«ابتکار» دلایل تندروی‌های دولت آمریکا علیه ایران را بررسی می کند خط نشان‌های ترامپی

دونالد ترامپ رییس جمهوری آمریکا که از زمان مبارزات انتخاباتی خود همواره پای ثابت ادعاهای ضد ایرانی بوده، اوایل هفته جاری در تازه ترین اظهارات خود علیه ایران طی بیانیه ای اعلام کرد که دولت وی در تلاش مضاعف است تا برای بازگرداندن آمریکایی‌هایی که در ایران در بازداشت به سر می‌برند اقدام کند. وی همچنین با بیان اینکه ایران مسئول مراقبت و سلامت شهروندان آمریکایی است، تهدید کرده که اگر شهروندان بازداشت شده آمریکا آزاد نشوند ایران با پیامدهایی جدی روبرو خواهد شد.
این اظهارات در حالی مطرح می‌شود که طی روزهای گذشته مایک پامپئو رییس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) نیز طی سخنانی ایران را تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا عنوان کرده و گفته است که نفوذ تهران در همه جای خاورمیانه قابل مشاهده است. از سوی دیگر نشریه فارین پالیسی آمریکا هم در گزارشی که روز گذشته منتشر شد به نقل از سه مقام آمریکایی که نامشان را فاش نکرده، خبر داد که ترامپ از توصیه ‏های وزیر خارجه اش، رکس تیلرسون درباره حفظ توافق هسته ای با ایران ناراضی بوده و از اینکه مجبور شده دو بار به ‏پایبندی ایران به برجام اذعان کند، عصبانی است.‏
فارین پالیسی در ادامه گزارش خود آورده است که رییس جمهوری آمریکا به همین دلیل می خواهد موضوع ارزیابی باقی ماندن کشورش در برجام را به اشخاص مورد اعتماد خود در ‏کاخ سفید بسپارد تا در مهر ماه سال جاری اعلام کنند ایران پایبند به توافق هسته ای نیست.‏
دلایل خصومت ترامپ با ایران


به منظور بررسی اقدامات و ادعاهای دولت جدید آمریکا بر علیه ایران کارشناسان دلایل متفاوتی را ذکر می‌کنند. دونالد ترامپ در حالی از ابتدای روی کار آمدنش در کاخ سفید برجام را زیر سوال برده است که این توافق میان ایران و شش قدرت جهانی بر مبنای تایید شورای امنیت سازمان ملل و طی 22 ماه مذاکرات فشرده به نتیجه رسیده است.
هر چند مخالفت ترامپ با برجام و قصد وی برای پاره کردن آن را در ابتدای مبارزات انتخاباتی وی می‌شد بر مبنای شعارهای انتخاباتی و حربه‌ای برای تهییج توده مردم آمریکا برای اخذ رای بیشتر تحلیل کرد، اما کارشکنی‌های گسترده در قبال برجام و اظهارات تند وی بر علیه ایران پس از روی کار آمدن دولت جدید، منظری تازه از اتخاذ استراتژی های دولت ترامپ را به نمایش می‌گذارد.
یکی از راهبردهای دولت ترامپ که طیف تازه ای از جمهوری خواهان را در بر دارد، توجه به مسائل و منافع داخلی در خود آمریکاست. رییس جمهوری آمریکا در همین رابطه بارها در شعارهای خود نخستین اولویتش را منافع ملی و حقوق طبقه کارگر سفید پوست آمریکایی قرار داده و اینطور وانموده کرده است که برای اجرای چنین راهبردی از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد. نمونه‌های این مساله را می توان در تصمیمات دولت وی در قبال توافقات بین المللی از جمله برجام و توافق آب و هوایی پاریس مشاهده کرد.
در همین رابطه در حالی که روز جمعه در هشتمین کمیسیون مشترک برجام میان ایران و گروه 1+5 که در وین برگزار شد تمامی طرفین برای چندمین بار پایبندی ایران را به توافق هسته ای اعلام کرده و نسبت به اجرای کامل برجام توسط تمام طرف‌ها تاکید
کرده اند، اما همچنان شاهد هستیم که دولت ترامپ در حال پشت کردن به تعهدات برجامی خود نسبت به ایران و 5 عضو دیگر توافق هسته ای است.
