روزنامه خراسان
1403/06/10
دلدادگی در «فصل باران » «غریبه »ها در قص های پرمعما و هاوکینگ در زلزله بوئی نزهرا
فصل دلدادگی به سید الشهدا(ع) در « فصل باران»نگاهی به کتاب تازه منتشر شده «فصل باران» که دربرگیرنده روایت 32 نویسنده از ارادت به امام حسین(ع) است در گفتوگو با مهدی قزلی، گردآورنده کتاب و مدیر خانه شعر و ادبیات
ستاره منوچهری - یکی از کارکردهای ادبیات، انتقال حس خوب به مخاطب در مواجهه با یک پدیده معنوی است؛ مثلاً وقتی شرح ناصر خسرو از سفر حج را در سفرنامهاش میخوانیم، حال و هوای او را به خوبی درک و تصور میکنیم. یا وقتی چند بیت از مثنوی «تحفةالعراقین» خاقانی شروانی را میخوانیم، به شکوه حال معنویاش پی میبریم. همینطور وقتی قصیده آرزوی این شاعر در سفر به خراسان و زیارت امام رضا(ع) را میخوانیم، از غم و ناراحتیاش متاثر میشویم. روایتنگاریها از حال و احوال معنوی افراد به نظم و نثر، همیشه از گونههای جذاب ادبیات فارسی بودهاست و در روزگار معاصر هم نمونههایش را فراوان میتوان دید. یکی از این آثار که به تازگی منتشر شده، کتاب «فصل باران» است که دربرگیرنده روایت 32 نویسنده از تعلق خاطرشان به سالار شهیدان، امام حسین(ع) است. این کتاب به کوشش مهدی قزلی، نویسنده شناختهشده در حوزه نگارش روایت و مستند گردآوری شده و سوره مهر به چاپ رساندهاست. «فصل باران»، درد دلِ 32 نویسنده با امام حسین(ع) است و مراسم رونمایی آن عصر روز چهارشنبه، ۷ شهریور ماه ۱۴۰۳ در خانه شعر و ادبیات برگزار شد. در ادامه، گفتوگوی ما را با مهدی قزلی، مدیر خانه شعر و ادبیات درباره این کتاب میخوانید.
«فصل باران» چگونه شکل گرفت؟
«فصل باران» در واقع یک برنامه تلویزیونی بود که از شبکه چهار تلویزیون پخش میشد. در این برنامه چهل نویسنده، روایتهای امام حسینی خود را نوشتند و مقابل دوربین اجرا کردند. این روایتها را بعد از برنامه جمعوجور کردم و چند تا حذف و اضافه شد و با ویرایشی در قالب کتاب فصل باران آماده و در روزهای پایانی ماه صفر رونمایی شد. در مجموع این 32 متن جمع شد که در اصل 31 روایت و یک مقدمه به قلم خودم است.
ملاک انتخاب روایتها برای چاپ در کتاب چه بود؟
تعدادی از آن چهل روایت برنامه تلویزیونی، قبلا در جایی دیگر منتشر شده بودند یا متوجه شدم که بعضی از آنها بریدهای از یک متن دیگر بودهاند و بعضیها هم مناسب فضای رسانه بود و برای کتاب مناسب نبود. برهمین اساس، تعدادی از متنها حذف و چند متن جدید هم به کتاب اضافه شد.
کدام نویسندهها، راویِ «فصل باران» بودهاند؟
از امثال آقای رضا بایرامی که برنده جایزه جلال و کتاب سال بودهاند، خانم مرضیه اعتمادی، برنده جایزه داستان تهران و خانم فائضه غفارحدادی که برنده جایزه کتاب دفاع مقدس هستند تا چهرههایی مانند زهیر توکلی که استاد دانشگاه و شاعر هستند، روایتهایشان در «فصل باران» آمدهاست. 32 نویسنده از شهرهای مختلف مانند تهران، مشهد، قم، قزوین، ارومیه، کرج و... هستند و جالب اینکه اختلاف سن نویسندهها هم بسیار زیاد است و گاهی به بیش از چهار دهه میرسد. از دیگر نویسندههای کتاب میتوان به این افراد اشاره کرد: زهرا افخمینیا، زینب عطایی، معید داستان، الهام بن عباس، صادق نیکووفایی، حمیدرضا آزادگان، عطیه هراتی مطلق، گیتی باقری، فریناز ربیعی، محمدرضا جوان آراسته، محمدرضا حاجی پروانه، پرستو علیعسگرنجاد، جواد شیخالاسلامی، ندا رسولی، فاطمه شایانپویا، فائزه جوان، علیرضا رافتی، سیدمحمدحسین شاهوازی، نرگس قزلی، عباس قاضی زاهدی، محمدحسام حاجیفرجاله، نرگس فرجادامین، مجیدالدین معلمی، بهاره مرشدی و علیرضا ناصری.
