جنگ جانانه ایران و توران در کلات

 محمد بهبودی نیا - پس از آن که «سیاوش» به دستور «افراسیاب» در توران کشته شد، «کیخسرو» با تلاش «گیو» به ایران بازگشت و به عنوان اولین اقدام علیه تورانیان و افراسیاب، سپاهی را با سپهسالاری «طوس» راهی توران کرد. «کیخسرو» که به نیک نامی و خرد شهره بود به «طوس» یادآور شد که در راه لشکرکشی به توران از مسیر کلات (که امروز به کلات نادر مشهور است) عبور نکند چون «فرود» از سوی تورانیان در آن دژ مستقر است و احتمال می‌رود که واکنش نشان داده و حادثه‌ای رخ دهد. اگرچه طوس با کیخسرو عهد بسته بود که «به راهی روم که تو فرمان دهی» و قول داده بود از کلات عبور نکند تا خود و دیگران را از درگیری و جنگ در امان دارد، زمانی که در مسیر بر سر یک دوراهی رسید که یکی بی آب بود و دیگری پرآب، برخلاف توصیه کیخسرو راه پر آب کلات را در پیش گرفت. آن‎گونه که حکیم توس در شاهنامه روایت کرده است، رهسپار شدن طوس و سپاهیانش به سمت کلات و شکستن عهد خود با کیخسرو در نهایت به درگیری سپاه ایران و طوس با فرود می‌انجامد. در بخشی از این داستان آمده است: به فرود خبر دادند که لشکری باشکوه در حال نزدیک شدن به کلات است. فرود با شنیدن این خبر به همراه یکی از سرداران سپاهش روی کوهی می‌رود تا لشکریان را شناسایی کند. طوس، این دو نفر را بر سر کوه می‌بیند و به یکی از یارانش دستور می‌دهد به تاخت برود و خبر بیاورد که آن‎ها چه کسانی هستند که لشکر ما را نظاره می‌کنند. خلاصه این‎که همین موضوع آتش جنگ را میان سپاهیان فرود و طوس شعله‎ور می‌کند و بعد از این‎که فرود سپاهیان لشکر طوس را یکی پس از دیگری شکست می‌دهد، یکی از لشکریان طوس دست فرود را قطع می‌کند. او با دست قطع شده به داخل دژ می‌رود اما بر اثر شدت همین زخم‌ها جان می‌بازد. مادرفرود (جریره دختر پیران ویسه) هم وقتی مرگ غم انگیز فرزندش را می‌بیند، چاره اندیشی می‌کند و برای این‎که هیچ گنج و غنیمتی از آن‎ها به دست لشکر طوس نیفتد، بعد از سوزاندن گنج ها و پاره کردن شکم اسب‌های تازی، از شدت اندوه ناشی از مرگ پسرش، خنجری در شکم خود فرو می‎کند و در کنار فرزندش در دژکلات، جان می‌سپارد. در ادامه بخشی از داستان نبرد طوس و فرود را از زبان حکیم توس می‌خوانیم گذر بر کلات ایچ گونه مکن کز آن ره روی خام گردد سخن روان سیاوش چو خورشید باد بدان گیتی‌اش جای اومید باد پسر بودش از دخت پیران یکی که پیدا نبود از پدر اندکی کنون در کلات است و با مادر است جهاندار و با فر و با لشکر است نداند از ایران کسی را به نام از آن سو نباید کشیدن لگام سپه دارد و نامداران جنگ یکی کوه با راه دشخوار و تنگ به راه بیابان بباید شدن نه نیکو بود راه شیران زدن چنین گفت پس طوس با شهریار که از رأی تو نگذرد روزگار به راهی روم کم تو فرمان دهی نیاید ز فرمان تو جز بهی وزان روی منزل به منزل سپاه همی رفت پیش اندر آمد دو راه: ز یک سو بیابان بی آب و نم کلات از دگر سو و راه جرم بماندند بر جای پیلان و کوس بدان تا بیاید سپهدار طوس کدامین پسند آیدش زین دو راه به فرمان رود گر به رأی سپاه چو آمد بر سرکشان طوس، نرم سخن رفت از آن راه بی آب و گرم به گودرز گفت: این بیابان خشک اگر گرد عنبر دهد خاک مشک چو رانیم روزی به تندی دراز به آب و به آسایش آید نیاز همان به که سوی کلات و جرم برانیم و منزل کنیم از میم چپ و راست آباد و آب روان بیابان چه کوبیم و رنج روان مرا بود روزی بر این ره گذر چو کژدهم پیش سپه راهبر ندیدیم از این راه رنجی دراز مگر بود لختی