خدایار سعیدوزیری

از اواسط قرن شانزدهم و در سال‌های پس از معاهدات وستفالی که اروپای جدید را شکل داد و کشورهای قاره سبز با سرعت بیشتری به سمت صنعتی شدن و مدرنیزاسیون پیش رفتند، رقابت بر سر کسب مواد خام و گسترش اقتصاد و همچنین یافتن بازارهای فروش تولیدات صنعتی، هر روز بیش از گذشته توسعه یافت و در برهه‌هایی منجر به جنگ‌های بزرگی چون جنگ‌های دوران ناپلئون شد و روند تحولات و شکست ناپلئون و تضعیف فرانسه نهایتا منجر به شکل‌گیری قدرتی چون بریتانیا به عنوان قدرت برتر گردید که تقریبا در تمام قرن نوزدهم و تا اواسط قرن بیستم به عنوان قدرت هژمون در جهان حضور داشت و حتی جنگ جهانی اول نیز تاثیر زیادی بر سلطه آن بر جهان نگذاشت؛ اما وقوع جنگ جهانی دوم با استفاده گسترده از نسل جدید سلاح‌های آتشین و پیشرفته آن زمان و به صورت خاص استفاده از هواپیماهای جنگی، تخریب گسترده جهان به ویژه اروپا و از آن جمله انگلستان را در پی داشت و این درحالی بود که قدرتی نوظهور به نام ایالات متحده آمریکا که در کیلومترها دورتر از فضای جنگ در حال ساخت و توسعه قدرت خود و مترصد فرصتی برای کنارزدن رقبای قدیمی خود در جهان بود، با ورود به جنگ و نجات اروپای ویران شده از چنگال فاشیسم و دستیابی به سلاحی چون بمب اتم که در زمان خود تعیین کننده بود و سرنوشت جنگ را مشخص می‌کرد، بریتانیای خسته و فرسایش یافته از چند قرن جنگ را کنار زد و در نظم جدید جهان پس از جنگ به عنوان قدرت مسلط جهانی پا به عرصه سیاست بین‌المللی گذاشت. هرچند در طول دهه‌ها جنگ سرد تا زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه نود میلادی، همواره
رقابت تسلیحاتی و نظامی و همچنین رقابت
بر سر حوزه نفوذ فی‌مابین این کشور و ایالات متحده
برقرار بود، اما در بزنگاه‌های اساسی و مهمی چون جنگ کره و بحران موشکی کوبا و مواردی از این دست و همچنین در عرصه قدرت اقتصادی، ایالات متحده به نوعی تفوق بین‌المللی خود را


به اتحاد جماهیر شوروی تحمیل کرد و
در عین حال قدرت ثالثی نیز وجود نداشت تا جهان
دو قطبی آن روز را که پس از چند دهه به تقسیم
جغرافیایی مناطق جهان به عنوان بلوک شرق و غرب منتهی شده بود، برهم زند. نهایتا این رقابت فرسایشی منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به تبع آن بلوک شرق شد. این رویداد خیال ایالات متحده را برای آنکه به عنوان یگانه قدرت برتر نظامی، سیاسی و اقتصادی جهان وارد قرن بیست و یکم شود، راحت کرد و...
... به یکباره این کشور درصدد گسترش قلمرو نفوذش به حوزه‌هایی که سابق بر این در حوزه بلوک شرق تعریف می‌شدند برآمد و در مواردی با نفوذ سیاسی و در مواردی نیز با اتکا به قدرت نظامی خود، این تسلط را گسترش داد. ساخت پایگاه‌های نظامی در اروپای شرقی و کمک به تجزیه یوگسلاوی از طرفی و حمله به عراق و افغانستان و تلاش برای تسلط کامل بر خاورمیانه از طرف دیگر طی سال‌های پایانی قرن بیستم و سال‌های آغازین قرن بیست و یکم همگی در راستای این هدف انجام شد که تا امروز نیز ادامه داشته است.
لکن رقابت‌های دهه‌های پایانی جنگ سرد و سرخوشی ناشی از فروپاشی بلوک شرق و یکه‌تازی در جهان تک قطبی، ایالات متحده را از ظهور اژدهای زردی که در شرق دور در حال رشد و قدرتمند شدن بود غافل کرد و دهه دوم قرن بیست و یکم را به دهه روبرو شدن ایالات متحده‌ی خسته از سال‌ها جنگ و رقابت‌های فرسایشی با رقیبی جوان به نام چین بدل کرده است. اساسا این خاصیت ناگزیر قدرت هژمون است که از روزی که قدرتی به اوج خود رسید و سعی در توسعه و گسترش نفوذ خود در جغرافیایی وسیع کرد، دوره افول قدرت آن نیز آغاز می‌گردد. تجربه‌ای که روزی دامن بریتانیا را گرفت و امروز ایالات متحده آن مسیر را می‌پیماید.
اما دهه آینده را باید دهه تهاجم سیاسی، اقتصادی و شاید نظامی چین دانست؛ چینی که طی دهه‌های اخیر با سرعتی فوق‌العاده روی به صنعتی‌شدن و تولیدات گسترده و اشغال بازارهای جهان آورده، بدون آنکه دسترسی چندان وسیعی به منابع اولیه و مواد خام در بیرون از مرزهای خود داشته باشد و این بدان معناست که در آینده‌ای نه چندان دور مجبور به توسعه نفوذ خود در مناطق مختلف جهان برای دستیابی به منابع و مواد خام برای تهیه خوراک صنایع خود خواهد بود! یعنی همان مسیری که بریتانیا پس از انقلاب صنعتی و ایالات متحده در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم طی کرد اما با یک تفاوت مهم و آن اینکه روسیه‌ای که ققنوس‌وار از خاکستر اتحاد جماهیر شوروی برخاسته، با پشتوانه سیاسی، نظامی و صنعتی خود رقیبی جدی و سرسخت خواهد بود که قطعا اجازه یکه‌تازی به چین را نخواهد داد. شاید بتوان پیام‌هایی که این روزها از واشنگتن خطاب به مسکو ارسال می‌شود و حکایت از علاقه سکان‌‌داران جدید کاخ سفید به نزدیکی بیشتر با روسیه دارد را نیز در همین نقطه اشتراک، یعنی مقابله با دشمنی درحال ظهور به نام چین تحلیل و تفسیر کرد که می‌رود تا رقابتی قدیمی را به دوستی استراتژیک بدل نماید.