقی دارد؟ او انگار که میخواهد کسی را که اصلاً مطلع نیست، به راه بیاورد، گفت: 2 هزار دلار یعنی 80 میلیون، دوره 20 میلیون گذشته! چطوری بتوانم پولت را انتقال دهم؟ راستی آزمایی تحلیل من به هدف خورده بود اما بازهم ادامه دادم و کارتهای بانکیام را نشانش دادم؛ سؤال بعدی این بود که دلار از کجاست؟ گفتم از روی زمین چه فرقی دارد؟ دیگر نمیخواست ادامه دهد، سرش را برگرداند و دنبال مشتری دیگری گشت؛ گفتم اخوی مال صرافی است، دلارها معلوم است دیگر؛ پیروزمندانه ادامه داد پس ارزانتر است چراکه حساب من را خواهند بست؛ فاکتور دلارها را میخواست برای فرار از معامله صوری که گفتم میآورم! در میان همه دادوبیدادها که از دل جمعیت، قیمت دلار و خریدوفروش را مشخص میکرد؛ صدای مردی که بلند داد میزد ماکارونی، ماکارونی به نظر جالب آمد. گویی جمعیت آنقدر این جا جمع میشوند که فکر گرسنگی خود نیستند و باید کسی به فکر ناهار آنها باشد. این را باید اشتغال زایی غیرمستقیم این صنف بهحساب آورد.اندکی جلوتر با انبوهی از افراد عادی مواجه شدم که به سمت در یک مغازه هجوم برده بودند؛ تراکم جمعیت بهگونهای بود که واقعاً هرلحظه احتمال داشت افرادی که بین جمعیت و دربسته صرافی گیرکرده بودند، آسیب ببینند. تک برگ در ادامه حضورم وقتی صدای دلالان را می شنیدم که نام یک بانک را صدا میزدند؛ نمیفهمیدم که منظور چیست! یکی بلند داد میزد: «تکبرگ، خرید، ملی» فقط مفهوم کلمه دوم را میتوانستم حدس بزنم که قاعدتاً او خریدار است اما اینکه خریدار چه چیزی است و البته منظورش از کلمه آخر را نمیفهمیدم.به سراغش رفتم و از او پرسیدم منظورت از تکبرگ چیست؟ او بلافاصله پرسید: دلار داری؟۳۹ هزار و ۶۰۰ تومان میخواهم ، میفروشی؟ گفتم تکبرگ یعنی دلار؟ چه جور دلاری است؟ لبخند زد و حوصله نداشت وقتش را بیشتر از این با صحبت کردن با من تلف کند البته زمان برای دلالان آنهم از نوع دلالی دلاری؛ حکم طلا را دارد چراکه همه سود این کار در انجام معامله در زمان درست است که معنا دارد و البته برای این معاملهها که قیمتش همچون باد در نوسان است، بهموقع بودن پیششرط اصلی معامله است. به کنار یکی دیگر از افراد رفتم که تقریباً خودش را از معرکه دورنگه داشته بود و عمیقاً داشت سیگارش را میکشید؛ داستان دستم آمده بود که با این جماعت نمیشود از بیراهه وارد شد و باید صاف بروی سر اصل مطلب، کسی این جا وقت اضافه ندارد؛ از او پرسیدم تکبرگ چیست؟ سرش را بالا آورد و بعد از ورانداز کامل گفت به صددلاری می گوییم تکبرگ. فهمیدم این جا همهچیز مخفف میشود تا وقت هدر نرود و در این فاصله معامله سوخت نشود.رویم را برگرداندم و ناگهان نگاهم به ساختمان اتاق بازرگانی افتاد که چندی پیش در آن جلسهای برای تقویت توان تولید برگزارشده بود. تولید در فضایی که قوانین، کار را برای سوداگری هموار میکند چقدر سخت میتواند باشد.پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد
90 هزار نفر بدون شناسنامه می مانند؟
مینو محرز: مراقب پروازها باشیم، بلای سال ۹۸ تکرار نشود
ضربه تازه شرطبندی به فوتبال؟
واکاوی خبر جعلی حذف ایران از منطقه
فاطمه پرچمدار حمایت از نبوت و امامت
بازخواست ارزی
زیر پوست بازار ارز مشهد
علیپور زیر ذره بین، پالس دوباره پوتین و انتقاد از وعده وزیر صمت!
باورهای ضدکارآفرینی
اظهارات تامل بر انگیزسفیر چین: صبور باشید !
آخر سال؛ وعده پایان کابوس فاضلاب صنعتی در کشف رود
تب داغ «بچه دانشمند»

