دخترانی که پهلوی‌ها به خانه بخت فرستادند!

 تورق کتاب تاریخ سرزمین ایران نشان می‌دهد که این سرزمین مهد تمدن بشری بوده و به لحاظ فرهنگ، ادب و مدنیت نقشی بسزا و بی‌مانند در تاریخ دارد و به خاطر همین نیز بوده که همواره مورد طمع بیگانگان و دشمنانی بوده که تلاش فراوانی برای تسلط بر آن یا نابودی‌اش کرده‌اند. از این رو، تاریخ ایران تاریخ رشادت‌های مردان و زنانی است که برای مقابله با توطئه‌ها و حفظ تمامیت سرزمینی و تمدنی آن، فداکاری‌های زیادی کردند، ولی طی بیش از دو قرن اخیر با حاکم شدن حاکمان بی‌کفایت، بخش‌های بزرگی از سرزمین تاریخی و کهن ایران از آن جدا شد. 
در حالی‌که حافظه تاریخی ایرانیان در موضوع واگذاری سرزمین‌های مادری به دوره قاجاریه پیوند خورده است، بخش بزرگی از سرزمین ایران در دوران پهلوی‌ها از ایران جدا و سخاوتمندانه از سوی شاهان پهلوی به بیگانگان واگذار شد. شاید در بسیاری از اذهان مردم، تلخی جدا شدن بحرین از ایران و بخشش آن توسط محمدرضاپهلوی که خطایی نابخشودنی و راهبردی بود و آثار بسیار بدی از حیث تسلط راهبردی ایران بر خلیج‌فارس در پی داشت، باعث شده که سرزمین‌های مهم و راهبردی دیگری که در دوره پهلوی از ایران جدا شدند به فراموشی سپرده شود. احتمالاً علاوه بر این، در تغافل این واقعیت‌های تاریخی، تعمدی نیز در کار است و همان دست‌های بیگانه و ضدایرانی که به سفیدشویی دوران پهلوی می‌پردازند، تمایلی برای باز شدن این اوراق تاریخ ایران ندارند. با این حال، نمی‌توان و نباید تاریخ را به فراموشی سپرد تا مدعیان فرصت وارونه‌سازی پیدا نکنند.
 بررسی تاریخی نشان می‌دهد مجموعاً در دوران پهلوی، هفت منطقه راهبردی از ایران جدا و توسط پهلوی‌ها به بیگانگان واگذار شد. مناطقی که ارزش و اهمیت راهبردی آنان، روز به روز روشن‌تر شده و عمق خیانت صورت گرفته در این بذل و بخشش‌ها خود را نشان می‌دهد. رضاخان در ابتدای کسب قدرت و با هدف جلب رضایت روس‌ها برای انتقال قدرت از قاجار به پهلوی، در دوره وزیرالوزرایی خود از منطقه فیروزه که امروز یکی از نقاط گردشگری مهم ترکمنستان محسوب می‌شود چشم پوشید. بعد از به قدرت رسیدن با هدایت انگلستان، وارد معاهده‌ای تحت عنوان معاهده سعدآباد شده و به هر یک از سه همسایه دیگر حاضر در این معاهده یعنی عراق، ترکیه و افغانستان، گوشه‌هایی از ایران را بذل و بخشش کرد. در این راستا رضاخان به توصیه انگلیس، سفری به ترکیه انجام داده و به بهانه سیاست حسن همجواری، عهدنامه مرزی ۱۳۱۰ را با ترکیه امضا و بخشی از ناحیه «آغری‌داغ» و «آرارات» را به دولت ترکیه واگذار کرد. خیانتی که اگر رخ نداده بود، امروز ایران در منطقه قفقاز و منازعات آن، دست برتر را داشت. 
علاوه بر آن بر مبنای معاهده‌ای عجیب با دولت عراق در سال ۱۳۱۶، حق کشتیرانی در سراسر اروندرود – به استثنای پنج کیلومتر آب‌های مقابل آبادان تا خط تالوگ- به دولت عراق واگذار شده و عجیب‌تر آنکه در مذاکرات بر سر هیرمند و آب آن با افغانستانی‌ها، با حکمیت انگلیسی‌ها، میزان سهم آب ایران از رود هیرمند به یک‌سوم تقلیل پیدا کرد و از ۱۸ هزار و ۱۴۶ کیلومترمربع مساحت کل سیستان، ۷ هزار و ۳۷۴ کیلومترمربع از آن ایران و ۱۰ هزار و ۷۷۲ کیلومترمربع جزو خاک افغانستان شد. 