برای اینکه روایتهای «فصل باران» خواندنی و جذاب شود، چه کردهاید؟
یکی از نکاتی که برای جذاب شدن کتاب رعایت کردهام، حفظ تنوع متنهاست. متنهای این کتاب تنوع زیادی دارد؛ یک متن درباره اربعین است، متن دیگر درباره روضه سیدالشهدا، یک روایت در سفر حج اتفاق افتاده، روایت دیگری در مشهد رخ میدهد؛ همه و همه با محوریت عشق و ارادت به سیدالشهدا(ع) است. نکته مهم این کتاب این است که مخاطبان، خود و خاطراتشان را بالاخره در جایی از کتاب پیدا میکنند.
---------------------------------------------
«غریبه»های مرموز در قصهای پرمعما
سریال جدید شبکه3 با بازی پژمان بازغی و حمید گودرزی داستانی کنجکاویبرانگیز و نسبتا پیچیده را روایت میکند
مائده کاشیان - سروش محمدزاده پس از سریال تاریخی «سوران» که سال گذشته پخش شد، مجموعه «غریبه» را در ژانر پلیسی جلوی دوربین برد. این مجموعه که از 27 مردادماه پخش شده، قصه یک نخبه داروساز را روایت میکند که در آستانه ازدواج با دختر عموی خود است اما به صورت اتفاقی متوجه میشود همسرش که در دریا غرق شده و جان خود را از دست داده، زنده است! موازی با ماجرای این شخصیت، زندگی کاراکتر «سینا» مامور امنیتی قصه نیز روایت میشود. «غریبه» چگونه آغاز شد و چه ویژگیهایی دارد؟
درگیرکننده در قدم اول
«غریبه» در همان قسمت اول با یک معمای خوب و درگیرکننده آغاز شد. «امیرعلی» پس از سه سال ناگهان متوجه میشود، همسرش زنده است. این موضوع زندگی جدیدش را با زنی که قصد دارد با او ازدواج کند، تحت تاثیر قرار میدهد و سوالات بیجواب فراوانی درباره ماجرای مرگ و زنده بودن همسرش در ذهن او ایجاد میشود. از طرف دیگر هاردی هم که نتیجه تحقیقات «امیرعلی» درباره درمان بیماری پروانه در آن است، به سرقت میرود. «غریبه» در نقطه شروع فضای کلی قصه را ترسیم کرد و تکلیف مخاطب با داستان روشن شد. گرههایی که در شروع سریال ایجاد شد، کشش لازم برای تماشای ادامه سریال را ایجاد کرد و این آغاز خوب امتیاز مهمی برای سریال است. پیش از این، سریال «نوار زرد» نیز قصه مشابهی را روایت کرده بود. یک مامور پلیس متوجه میشد همسرش که ظاهرا در زلزله بم مرده بود، زنده است و تبدیل به یک قاچاقچی مواد مخدر شده. بعدها روشن میشد که همسر او دچار فراموشی شده و مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. باید دید «غریبه» چه روایتی از ماجرای «تلما» و زندگی او خواهد داشت.
پیچیدگیهای قصه و ریتم خوب
فیلم نامه «غریبه» در ادامه نیز مسیر خوبی طی کرد. گرههای بیشتری به قصه اضافه و ماجرای ارتباط «تلما» با «مرجان» زنی که ظاهرا از زنان بدسرپرست و تنها محافظت میکند، اما در اصل از آنها برای پیشبرد اهداف خود سوءاستفاده میکند، هویت اصلی «مرجان» و مسئله قاچاق دارو نیز موضوع را پیچیدهتر و مرموزتر کرد. در زندگی شخصی و گذشته «سینا» مامور امنیتی قصه نیز رازهایی وجود دارد که این بخش از قصه هم تماشاگر را با سریال همراه میکند. «غریبه» فعلا با ضرباهنگ مناسب و قابل قبولی پیش رفته و داستان سریال برخلاف بسیاری از سریالهای تلویزیون، راکد نیست و جریان دارد. در مجموع «غریبه» موفق شده مخاطب را سرگرم کند.