نشیب و فراز همان به که لشکر بدین سو بریم بیابان و فرسنگ‌ها نشمریم   پاسخ به یک اختلاف تاریخی درباره کلات شاهنامه از گذشته‌های دور تا امروز کلات را به معنی قلعه به کار می‌برند. به همین دلیل در نقاط مختلف کشور مکان‌های زیادی به نام کلات وجوددارد و برخی از شاهنامه پژوهان گفته‌اند منظور فردوسی از کلات، کلات نادر امروزی نیست بلکه کلات ابرقو، گناباد یا اقلید و یا دیگر کلات‌هاست. استاد مهدی سیدی در کتاب «جغرافیای تاریخی شاهنامه» به این اختلاف پاسخ داده است که خلاصه ای از آن را در ادامه می خوانید: در شاهنامه تنها از یک دژ- شهر با نام کلات، نام برده شده که آن هم کلات شمال شرق استان خراسان رضوی مشهور به کلات نادری است. از این دژ، بار اول در داستان «فرود» به طور مشروح یاد شده چون فرود سیاوش در آن مستقر بوده و توسط «طوس» کشته شده است. بار دیگر هم هنگام گریز یزدگرد سوم از برابر تازیان و سفر به خراسان و طوس نام کلات به عنوان دژی آمن در یک بیت آمده است. چون در ایران زمین چندین کلات مثل کلات گناباد، ابرقو و اقلید وجود دارد که اهالی آن‎ها عموماً معتقدند غرض از کلات شاهنامه همان کلات ایشان بوده، لازم است درباره کلات خراسان توضیح مفصل تری بدهیم؛ اول این که بنا بر شاهنامه کلات در آن برهه در تصرف تورانیان بوده است؛ بنابراین پیش از پرداختن به این که کدام کلات همان کلات شاهنامه است باید معلوم کنیم مرزهای ایران و توران در آن زمان کجا بوده و چرا کلات جزو قلمرو تورانیان محسوب شده است؟ طبق شاهنامه از زمان اولین حمله تورانیان به ایران و کشته شدن نوذر در دهستان واقع در گوشه جنوب شرقی دریای خزر و پیشروی ایشان تا ری و بستن پیمان جدید مرزی میان ایران و توران مرزهای دو کشور به نفع تورانیان به سوی پیش خزیده است به گونه ای که یکی از آن جنوب سرخس، یعنی رودابد ( = زورابد، زور آباد، صالح آباد کنونی تربت جام) و شیر ( دژشیرتپه سرخس) و کوه مرزتور ( مرزتوران، مزدوران کنونی) تعیین شده است. ایران، توران، رودابد، شیر، سرخس با مرز کنونی دو کشور ایران و ترکمنستان انطباق داشته است. از این رو، مرز رسمی دو کشور تقریباً با این توصیف منطقی به نظر می‎رسد که در آن زمان دژ کلات، واقع در شمال ولایت طوس و جنوب دشت خاوران و بیابان قراقوم، در تصرف تورانیان بوده باشد. ادامه داستان فرود هم به خواننده اطمینان می بخشد که کلات شاهنامه همین کلات طوس بوده است. گذشته از این انطباق‎های جغرافیایی موقعیت و ویژگی های دژ کلات با توصیف های فردوسی طوسی از جمله ذکر نام های جرم یا چرم که اکنون نام روستایی کوهستانی در جوار دژ کلات است و سپدکوه و قلعه فرود، ارچنگان و غیره تردیدی باقی نمی گذارد. لشکر طوس بعد از کلات از «کاسه رود» می گذرند که حالا «رود تجن» خوانده می شود. مقصد هم « دژگروگرد» بوده، که حالا به ویرانه های آن « جنوجرد تپه» می گویند و در نزدیک شهر «ماری» ترکمنستان است که همه این نشانی ها با حدود کلات نادری انطباق دارند.   در گزارش‌های آینده خراسان  بخوانید  در این شماره از سلسله گزارش های جغرافیای تاریخی شاهنامه به معرفی کلات نادر پرداختیم . در هفته های گذشته نیز به روایت های شاهنامه از جای نام هایی از جمله «کشف رود»، «دره آل»، «اژدر کوه» در مشهد، «چشمه سو» در گلمکان، نبردهای گناباد و همچنین وقایع مربوط به روستای « بقمچ» پرداخته بودیم. در گزارش‌های آینده نیز به سراغ دیگر شهرهای خراسان ازجمله سرخس می‌رویم و روایت‌های شنیدنی دیگری از شاهنامه را با هم مرور می‌کنیم.