يادي از كِشتِهِ خويش هنگام درو
به تحقيق ميتوان گفت كه دولت تركيه سياستهاي خود را در برابر بحران سوريه تغيير داده است هرچند هنوز ابعاد اين تغييرات دقيق و روشن نيست. ولي آن اندازه هست كه هر ناظري آن را حس كند. چرا اين سياست تغيير كرد؟ گروهي معتقدند كه پس از كودتاي تابستان گذشته و موضعگيري برخي از همپيمانان عرب تركيه در قضيه سوريه و نيز مواضع امريكا و اروپايي كه به نوعي حمايت از كودتاچيان بود و در مقابل موضعگيري دوستانه روسيه در برابر دولت اردوغان، موجب شد كه دولت تركيه به يك تغيير نگرش كلي در روابط خارجي خود از جمله در سوريه تن دهد و كنفرانس اخير درباره سوريه مصداق اين تحول است. گروهي ديگر معتقدند كه شكست مخالفان اسد در حلب و نيز انفعال ايالات متحده زمينه را براي تغيير نگرش تركها فراهم كرد و بالاخره گروه سوم اتفاقات داخلي تركيه و بمبگذاريها را منشأ چنين تغييري ميدانند. اگرچه هر سه عامل ميتوانند تفسيركننده رفتار اردوغان در برابر سوريه باشد؛ چرا كه هر سه عامل داراي اثراتي به نسبت همسو هستند، ولي به نظر ميرسد كه در ميان اين سه، عامل سومي نقش اساسي را ايفا كرده است. در واقع ميتوان گفت كه سياستهاي تركيه در حمايت از گروههاي مخالف بشاراسد داراي تناقضاتي جدي براي دولت تركيه بود تناقضاتي كه خود را در قالب انواع و اقسام بمبگذاريهاي گسترده نشان داده.
خوانندگان «اعتماد» اگر به ياد داشته باشند مدتي پيش و در پي انجام چند عمل تروريستي در تركيه در سرمقاله روزنامه توضيح داديم كه چرا اين اقدامات ريشه در سياستهاي تركيه در سوريه دارد. اردوغان در يك مقطعي تصميم گرفت رداي خلافت اسلامي را بر تن و ياد خلافت عثمانيان را زنده كند. به اين منظور چارهاي نداشت جز اينكه از همه گروههاي اسلامي در تركيه پذيرايي كند و تركيه محل ورود آنان براي گام گذاشتن به سرزمين موعود اين گروههاي اسلامگرا بود، يعني سرزمين شام و عراق. اردوغان گمان ميكرد ميتواند در كوتاهترين زمان ممكن پرونده رژيم سوريه را براي هميشه ببندد. سپس از آن طريق قلب خاورميانه را به تصرف خود درميآورد و روي عراق نيز فشار وارد ميكرد و ياد سلطان سليم را در اذهان زنده خواهد كرد. به همين خاطر نه تنها به هيچوجه نسبت به حضور نيروهاي افراطي و داعشي در خاك تركيه حساسيت نشان نداد بلكه از آنان استقبال هم كرد و جنوب تركيه و حتي استانبول پايگاه آنان شد. ولي به موازاتي كه جنگ سوريه طول كشيد مشكلات تركيه بيشتر و بيشتر شد و هنگامي كه با اين گروهها دچار تضاد منافع شدند و در برابر يكديگر قرار گرفتند ديگر راهي براي فرار از تبعات آن سياستها باقي نمانده بود. اقدامات تروريستي در كشورها بهطور معمول ريشه در داخل كشور دارد و آمدن از وراي مرزها بسيار استثنا خواهد بود. 5 سال حضور نيروهاي طرفدار داعش و جبهه النصره در تركيه كافي بود تا آنان به دور از چشم سازمان امنيت تركيه هستههاي تروريستي خود را تشكيل دهند و هنگامي كه سمت و سوي بمبهاي خود را به داخل تركيه نشانه رفتند، ديگر كار چنداني از نيروهاي امنيتي تركيه براي شناسايي و مقابله با آنان برنميآمد. اين همان نكتهاي بود كه در يادداشت مورد نظر، نوشته بوديم.
اكنون نيز خبري منتشر شده است مبني بر اينكه نيروهاي تركيه 400 نفر از اعضاي داعش را در مناطق گوناگون جنوب تركيه و هممرز با سوريه و عراق بازداشت كردهاند. كساني كه با عدد و رقم آشنا هستند ميدانند كه غيرممكن است اين تعداد از افراد بدون اطلاع و موافقت قبلي دولت تركيه در داخل اين كشور حضور داشته باشد. بدون شك آنان پيش از اين با اطلاع و آگاهي دولت تركيه در اين كشور مستقر شده بودند ولي وقتي كه چنين نيروهايي استقرار يافتند، لزوما كنترل و هدايت آنها در دست دولت ميزبان نخواهد بود. مساله فقط به اتباع خارجي حاضر در تركيه محدود نميشود بلكه افراطيون داخلي تركيه نيز منشأ مشكلات امنيتي خواهند شد.
همانطور كه تروركننده سفير روسيه يك نيروي امنيتي دولت تركيه بود و اين از نظر سياسي يك فاجعه است كه نيروي امنيتي يك دولت همسو با تروريستها عمل كند. اردوغان ظاهرا متوجه شده است كه ميوه و محصول اين نيروهاي تروريستي لزوما چيزي متفاوت از بذري كه او خودش پيش از اين در زمين سياست تركيه كاشته است نخواهد بود. دستگيريهاي اخير احتمالا فرآيند لازم و تكميلكننده اين تغيير سياست است.