روزنامه همدلی
1396/06/15
همدلی بررسی کرده است که چرا تهران به این روز افتاده امیدی به گشایش در این شهر «هزار آیا» هست؟
غول بیمار و زخمی به کجا می رودرضا نحوی -هر روز صبح که از خواب بیداری میشوی باید طبق ساعتی مشخص از خانه بیرون بیایی، طبق ساعتی مشخص از گیتهای پله برقیها، از بالای پلهعابر پیاده، بیآرتیها، اتوبانها و دوباره طبق ساعتی مشخص سر کارت حاضر شوی. هر روز خدا باید چون سیزیف در این کلان شهر قرار گرفته در حبابی از دود، زخمت را چون مسیح مصلوب بر دوش کشی ودر هجمهای از صداهای کرکننده به حرکت دایرهوار و ملالآورت ادامهدهی. هر روز خدا این شهر چون سیزیف زخمش را بر دوش میکشد تا شاید....
شاید اغراق نباشد اگر گفته شود تهران به نقطه انفجار رسیده است؛ کافی است در میدان انقلاب بایستید و چشمانتان را در حرکتی دایرهوار به چهار گوشه افق بچرخانید تا به کنه بلبشویی که قرار است محتوای اصلی این نوشته باشد، پی ببرید. یعنی وضعیت آنچنان بحرانی شده که حتی با چشم غیر مسلح و بدون بررسی چگونگی منابع وصرف شدن بودجه شهری در 15سال گذشته، شرایط محیط زیستی، رشد قارچ گونه مجتمعهای تجاری عظیم، وضعیت حملونقل و ترافیک افسارگسیخته، شکاف و تخلخل طبقاتی، فقر و بیکاری و تبعات اجتماعی آن مثل اعتیاد و.... میتوان وضعیت بحرانی نزدیک شده به انفجار را درک کرد، (کما اینکه احتمالا نهایت هر تراکمی، انفجار است). البته اینهمه مصادف است با تغییر شهردار و شورای شهری جدید. مدیریت جدید با کسری بودجه 30 درصدی مواجه است و شهرداری تهران در حال حاضر حدود 6 هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد. همزمان با تغییر در مدیریت شهری که بعد از 14سال از دست یک جناح به جناح دیگر واگذار شده، این روزها، رسانهها و فضای مجازی هم درباره نحوه مدیریت شهری تحلیلهایی را ارائه میدهند. سال 1285 «بلدیه» توسط مجلس اول مشروطه شکل گرفت و رسالتش حفظ منافع شهری و برآورده کردن حوایج شهرنشینان مثل اداره کردن اموالمنقول و غیرمنقول، نگهداشت سرمایههای متعلق به شهر، ایجاد تسهیلاتی برای دسترسی آسان مردم به مواد غذایی، تمیز نگه داشتن کوچهها، میدانها و خیابانها عنوان شد. از دهه 1330 بود که شهرداری به معنای مدرن امروزیش سامان یافت. بعد از انقلاب هم دو منش بر شهرداری تهران حاکم شد؛ تکنوکراتها و جهادگران، هر کدام شهر را به شیوهای اداره کردهاند؛ اما علیرغم تفاوت منش سیاسی و دیدگاه مدیرتی، دوجریان مذکور، تهران خواسته یا ناخواسته به مسیری افتاد که امروزه شاهدش هستیم. شهری با چهرهای ماشینی و فضایی مکانیکی که احتمالا به لندن سراسر دود و شلخته با آن کارگاههای انبوه تازه صنعتی شده بعد از انقلاب صنعتی بیشترشبیه است تا یک شهر قرن بیست ویکمی. انبوه ماشینها و صدای کرکننده، ترافیک فشرده، بزرگراههایی عظیم که شرق را به غرب و شمال را به جنوب وصل میکنند، دیوارهای نقاشی شده، معتادانی که با یک سوزن و قلاب تلاش میکنند پولی از صندوق صدقات در بیاورند، افتتاح خطوط جدید مترو، پلاسکو، تعطیلی علاءالدین، برجهای قیطریه و شهرک غرب و... در ظاهر این کلان شهر بزرگ جاری است. اما در بطن این غول