راه روشن صادق

مطالعه دقیق سیره پیشوایان دینی نشان می‌دهد این بزرگان در زندگی پربار خود توانسته‌اند به جایگاه رفیعی که مخصوص هرکدام از آنهاست نائل شوند؛ جایگاهی که قطعا با ایمان الهی، خویشتن‌داري و عمل صالح به شکوفایی رسیده است. این مقام به آن فرزانگان اجازه داده محل رجوع و پاسخ‌گویی به خواسته‌های مردم شوند تا اهل ایمان در برهه‌های حساس زندگی فردی و اجتماعی خود نلغزند و شاهراه سعادت را گم نکنند. سالگرد شهادت امام جعفر صادق (ع) فرصتی است تا به دو شعاع نورانی از شخصیت گهربار ایشان پرداخته شود. قطعا نمی‌توان در یک یادداشت به همه جنبه‌های وجودی این مفاخر بشری نگریست؛ اما آنچه می‌توان از میان تصمیمات آن حضرت برگزید، ابعادی است که به شرایط امروز اجتماع نزدیک‌تر باشد و بتواند چاره‌ساز مشکلاتی شود که دین‌داران گرفتار آن شده‌اند. ایشان با بررسی مسائلی که یک‌ونیم قرن پس از تولد اسلام بر آن گذشته است، عمر پربار خود را در مسیری قرار داد که به انبوهی از پرسش‌های فکری و اعتقادی و حتی سیاسی، پاسخ‌های اقناعی بدهد و آنچه را از سوی عالمان حکومتی به نادرستی ترویج شده بود، آشکار کند و روش صحیح تفکر برتر از اسلام حقیقی را آموزش دهد. امام بزرگوار در این راه مرارت‌های زیادی تحمل کرد. دستگاه بنی‌امیه و بنی‌عباس موانع و سختی‌های فراوانی بر سر راه آن حضرت چیدند. 
هدف اين بود كه بتوانند با این ترفندها تجدید بنای دین از سوی معمار حقیقی آن را بر هم بزنند؛ اما ایشان توانست چراغی فروزان برای جویندگان حقیقت شود و روش فرزانگی را بیاموزد. ثمرات این تلاش و پشتکار علمی، شاگردانی بودند که هریک آموزگارانی برای قوم خود شدند. دور از انصاف است که گفته نشود آن حضرت صاحبان انواع تفکرات رایج زمانش را به جان پذیرفت و عملا در این دعوت عام طرفدار هیچ‌گونه دیوارکشی اعتقادی نشد. در تاریخ فقه و کلام و حدیث چنین صحنه‌های پرشوری کمتر دیده شده که نفس اختلاف عقیده و مذهب سبب فاصله نشود. حتی با بی‌خدایان که زندیق نامیده می‌شدند، در جوار خانه کعبه مناظرات داغی راه انداخت تا چهره حق دین را برای بشریت بیش از گذشته هویدا کند. نکته دیگری که شایان توجه است، برخورد تند و بی‌تخفیفی است که آن پیشوای دینی نسبت به طایفه فکری خاصی از خود نشان دادند؛ آنان مدعی دینداری و شریعت بودند؛ اما پا را از دایره توحید پروردگار بیرون گذاشتند و حقوق نابجایی مانند الوهیت پنهان و رازقیت و امور فرابشری برای امامان عترت قائل بودند. مصداقی از این مقابله، نامه‌ای است که امام صادق (ع) به «مغیره ابن سعد» نوشت و نسبت به افراط‌گری در ستایش بیش از اندازه ایشان به‌عنوان امام امت، هشدار داد. غُلات، اصطلاحی بود که در نامه آن حضرت آمده بود که از ریشه غلو است و به معنی زیاده‌روی در مدح و منقبت است تا جایی که می‌گفتند همچنان‌که خداوند در آسمان الوهیت دارد، این محوریت در زمین به امام می‌رسد. این تعبیر زمانی که به گوش آن حضرت رسید، چنان برآشفت که از شدت اندوه اشک ریخت و آنان را مشرک و فاسق نامید و هرچه زودتر خواهان توبه آنان به دین حنیف شد و از یاران و شاگردان خواست از همراهی با این جماعت دریغ کنند تا اینان به راه حقیقت برگردند. فرموده امام این بود که از آنچه در کتب بی‌شمار حدیثی باقی مانده، تنها آنچه را با نص قرآن و سنت پیامبر (ص) همخوانی و توافق روشن دارد، بپذیرند و جز آن را دور بریزند! آموزه‌های آشکار این چراغ هدایت و دیگر پیشوایان دینی، به طور کامل فرا‌‌ راه همه رهروان و شیعیان ایشان قرار گرفته است و عذری پذیرفته نیست که بازهم در مجالس مذهبی و منابر، تعابیر غلوآمیزی به کار رود. کارگزاران دینی بیش از دیگر آگاهان جامعه، قدرت تأثیر بر این افراد را دارا هستند؛ زیرا در این‌گونه مسائل آلوده به شرک، بی‌تفاوتی اکابر قوم می‌تواند پیامدهای ناگواری در پی داشته باشد.