سوالی که اینجا مطرح می شود این است که هر چند بسیاری از تحلیل گران این اقدام آمریکا را سبب منزوی شدن این کشور دانسته و اعلام کرده اند که با توجه به گسل شدیدی که در روابط میان آمریکا و اروپا ایجاد شده است، این مساله می تواند آسیب‌هایی جدی به اعتبار بین المللی آمریکا وارد سازد، چرا ترامپ و تیم همراه وی در کاخ سفید همچنان در حال دامن زدن به این اختلافات بین المللی هستند؟
برای این منظور توجه به دو نکته ضروری است. نخست اینکه دولت ترامپ همانگونه که از سوی بسیاری از تحلیل گران مطرح می‌شود، نماینده تمام مردم کشورش نیست. او با شعارهای عوام گرایانه و توجه بر قشر خاصی از جامعه آمریکا توانست از استراتژی غلط دموکرات‌های آمریکا مبنی بر کنار گذاشتن برنی سندرز از رقابت‌های انتخاباتی استفاده کرده و در کمال ناباوری بر مسند کاخ سفید تکیه کند. تنها چند ماه از روی کار آمدن دولت ترامپ نمی گذرد که شاهد چالش‌های بسیاری از سوی وی هستیم. از استعفای دسته جمعی برخی از کارشناسان و مقامات ارشد وزارت خارجه آمریکا تا درگیری وی با رسانه های این کشور و همچنین از اتخاذ رویه‌های غیر معمولی که حتی جمهوری خواهان را از وی دور کرده تا رسوایی دخالت روسیه در انتخابات آمریکا همگی بخشی از مشکلاتی هستند که تنها پس از گذشت 100 روز از روی کار آمدن ترامپ در آمریکا نمود پیدا کرده است. در این راستا طبق تجربه ای که در مفاهیم روابط بین الملل مستتر است دولت‌هایی که این چنین درگیر مشکلات داخلی هستند، همواره به دنبال روزنه‌ای هستند تا از طریق آن مشکلات داخلی را به یک چالش یا دشمن خارجی پیوند بزنند. این امر در طول تاریخ نمونه‌‌های فراوانی داشته و مربوط به کشوری پیشرفته یا عقب افتاده نیست. همین امروز عربستان سعودی هم به دلیل آنچه که به عنوان دوره گذار در ساختار داخلی آن نام برده می‌شود سعی دارد تغییرات ناگذیر داخلی خود را پس از 8 دهه ثبات به سمت مساله و چالشی در خارج از این کشور معطوف کند. در این رهگذر است که ایران را به عنوان رقیبی جدی در منطقه به چالش کشیده و همه روزه بر آتش تنش‌های منطقه ای از یمن تا قطر می دمد.
ترامپ و چالش نظم جهانی
از سوی دیگر پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان یافتن نظم دو قطبی در جهان، نظام بین الملل به نظم تک قطبی سلسله مراتبی با قدرت هژمون آمریکا روی خوش نشان داد. این امر پس از وقایع یازده سپتامبر و تغییرات بنیادینی که سراسر جامعه
بین المللی را از لحاظ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دچار دگرگون کرده، دچار تغییر شده است. به همین واسطه است که امروز با شکل گرفتن گروه های فروملی و همچنین رفتن جهان به سوی اقتصادهای بی وزن، نظم سلسله مراتبی تک قطبی به سوی نظم چند تک قطبی پیش رفته و اکنون قدرت‌های نوظهور و اروپایی چالشی اساسی بر سر استیلای آمریکا بر جهان هستند.
این امر امروزه خود را با جدایی روز افزون میان اروپا و آمریکا نشان می‌دهد؛ مساله‌ای که پس از جنگ جهانی دوم کم سابقه بوده و دولت ترامپ ناگذیر است در چند جبهه در داخل و خارج از کشور خود با آنها دست به گریبان باشد. در همین راستاست که ایران به عنوان یکی از اهداف دولت جدید آمریکا به منظور خارج شدن از چالش‌های داخلی و خارجی انتخاب شده است و در این راستا باید مبانی تازه ای را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار دهد.
راهکارهای ایران در قبال ترامپ
یکی از ستون‌های سیاست خارجی هر کشوری را اصل بازدارندگی تشکیل می‌دهد. در همین رابطه ایران نیز به عنوان کشوری که در منطقه خاورمیانه از موقعیت استراتژیک و ژئوپلیتیک برخوردار است و همچنین از منابع مهم انرژی در جهان به شمار رفته و توان شبکه سازی را در منطقه داراست، توان بازدارندگی خود را بیشتر بر موقعیت استراتژیک خود بنا نهاده و مایل است تا هرگونه تهدید را از طریق بالا بردن هزینه‌های دشمن خنثی کند.
این امر می‌تواند در فضای مثبت ایجاد شده در دوران پسا برجام که اروپا را نیز همراه ایران کرده است به پیوندهای اقتصادی با سایر کشورها تعمیم یافته و با بهره‌گیری از یک پیوست جدی رسانه‌ای، اقدامات آتی آمریکا را بر علیه ایران هزینه بردار و در نهایت غیر قابل بهره برداری کند. در این راستا علاوه بر پیوندهای دیپلماتیک و اقتصادی با غرب، باید تنش زدایی با همسایگان نیز در دستور کار قرار بگیرد. یکی از استراتژی های رقبای ایران از جمله آمریکا و متحدانش در منطقه، دامن زدن به دیوار ایران هراسی است و چون این دیوار پس از برجام فرو ریخته است، امروز ایجاد یک انزوای استراتژیک برای ایران در میان همسایگان مد نظر است. در این راستا سیاست گذاران علاوه بر ایجاد مجمع گفت و گوی منطقه ای که محمدجواد ظریف نیز به آن همواره تاکید داشته، می‌توانند از تجربه توافق هسته ای که در محیطی نابرابر برای ایران شکل گرفت استفاده کرده و از آن برای تنش زدایی با کشورهای منطقه استفاده کنند.