شخصیتپردازی ضعیف «ارغوان»
میتوان از شخصیتپردازی ضعیف برای یکی از کاراکترهای «غریبه»، به عنوان یک نقطه ضعف یاد کرد. به عنوان مثال، شخصیت «ارغوان» نامزد «امیرعلی» روان شناس است. «امیرعلی» پس از مرگ همسرش تحت درمان او بوده و دوران سختی را گذرانده است. طبیعتا اتفاق مهمی مانند زنده بودن زنی که «امیرعلی» تصور میکرده مرده است، ذهن او را درگیر خواهد کرد و چالش مهمی در زندگی «امیرعلی» است اما «ارغوان» نه به عنوان نامزد این شخصیت، بلکه در مقام یک روان شناس درکی از موقعیت پیچیده او ندارد، مدام به «امیرعلی» فشار میآورد تا تکلیف این ماجرا را روشن کند. او حتی زمانی که نامزدش تصمیم میگیرد حقیقت را پیدا کند، چندان با «امیرعلی» همراه نیست و واکنشهای احساسی غیرمعقولی انجام میدهد. با توجه به موقعیت «ارغوان» به عنوان یک روان شناس، انتظار میرود این شخصیت مواجهه منطقیتری با موضوع داشته باشد.
عملکرد خوب بازیگران
پژمان بازغی و حمید گودرزی بازیگران اصلی «غریبه» هستند و چهرههایی مانند محیا دهقانی، مهشید جوادی، پوراندخت مهیمن، رویا جاویدنیا، اسماعیل محرابی و رضا فیاضی نیز در این مجموعه نقشآفرینی کردهاند. پژمان بازغی انتخاب مناسبی برای نقش مامور امنیتی بوده است و در نقش این شخصیت حضور باورپذیری دارد. حمید گودرزی نیز بازی خوبی در «غریبه» دارد و حس تردید، بلاتکلیفی و نگرانی کاراکترش را در چهره و رفتار خود نشان میدهد. رویا جاویدنیا هم در نقش «مرجان» زن مرموزی که در ظاهر حامی زنان تنها و بدسرپرست است، اما در باطن از بیپناهی آنان به نفع خود سوءاستفاده میکند نیز موفق شده هر دو وجه کاراکترش را ارائه کند. او در برخورد با زنان خودش را مهربان، حامی و دلسوز جلوه میدهد، اما در باطن بیرحم و بیاحساس است. چهره ذاتا جدی جاویدنیا، به باورپذیری او در نقش این کاراکتر دو وجهی کمک کرده است. دیگر بازیگران سریال مانند محیا دهقانی، مهشید جوادی و پوراندخت مهیمن، نقشهای چالشبرانگیزی برعهده ندارند و حضور قابل قبولی در سریال دارند و ایراد مهمی در عملکرد آنها به چشم نمیآید.
--------------------------------------------
ماجرای حضور استیون هاوکینگ در زلزله بوئینزهرا استیون هاوکینگ را باید یکی از بزرگ ترین دانشمندان قرنهای اخیر دانست، مردی که پیش از شهرت و طی سفری در ایران تا یک قدمی مرگ رفت اواسط دهه هشتاد شمسی تلاشهای زیادی شد تا استیون هاوکینگ به کشورمان سفر کند؛ در اختتامیه المپیاد فیزیک حضور داشته باشد، در چند سمینار علمی صحبت کند و... اما این پیگیریها بنا به آنچه در آن زمان ضرورت مراقبتهای ویژه از این دانشمند یاد شد مقدور نشد اما واقعیتش این است که هاوکینگ روز دهم شهریور سال 1341 شمسی در ایران بوده است؛ یعنی دقیقاً زمان زلزله بزرگ بوئینزهرا که باعث فوت 12 هزار نفر از هموطنانمان شد اما ماجرای سفر او به کشورمان چه بود؟ سفری قبل از ابتلا به بیماری خیلی باید اتفاق نادری باشد که یکی از شاخصترین دانشمندان قرنهای اخیر سفری به ایران داشته، آنهم در روزگاری که معروف نبوده اما این حضور مصادف شده با یکی از ویرانگرترین زلزلههایی که طی چند دهه کشورمان به خودش دیده است. این سفر در سال ۱۹۶۲میلادی و مدت کمی قبل از آنکه معلوم شود استیون هاوکینگ به بیماری اسکلروزیس آمیوتروفیک مبتلاست، صورت گرفت. هرچند بیماری هاوکینگ در اوایل چندان پیشرفته نبود و او قبل از آنکه کاملاً زمینگیر شود سفرهای دیگری هم رفت و بعد از اوج بیماری هم سفرهای زیادی داشت اما نه به سبک و سیاق قبل. با این اوصاف میتوان سفر او به کشورمان را یکی از آخرین سفرهای او قبل از ابتلا به بیماریاش دانست. جادههای ناهمواری که زلزله را مخفی کرد پس از اخذ مدرک کارشناسی از آکسفورد، هاوکینگ تصمیم گرفت با پس انداز کمی که داشت به سفر بپردازد و بر طبق یک نظریه ایران را انتخاب کرد: «احتمال اینکه به یک سفر بروم بیشتر از سفرهای زیادی است که بعدها شاید بروم». او در دل یکی از کتابهایش خاطره این سفر را ضمن بیان ماجراهای پژوهشیاش بیان میکند. ماجرا از این قرار بوده که هاوکینگ و همسفر او که دانشجویی از آکسفورد بود، به استانبول سفر کردند و با قطار از ترکیه گذشتند. سپس خود را با اتوبوس به مرکز ایران رساندند و از تبریز به طور غیرمستقیم از راه کویر مرکزی به تهران آمدند. هاوکینگ روایت جالبی از ماجرا دارد، بهویژه بخشی که میگوید چنان جادهها خراب بود که متوجه زلزله نشد: «ما در راه گرفتار زلزله بوئین زهرا شدیم، زلزله عظیم ۷ ریشتری که بیش از 12 هزار کشته بهجا گذاشت. من قاعدتاً باید نزدیک مرکز زلزله بوده باشم اما متوجه آن نشدم، چون مریض بودم و اتوبوس هم در جادههای ناهموار ایران خیلی بالا و پایین میشد». سفری که کوتاه شد سفر هاوکینگ به ایران بعد از وقوع زلزله و مصدومیت شدید او کوتاهتر شد. در چند روز بعدی، هاوکینگ مشغول بازیابی سلامت خود پس از اسهال خونی و دنده شکستهای بود که در اثر پرتاب شدن و برخورد به صندلی اتوبوس به وجود آمده بود. او از فاجعه خبر نداشت، چون فارسی بلد نبود. در عینحال او درباره کشورمان به خوبی صحبت میکند و از این میگوید که دوست داشته روزی به ایران برگردد، هرچند بیماری این اجازه را در سال 1386 به او نداد؛ ماجرا را از زبان او بخوانیم: «وقتی به استانبول رسیدیم تازه فهمیدیم چه اتفاقی افتاده است. من برای پدر و مادرم یک کارت پستال فرستادم. آنها در این 10 روز شدیداً نگران بودند، چون آخرین خبری که از من داشتند این بود که در روز وقوع زلزله تهران را به مقصد منطقه فاجعه ترک کردهام. به رغم زلزله، من خاطرات بسیار خوبی از ایران دارم و دوست دارم روزی به آن جا برگردم». مردی که نماد تلاش برای علم شد سال 1963 میلادی استیون هاوکینگ باخبر شد که به اسکلروز جانبی آمیوتروفیک مبتلاست، پیشبینیها حاکی از آن بود که او هم مثل بیشتر بیمارانی که مبتلا به خواب اندام هستند با گسترش بیماری در حداکثر دو سال فوت خواهد کرد اما زنده ماندن او مرزهای پزشکی را جابهجا کرد. او فقط زنده نماند، بلکه در دوران اوج بیماری طی سالها اتفاقات بزرگی را رقم زد. مشهورترین کتابش طی آن دشوارترین مسائل علمی را بهزبان ساده آموزش داد، یعنی «تاریخچه مختصر زمان» را در سال 1988 میلادی نوشت. خودش میگوید: «من از مرگ نمیترسم، اما عجلهای هم برای مرگ ندارم. هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن دارم.» این جمله استیون هاوکینگ کیهانشناس و فیزیکدان، نگاه او را به زندگی و تلاش برای آموختن به رغم کمتوانیها نشان میدهد. کسیکه در ۱۴ مارس ۲۰۱۸ یعنی 55 سال بعد از