هدف اين بود كه بتوانند با این ترفندها تجدید بنای دین از سوی معمار حقیقی آن را بر هم بزنند؛ اما ایشان توانست چراغی فروزان برای جویندگان حقیقت شود و روش فرزانگی را بیاموزد. ثمرات این تلاش و پشتکار علمی، شاگردانی بودند که هریک آموزگارانی برای قوم خود شدند. دور از انصاف است که گفته نشود آن حضرت صاحبان انواع تفکرات رایج زمانش را به جان پذیرفت و عملا در این دعوت عام طرفدار هیچ‌گونه دیوارکشی اعتقادی نشد. در تاریخ فقه و کلام و حدیث چنین صحنه‌های پرشوری کمتر دیده شده که نفس اختلاف عقیده و مذهب سبب فاصله نشود. حتی با بی‌خدایان که زندیق نامیده می‌شدند، در جوار خانه کعبه مناظرات داغی راه انداخت تا چهره حق دین را برای بشریت بیش از گذشته هویدا کند. نکته دیگری که شایان توجه است، برخورد تند و بی‌تخفیفی است که آن پیشوای دینی نسبت به طایفه فکری خاصی از خود نشان دادند؛ آنان مدعی دینداری و شریعت بودند؛ اما پا را از دایره توحید پروردگار بیرون گذاشتند و حقوق نابجایی مانند الوهیت پنهان و رازقیت و امور فرابشری برای امامان عترت قائل بودند. مصداقی از این مقابله، نامه‌ای است که امام صادق (ع) به «مغیره ابن سعد» نوشت و نسبت به افراط‌گری در ستایش بیش از اندازه ایشان به‌عنوان امام امت، هشدار داد. غُلات، اصطلاحی بود که در نامه آن حضرت آمده بود که از ریشه غلو است و به معنی زیاده‌روی در مدح و منقبت است تا جایی که می‌گفتند همچنان‌که خداوند در آسمان الوهیت دارد، این محوریت در زمین به امام می‌رسد. این تعبیر زمانی که به گوش آن حضرت رسید، چنان برآشفت که از شدت اندوه اشک ریخت و آنان را مشرک و فاسق نامید و هرچه زودتر خواهان توبه آنان به دین حنیف شد و از یاران و شاگردان خواست از همراهی با این جماعت دریغ کنند تا اینان به راه حقیقت برگردند. فرموده امام این بود که از آنچه در کتب بی‌شمار حدیثی باقی مانده، تنها آنچه را با نص قرآن و سنت پیامبر (ص) همخوانی و توافق روشن دارد، بپذیرند و جز آن را دور بریزند! آموزه‌های آشکار این چراغ هدایت و دیگر پیشوایان دینی، به طور کامل فرا‌‌ راه همه رهروان و شیعیان ایشان قرار گرفته است و عذری پذیرفته نیست که بازهم در مجالس مذهبی و منابر، تعابیر غلوآمیزی به کار رود. کارگزاران دینی بیش از دیگر آگاهان جامعه، قدرت تأثیر بر این افراد را دارا هستند؛ زیرا در این‌گونه مسائل آلوده به شرک، بی‌تفاوتی اکابر قوم می‌تواند پیامدهای ناگواری در پی داشته باشد.