اتفاقی در حال وقوع است. قانونی در سال 1362 در مورد خودکفا شدن شهرداریها تصویب شد که به دلیل جنگ تا 1368 به تاخیر افتاد. براساس این قانون، شهرداریها بایستی ازاینپس، با اتکا به منابعی که خود تامین میکنند هزینههای مدیریت شهری را تامین کنند. این قانون که بازتابی از حرکت فزاینده اقتصاد ایران در راستای سیاستهای تعدیل ساختاری و استفاده از ظرفیتهای اصل 44 بود، مسیر مدیریت شهری و به تبع آن چهره شهر تهران را دگرگون ساخت. بعد از اجرایی شدن این قانون، شهرداری تهران دیگر یک نهاد فاقد کارایی با بورکراسی پیچیده نبود بلکه این امکان را پیدا کرد که به نهادی قدرتمند با منابع گسترده کسب درآمد تبدیل شود. به گفته پرویز صداقت از این مقطع به بعد مدیریت شهری در شهرهای ما که از تهران آغاز شد و سپس به کلیه کلانشهرها گسترش پیدا کرد، به مدیریت یک بنگاه اقتصادی مبدل شد. یعنی شهرداران وقت و مدیران شهری درصدد کسب حداکثر سود از منابع موجود در شهرها شدند. آنچه در تهران اتفاق افتاد این بود که مدیریت شهری به منظور کسب حداکثر درآمد، شروع به استفاده از منابعی کرد که میتوانست برای مدیریت شهری ایجاد منابع کند. این منابع درآمدی عمدتاً شامل فروش تراکم، تغییر کاربری از مسکونی به اداری یا تجاری و غیره بود. حدود 70 درصد منابع شهری به این ترتیب و از این محل حاصل میشد و حدود 30 درصد از موارد متعارف تامین منابع شهری. بنابراین شاهد تحولی در روشهای تامین وجوه و منابع مالی در شهرداریها شدیم.
در دوره مدیریت قالیباف اما جهشی غیرعادی و غریب در زمینه مدیریت شهری و بحث تصاحب و انباشت سرمایه رخ داد. طرحهای بزرگی در تهران اجرا شد. در پس بزرگراههای پرطمطراق صدر تا بزرگراه امام علی(ع) و اقدامات فرهنگی سازمان هنری تهران، و این جمله کلیدی که در تهران هیچ دیواری باقی نمانده که روی آن، نقش و نگاری کشیده نشده باشد، پروژه عظیم تحت نام شهرفروشی به راه افتاد. اختلافات چند هزار میلیاردی پروژههای انجام شده با رقم واقعی برآوردی و تراکم فروشی برای تسویه بدهیها یکی از زخمهای عفونت کرده این شهر بیچهره است. تهران بیچهره است چرا که فاقد هرگونه معماری مشخص شهری است. در ایندوره، زمینها و ساختمانهایی که پیشتر به مالکیت عمومی اختصاص داشت، به مالکیت خصوصی درآمد. بهتر است دقیقتر گفته شود در اکثرمواقع، این زمینها نه به تملک بخش خصوصی که به نهادهایی با ظاهر شرکتهای خصوصی درآمد. البته در 14سال گذشته شکلگیری نهادهای شبه دولتی که به هیچ نهاد نظارتی جوابگو نیستند، و منافعشان در شرایط مختلف ایجاب میکند، خصوصی یا دولتی باشند، همانطور که کلیت اقتصاد ایران را متاثر ساخته، به تبع آن، در تبدیل شدن تهران به یک بنگاه اقتصادی بزرگ، نقشی تعیین کننده، داشتهاند. آن چه در دوره مدیریت شهری از دهه شصت به بعد اتفاق افتاد و در دوره مدیریت قالیباف به شکل رعبانگیزی جهش یافت، انباشت سرمایه به کمک سلب مالکیتهای عمومی در تراکمسازی قارچگونه شهری بود. قسمت غمانگیز ماجرا این است که بحث کسب درآمد از طریق سلب مالکیت یک فضای عمومی مثل یک پارک، حالا دیگر به یک رویه ثابت با وجوه قانونی تبدیل شده است.