جالب اینکه وقتی علم به محمدرضاپهلوی گوشزد کرد اگر این منطقه برود سیستان و بلوچستان با مشکل آب مواجه می‌شود، شاه گفت «برای آن بعداً فکری می‌کنیم.» و اینگونه خیانتی رخ داد که مبنای رنج‌هایی است که امروز در موضوع آب هیرمند و نیز طوفان‌های شنی بر مردم سیستان می‌رود. این مهربانی و گشاده‌دستی رضاخان برای بذل و بخشش سرزمین‌های ایران به حاکمان وقت افغانستان به همین‌جا ختم نشد و وی منطقه چکاب و مناطق نمک‌خیز مرز ایران و افغانستان را جهت اعتمادسازی به آن‌ها تقدیم کرد. درباره دلیل این اقدامات وطن‌فروشانه رضاخان، حسین مکی به نقل از سرلشکر ارفع نقل می‌کند که رضاخان بر این باور بود که «منظور این تپه و آن تپه نیست. منظور من این است که ما با هم دوست باشیم.» و این دوستی، در واقع سخنی بود که انگلیسی‌هایی که رضاخان را به قدرت رسانده بودند در دهان او گذاشته بودند تا به بهانه تعمیق دوستی‌ها، ایران هر روز کوچک‌تر از دیروز شود و طرفه آنکه این سیاست دست‌ودلبازانه در بذل و بخشش سرزمین مادری برای تثبیت معاهده‌ای بود که خیلی زود با وقوع جنگ جهانی دوم، به تاریخ پیوست و دیگر کسی سراغش را نگرفت! 
این سیاست ضدایرانی توسط پهلوی دوم نیز ادامه پیدا کرد و بحرین، که یک سرزمین بسیار راهبردی برای ایران بود باز هم با صحنه‌گردانی انگلیس و خیانت پهلوی دوم از ایران جدا شد. اهمیت بحرین به قدری بالا بود که اگر الان جزو سرزمین ایران بود، وضعیت قدرت راهبردی ایران و موقعیت آن در خلیج‌فارس و منطقه تفاوت چشمگیری با امروز داشت. محمدرضاپهلوی درباره این خیانت در سخنانی متناقض گفته بود که «نمی‌تواند مانند دون کـیشوت رفتار نماید و برای ایفای نقش قدرت برتر و ایجاد ثبات و امنیت در خلیج فارس ناچار است از ادعای خود بر بحرین دست بردارد.» همچنین در این باره اسدالله علم درخاطرات خود نوشته است: «از منظر شاه، بحرین با خشک شدن منابع نفتی‌اش در آینده معادلات منطقه‌ای اهمیت چندانی نخواهد داشت و این کشور عرب زبان هیچ سنخیتی با ایران ندارد و باعث تشدید تنش‌های سیاسی و امنیتی بین ایران و اعراب خواهد شد.» مشهور است که هویدا نخست‌وزیر بهایی وقت در جلسه‌ای در پاسخ به برخی اعتراضات درباره بحرین و عدم رضایت عمومی ایرانیان از جدا شدن آن از خاک وطن گفته بود: «بحرین به مثابه یکی از دختران ما بود که این دختر شوهر کرد و رفت.» و اینگونه با این خیانت‌های پهلوی‌ها بود که در ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ بحرین از مام وطن جدا شد و به خانه بخت شومی رفت که ثمره آن، نابودی هویت ایرانی آن و ظلم و ستم‌هایی است که مردم ایرانی‌الاصل آن هر روز از حکومت می‌بینند و این حسرت را بر دل ایرانیان گذاشت که کاش فقط چند سال زودتر انقلاب اسلامی رخ می‌داد تا بحرین از ایران جدا نمی‌شد. 
جالب است که اگر در دوره قاجارها، بخش‌هایی از سرزمین ایران از آن جدا شد، این اتفاقات با جنگ و در نهایت شکست‌هایی که ایران از بیگانگان خورد رخ داد، ولی در دوره پهلوی به آسانی و بدون هیچ جنگی، سرزمین‌های مهم و گسترده‌ای تحت عنوان به خانه شوهر رفتن دختران دم بخت و توسعه حسن همجواری و صلح، به دیگران بخشیده شد و اگر انقلاب اسلامی رخ نمی‌داد، احتمالاً با روندی که وجود داشت امروز برای تداوم حکومت پهلوی‌ها با بخشش سرزمین‌های دیگر، ایران محدود به تهران و برخی بخش‌های مرکزی شده بود و این انقلاب اسلامی بود که این روند را به پایان رساند و مهر پایانی بر سیاست بذل و بخشش خاک ایران و وطن‌فروشی زد و حتی در جنگ تحمیلی هشت ساله دنیای استکبار برای تجزیه ایران، مردانه ایستاد و نگذاشت خدشه‌ای به تمامیت ارضی آن وارد شده و ذره‌ای از خاک ایران از آن جدا شود و این دقیقاً رمز ضدیت‌های بی‌مانندی است که از طرف دشمنان با جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی می‌شود. انقلابی که نه تنها به دوران کوچک شدن ایران پایان داد، بلکه علاوه بر حفظ تمامیت ارضی کشور، بال‌های بلند راهبردی ایران را تا مرز‌های مدیترانه و باب‌المندب گستراند و خواب را از چشم دشمنان تمدن ایران اسلامی ربود.