سوالاتي اخلاقي در باب اشتغال متخصصان

ممكن است مساله‌اي در بُعد فردي اخلاقي باشد ولي در بُعد اجتماعي اخلاقي قلمداد نشود
اين سوال مطرح است كه استعدادها و توانايي متخصصان و حرفه‌مندان در كشور ما كجا بروز و ظهور مي‌يابد؟ تلاش و تعهدات حرفه‌اي متخصصان در كشور ما، كجا براي‌شان مزيت رقابتي محسوب مي‌شود؟ چگونه براي‌شان منجر به موفقيت و برخورداري از رفاه بيشتر، رفاهي بيشتر از متوسط جامعه مي‌شود؟ اين سوال پيش مي‌آيد كه آيا اخلاقي است افرادي كه توانايي و استعداد طبيعي و خدا‌دادي بيشتري از متوسط جامعه دارند، بيشتر از سهم متوسط جامعه به منابع دسترسي داشته و از رفاه بيشتري برخوردار باشند؟ يا اخلاقي است كه همه انسان‌ها بر اساس يكساني و تشابه در نوعيت (انسان بودن به لحاظ ماهوي) و فارغ از ميزان استعداد و توانايي، از سهم برابري در انتفاع از منابع طبيعي و مادي برخوردار باشند؟ به عبارتي برابري اجتماعي امري اخلاقي است يا غير اخلاقي؟ استعداد و توانايي را شايد بتوان امري طبيعي-‌ خدادادي قلمداد كرد و گفت آنچه از طبيعت به ما رسيده و نعمت است و خدا‌دادي، اخلاقي نيست كه موجب رفاه بيشتر، دسترسي به منابع بيشتر از متوسط جامعه شود. اگر اين ديدگاه درست باشد، پس تلاش و كوشش چگونه است؟ تلاش و كوشش امري طبيعي و خدا‌دادي است يا به خواست و اراده فرد مرتبط است؟ آيا مي‌توان به‌طور كلي هيچ ويژگي يا توانايي انساني را خارج از عطاي طبيعت، عطاي الهي و نعمت بررسي كرد؟  نظام اجتماعي اخلاقي، نظامي است كه فارغ از پيشينه تحصيلي و حرفه‌اي افراد، و فارغ از تلاش‌هاي متفاوت ايشان در انجام خدمات حرفه‌اي، آنها را در شرايط يكساني از ميزان درآمد و منفعت و موقعيت اداري و موفقيت اجتماعي قرار مي‌دهد يا نظام اجتماعي اخلاقي، ضمن لحاظ شرايطي متوسط، ميزان مشخصي دسترسي به منابع براي همه افراد، نسبت به تلاش اعضاي جامعه دقيق و هوشيار است و تلاش‌هاي افراد را ارج مي‌نهد؟ آيا ارج نهادن در اين مفهوم، امري غير از برخورداري از منابع و سرمايه‌هاي جمعي مي‌تواند باشد؟آيا اينگونه نيست كه بايد مابين مسائل اخلاقي در حوزه فردي با مسائل اخلاقي در حوزه اجتماعي تفكيك قائل شد؟ 
و جامعه‌اي را اخلاقي دانست كه تلاش و كوشش‌هاي افراد را ارج مي‌نهد، چندان‌كه فردي را اخلاقي دانست كه از دستاوردها و منافع خود در راه برابري اجتماعي بخشش و انفاق مي‌كند؟ آيا چنين نيست كه ممكن است مساله‌اي در بُعد فردي اخلاقي باشد ولي در بُعد اجتماعي اخلاقي قلمداد نشود و بالعكس؟ چنين نيست كه در بُعد اجتماعي زمينه‌سازي براي بروز و ظهور استعدادها و بالطبع برخورداري از رفاه اخلاقي است و در بُعد فردي بخشش و انفاق و برابري طلبي اخلاقي؟ بدين‌ترتيب در بُعد فردي و در موقعيت برخورداري و رفاه، عملي اخلاقي تلقي مي‌شود كه با بخشش همراه باشد تا آن فرد ديگر كه از آن نعمت برخوردار نيست، به سبب نيكي هم‌نوع، از رفاه برخوردار شود. نقش دولت‌ها در اين ميان چيست؟ قواي قانون‌گذاري و اجرايي كشور چگونه در تاسيس و تنظيم و تثبيت نظام اجتماعي اخلاقي ايفاي نقش مي‌كنند؟ در كشور ما تاكنون قواي حاكميتي چگونه در اين موارد عمل كرده‌اند؟ نظام اداري ما استعدادها، تلاش‌ها و تعهدات حرفه‌اي را چگونه ارج مي‌نهد؟ چگونه بين اخلاق فردي و آنچه مورد انتظار از فرد است نسبت به ديگري با اخلاق اجتماعي و آنچه مورد انتظار از جامعه و حكومت است نسبت به افراد اجتماع، تمايز و تفكيك قائل مي‌شود؟ چگونه اخلاق اجتماعي را تثبيت و اخلاق فردي را ترويج مي‌كند؟ در صورتي كه يك نظام اداري، ارزشي براي استعدادهاي درخشان جامعه قائل نشود، چگونه خود را در معرض و مسير تعالي و پيشرفت قرار مي‌دهد؟ هر يك از ما در حوزه تخصصي خود مي‌توانيم نظر كنيم به شرايطي كه متخصصان و متعهدان به اصول حرفه‌اي در كشورمان دارند كه آيا آنها را در جايگاهي متناسب با ويژگي‌هاي‌شان در مراتب اداري و اجتماعي مي‌بينيم يا سرخورده و عاصي و ناراضي از شرايط؟ آنچه به نام نظام شايسته‌سالاري شناخته مي‌شود در كشور ما تاكنون چگونه پياده و اجرا شده است؟ وقتي به نظام اداري و حوزه‌هاي حرفه‌اي كشور نگاه مي‌كنيم، متخصصان و متعهدان به اصول حرفه‌اي را در چه مرتبه و جايگاهي مي‌بينيم و مديران و كارشناسان منصوب و شاغل در اين عرصه‌ها را داراي چه خصوصيات و ويژگي‌هايي؟