به عقیده کارشناسان در تمام 14 سال گذشته، تراکم فروشی به اصلیترین محل درآمد شهرداری تبدیل شد، تا جایی که دیگر جایی برای فروش، باقی نمانده است. این اقدامات، تهران را به شهری با برجهای عظیم در شمال و شمال غرب بدل کرده است. نتیجه آنکه تهران به شهری گران و با کمترین ارائه خدمات به شهروندان تبدیل شد؛ حالا این بماند که چه تعداد از شهروندان تهرانی با نرخ تعیین شده دستمزد 930هزارتومانی زیر خط فقر به حساب میآیند.
براساس آمار رسمی وزارت راه و شهرسازی، در شهر تهران 745 ساختمان بیش از 12 طبقه وجود دارد که نیمی از آنها از دهه 80 به بعد ساخته شده و هیچ مشخصاتی از 231 ساختمان وجود ندارد. 13 برج بلند تهران قبل از دهه 50 و 24 برج در دهه 50 ساخته شده است.
در دهه 60 به خاطر جنگ تحمیلی ساخت ساختمانهای بلند در تهران کاهش یافت و در دهه 70 تعداد 225 ساختمان بلند در تهران ساخته شد اما از سال 85 تا 92 تعداد ساختمانهای بلند افزایش داشت و به 370 ساختمان رسید. آنگونه که مسئولان دولتی میگویند: «هیچ سند بالادستی اجازه این چنین ساخت و سازی به این گستردگی را نداده و برای مثال اتفاقی که در منطقه 22 تهران رخ داده است یک تخلف آشکار قانونی است. از سویی مسئولان شهرداری تقصیر ساختوسازهای غیرقانونی را به گردن دولت انداخته تا این گونه زخم عفونت کرده تهران زیر دعواهای تصنعی سیاسی بیش از پیش لگدمال شود.
آن گونه که پرویز صداقت میگوید: تا سال 1390 سیاست حاکم بر شهرداری تهران این بوده که با فروش منابع شهری و داراییهای مشاع شهری، هزینه پروژههای شهری را تامین میکرده، پروژههایی اجرا میشدند و از محل اجرای این پروژهها اساساً گروههایی به درآمدهای کلان میرسیدند که این گروهها عمدتا صاحبان املاک و مستغلات و پیمانکاران بزرگ شهرداریها بودند.
اما از سال 1390 به این سو به خاطر اینکه بخش مستغلات و املاک دچار یک رکود تورمی میشود، شهرداری یک تصمیم مهم گرفت. تصمیمی که بیتردید در حافظه تاریخ حک خواهد شد. بعد از این رکود تورمی شهرداری حاضر نشد پروژههای ساخت و سازش را متوقف کند و تنها روش تامین مالی خود را تغییر داد. شهرداری به شکلی هولناک روش تامین جدیدمالی خود را مبتنی بر فروش آینده شهر بنا کرد. به این معنا که اگر تا قبل سال 90 تراکم فروشی میکردند، بعد از آن، امکان استفاده از تراکم در سالهای آینده به فروش میرسید. به عبارتی شهر پیش فروش شد. حال سوال این است، آیا بحرانهای ذکر شده قابل حل هستند؟ آیا میتوان امید داشت که با آمدن تیم جدید مدیریتی، امید بست به معالجه شدن زخمی که بر روح یک شهر در گذر سالها وارد امده است؟ آیا محیط زیستی که نابود شده امکان احیا دارد؟ آیا در شکاف طبقاتی.. درفقر... دربیکاری... دراعتیاد.. آیا صداهای گوش خراش و در صدها سوال دیگر آیا، با راهی که سالها پیش انتخاب کردهایم، میتوان امید به گشایشی
داشت؟
سایر اخبار این روزنامه