ابتلا به بیماری، ناچار شد پژوهشهای خود را در زمینه شناخت کیهان نیمه تمام بگذارد. ماجرای سفر هاوکینگ و دوستش به ایران اما برگردیم به ماجرای سفر هاوکینگ و دوستش به ایران. او درباره این سفر نوشت: «در تعطیلات طولانی پس از امتحان پایانی کالج در سال ۱۹۶۲ ترتیب یک سفر کوتاه را دادم و به ایران سفر کردم. همراهم دانشجویی بود به نام جان الدر که قبلا آن جا رفته بود و زبان فارسی را میدانست. با قطار به استانبول رفتیم و بعدش به شرق ترکیه نزدیک کوه آرارات. چون قطار وارد محدوده شوروی میشد، پس مجبور شدیم سوار اتوبوسی پر از مرغ و گوسفند شویم و به تبریز و سپس به تهران برویم. در تهران، جان و من از هم جدا شدیم و من با دانشجوی دیگری به سمت جنوب، به اصفهان، شیراز و تخت جمشید رفتم که پایتخت پادشاهان ایران باستان بود و اسکندر آن را ویران کرد. سپس با گذر از کویر مرکزی به مشهد رسیدیم. در راه بازگشت به خانه، من و همسفرم گرفتار زمین لرزه بوئین زهرا به بزرگی ۷٫۱ شدیم که بیش از 12 هزار نفر را کشت... مهمترین یادگار هاوکینگ برای علم هرچند موضوع این پرونده بیشتر روی زلزله بوئینزهرا و سفر هاوکینگ متمرکز است اما بد نیست کمی هم بیشتر از این نابغه بگوییم. مردی که شاید دنیا با دو چیز او را به یاد بیاورد؛ یکی صدای روباتیکش و دومی بزرگترین کار پژوهشی او که به تابش هاوکینگ معروف شد. البته هاوکینگ محدود به این دو موضوع نیست؛ تلاش شگفتانگیز، صندلیچرخدار پیشرفته و رایانهای که با کمک هوش مصنوعی باعث میشد او حرف بزند هم چیزهایی هستند که با شنیدن نامش بهیاد میآوریم؛ هرچند خیلیها انتقادهای درستی هم به برخی باورهای او که مرتبط با حوزه علم نبود، دارند. هاوکینگ در آثارش به زبان ساده مطالب را بیان میکرد. بهخوبی شوخیهای سادهای را برای یکنواخت نشدن مطالب داخل آثارش میگنجاند و تا پایان زندگی در تلاش بود نظریه «همه چیز» را که بتواند تبیینی کاملتر از قوانین حرکت نیوتن و نسبیت اینشتین برای بیان ویژگیهای کیهان باشد، کامل کند. نظریه «ریسمان» هم اکنون جدیترین نامزد برای نظریه «همهچیز» است. همانطور که میدانید هاوکینگ در بیشتر سالهای عمرش امکان هیچ تحرک و تکلمی نداشت و از سیستمی که با استفاده از هوش مصنوعی تولید شده بود برای صحبت کردن استفاده میکرد. به همین دلیل صدای او طنینی روباتیک داشت. تابش هاوکینگ هم که باعث شهرت او شد، تابش جسمی سیاه است که پیشبینی میشود به دلیل تاثیر کوانتومی در نزدیکی افق رویداد، از سیاهچاله تابیده شده باشد. این پدیده به نام استیون هاوکینگ نام گذاری شدهاست، زیرا نخستینبار او در سال ۱۹۷۴ میلادی بحث نظری وجود آن را مطرح کرد.
سایر اخبار این روزنامه
جشن بازگشت 12 ساله گلبالیستها در پاریس با گلباران میزبان
زخمهایکاری «اکبر عبدی» به روان همسرش
نظارت میدانی وزیر کشور بر خدمات رسانی به زائران رضوی
«اجنه فضای مجازی»در مشهد شکار شدند
شهری که باید آرمانشهر ایران باشد...
اعلان جنگ علیه «شبه علم»
رخنه خاموشی به خانه ها
دلدادگی در «فصل باران » «غریبه »ها در قص های پرمعما و هاوکینگ در زلزله بوئی نزهرا
چراغ سبز برای جنایات بیشتر
دفاع از شأنیت مجلس به سبک قالیباف
نگرانی های اسرائیلی گروسی
عقبگردهای صادراتی استان
با خاطیان بی ملاحظه برخورد کنید!