درباره «وحشی بودن غرب»  در سخنان رهبر انقلاب

اشاره به سابقه وحشی‌گری و برده‌داری و کشتار و نسل‌کشی بومیان و نژادپرستی غرب، در سخنان رهبر انقلاب مکرر بوده است. از توصیه به خواندن رمان «ریشه‌ها» و «کلبه‌عمو‌تام» گرفته تا اشاره به وحشی‌بودن نژاد اروپایی در سخنان اردیبهشت ۹۲ یا اشاره‌ای مشابه در فروردین ۹۹ و موارد دیگر. اما این سخنان همواره در میان منتقدان یا برخی محافل دانشگاهی با دو نقد روبه‌رو می‌شود؛ منتقدان می‌گویند فرضاً اروپا در گذشته برده‌دار بوده یا وحشی‌گری‌هایی در کشتار بومیان کرده است، باید حال حاضر آنان را دید؛ و دیگر اینکه برخی از رفتار‌های ضدنژادپرستی و حکومتداری پلورالیستی غربی‌ها را مثال می‌زنند، با این تتمه که «ای کاش ما هم سابقه بدی داشتیم و حالا به این جا‌های خوب رسیده بودیم»! هرچند اشاره‌های رهبری به سابقه وحشی‌گری اروپا و امریکا با ملاحظه وضع فعلی آنان است و فارغ از این قیاس نیست و اشاره اصلی به ریشه‌دواندن و باقی‌ماندن این خوی وحشی‌گری و نژادپرستی است و این چیزی نیست که با آن استدلال‌ها قابل‌تردید باشد، اما نژادپرستی صریح و رسای اروپائیان در روز‌های پس از جنایات صهیونیست‌ها مخاطب را از هرگونه استدلال جدید برای اثبات آن خوی باقی‌مانده نژادپرستانه بی‌نیاز می‌کند. از حرف‌های بایدن که حتی از جهت اوج نژادپرستی صدای ۲ هزار هنرمند و شخصیت امریکایی را به اعتراض درآورد تا حرف‌های سخیف نخست‌وزیر انگلیس و صدراعظم آلمان و بالاخره نخست‌وزیر دانمارک که وقتی خبرنگار از او پرسید آیا حاضر است برای کشته‌های فلسطینی هم مانند کشته‌های اسرائیلی دسته‌گل اهدا کند، گفت این‌ها مانند هم و قابل‌مقایسه نیستند! حتی به‌طور گسترده مجریان شبکه‌های اروپایی در حال خوراندن این استدلال به مخاطبانشان هستند که «کودکان اسرائیلی لیاقت زندگی دارند، اما کودکان فلسطینی نه»! و این خوی ددمنشانه به مجریان شبکه‌های لندنی هم سرایت کرده است و حتی این کپی‌ها بدتر از اصل شده‌اند.  رهبر انقلاب در سال ۹۲ گفته بودند: «غربى‌ها، یعنى به خصوص نژادهاى اروپایى، نژادهاى وحشى‌اند؛ این‌ها ظاهرشان اتوکشیده و کراوات‌زده و ادکلن‌زده و اینهایند، اما همان باطن وحشى‌گرى‌اى که در تاریخ وجود داشته هنوز هم در این‌ها هست؛ راحت آدم می‌کشند، خونسرد جنایت می‌کنند.» و در سال ۹۹ می‌گویند: «یکی از سناتور‌های غربی همین چند روز پیش گفته بود که غرب‌وحشی زنده شده؛ این حرف آن‌ها است. ما وقتی که می‌گوییم در غرب یک روح وحشی‌گری وجود دارد که با ظاهر آراسته و ادکلن‌زده و کراوات‌بسته‌اش منافاتی ندارد، بعضی‌ها تعجب می‌کنند و انکار می‌کنند، این را حالا خودشان می‌گویند؛ می‌گویند این نماد زنده شدن غرب وحشی است.» دوست داشتم به جمعی از اقشار دانشگاهی که مواضعی همیشگی در دفاع از حقوق‌بشر «واقعی» غرب و در جهت ضدیت با ایده رهبری داشتند و درعین‌حال احترام فراوانی برای آقای دکتر عبدالکریم سروش قائل‌اند، این سخنان تازه ایشان را درباره سکوت حقوق‌بشری غرب و سبعیت غربی‌ها و حامیان اسرائیل یادآور شوم. به‌ویژه آنکه رویکرد آقای سروش به نظام ایران روشن است، اما ایشان در این سخنان ضدصهیونیستی خود آگاهانه و برخلاف همیشه که نظام را از زبان تیز خود بی‌نصیب نمی‌گذارد، هیچ اشاره‌ای به جمهوری‌اسلامی نکرد تا اصل سخنان ضد حقوق بشر غربی خود را تحت‌الشعاع آن قرار ندهد. آقای سروش در بخشی از این سخنان می‌گوید:  «.. نظام ماکیاولیستی سلطه جهانی را نگاه می‌کنیم که چگونه یکجا همداستان شده‌اند تا در پشت ظالم بایستند و مظلوم را رها کنند. همه جا حرف حقوق بشر می‌زنند، اما وقتی متأسفانه پای منافع پست پیش می‌آید همه آن خطابه‌ها به خفگی و خفقان می‌افتند و دهان‌ها بسته می‌شوند و ذهن‌های زیرک شیطانی شکوفا می‌شوند، برای اینکه به خیال خودشان بگویند اسرائیل حق دفاع مشروع از خود دارد و حقوق دیگر آدمیان را نادیده می‌گیرند. من هیچ کلمه‌ای جز قصابان غاصب و غاصبان قصاب برای این‌ها نیافتم»  و ادامه می‌دهد: «من وقتی نوشته‌ها و کامنت‌های برخی از هموطنان را می‌بینم که در دفاع از مظالم اسرائیل قلم می‌زنند، حقیقتاً شرمنده و متأسف می‌شوم و بر فقدان وجدان‌جمعی در نزد پاره‌ای از این هموطنان تأسف می‌خورم که چرا باید آدم به درجه‌ای رسیده باشد که از حیوانیت و سبعیت دفاع کند و جانب ستمدیدگان را که قصه‌اش آن‌قدر فاش شده که حتی چشمان نابینا و گوش‌های ناشنوا هم آن را می‌بینند و می‌شنوند، نگیرد. در جایی که بی‌طرفی روا نیست، کاش بی‌طرفی پیشه کنند نه اینکه جانب آن قصابان و غاصبان را بگیرند.» واکنش گروه‌های مختلف سیاسی داخلی نیز در این ماجرا نشان می‌دهد اتفاقاً نظری واحد درباره وحشی‌گری و سبعیت غربی‌ها وجود دارد و برخی از این گروه‌ها بی‌آنکه خود بخواهند همان‌نظر مکرر رهبر انقلاب را که بار‌ها غیرمستقیم علیه آن موضع می‌گرفتند، تأیید و تصدیق کردند. به‌قول علما این هم از برکات معنوی حماسه حماس بود! و به قول رودکی «هرکه نامخت از گذشت روزگار/ هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار».