مشروعیت‌بخشی به «اون»

سخنرانی ترامپ در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد را می‌توان مستند خیلی از ادعاها قرار داد. این سخنرانی نشان داد که «اون» رهبر کره‌شمالی چندان هم غیرمنطقی رفتار نمی‌کند. فارغ از ماهیت رژیم کره‌شمالی و جزییات آن، اکنون می‌توان فهمید که او در مواجهه با ایالات متحده نمی‌تواند به قول و قرارهای احتمالی با این کشور استناد و تکیه کند؛ چرا که واجد هیچ‌گونه ضمانت اجرا نیست. اگر همین دو تا موشک را هم نداشت، امروز به دست ایالات متحده و ترامپ حقارت بیشتری را تحمل می‌کرد. اینها به معنای حمایت از سیاست‌های نادرست کره‌شمالی نیست، ولی حداقل می‌توان فهمید که چرا بر این سیاست‌ها تأکید می‌کند. ترامپ درباره کره‌شمالی گفت: «تنها آینده قابل قبول برای کره‌شمالی خلع سلاح هسته‌ای است.» ولی در همان زمان شدیدترین حملات را علیه توافق کشورش با ایران در قالب برجام می‌کند که هدف این توافق کسب اعتماد از صلح‌آمیز بودن فعالیت اتمی ایران است. هر فردی جای «اون» بود، هنگامی که می‌دید ترامپ حتی توافق کشور خودش را هم قبول ندارد، توافقی که براساس یک اجماع جهانی شکل گرفته، نتیجه می‌گرفت که بهترین راه‌حل برای دفاع از خودش، داشتن بمب اتمی است. هرچند ممکن است ترامپ به سیم آخر بزند و فاجعه‌آفرینی کند، ولی خب، قرار نیست اگر طرف شما دیوانه است با خواسته‌هایش راه بیایید. از سوی دیگر، اظهارات ترامپ درباره ایران نهایت ابتذال دیپلماسی بود. ترامپ توافق هسته‌ای با ایران را «بدترین توافق یک‌طرفه‌ای» نامید که آمریکا تاکنون امضا کرده است و به گفته او، این توافق «باعث شرمندگی آمریکا شده است» اما این، فصل آخر نیست. رئیس‌جمهوري آمریکا تأکید کرد که آمریکا هرگز در قرارداد یک‌طرفه‌ای که هیچ سودی برای این کشور نداشته باشد، باقی نخواهد ماند. نخستین نتیجه‌ای که هر کس از این سخنان می‌گیرد، این است که یک کشور تحت تحریم کامل توانسته توافقی یک‌طرفه را که بدترین توافق نامیده می‌شود، به قدرت‌های جهانی تحمیل کند. این ادعا بیش از این‌که علیه توافق و ایران باشد، تحقیر دولت ایالات متحده و متحدان اروپایی و جهانی آن است. به‌علاوه، فرض کنیم که این توافق چنانکه ترامپ می‌گوید به نفع دولت آمریکا نباشد؛ خب، در این‌صورت آیا او مجاز است که آن را نقض کند؟ هر دولتی مسئولیت انجام تعهدات دولت‌های قبلی خود را بر عهده دارد. حتی یک دولت برآمده از انقلاب که علیه دولت پیشین قیام کرده و آن را به رسمیت نمی‌شناسد، نسبت به تعهدات خارجی آن دولت خود را متعهد می‌داند. این یک اصل بدیهی در حقوق بین‌المللی است. اگر قرار باشد که هر دولتی علیه تعهدات دولت پیشین خود اقدام کند، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. از نکات جالب، تقارن سخنرانی ترامپ با روز جهانی صلح است. او به‌عنوان رئیس‌جمهوری قدرتمندترین کشور جهان، به جای آن‌که در سازمان ملل متحد از صلح سخن بگوید و روز صلح را گرامی بدارد و بر وجوه صلح‌آمیز منشور ملل متحد تأکید کند، نه‌تنها این مسیر را نمی‌رود، بلکه برعکس، سخن از جنگ، براندازی حکومت‌ها و از همه بدتر تهدید به نابودی کامل کره‌شمالی می‌گوید. ترامپ با چه قدرتی می‌خواهد کشورهای دیگر را تهدید به نابودی کند؟ بمب هسته‌ای. پس چگونه است که دیگران را از داشتن بمب هسته‌ای منع می‌کند؟ اتفاقا این تهدیدات، گفتار و رفتار نشان می‌دهد که داشتن بمب هسته‌ای برای خنثی کردن استفاده دیگران از آن ضروری است و نه‌تنها ضروری است، بلکه تنها راه برای خنثی‌سازی بمب هسته‌‌ای طرف مقابل، داشتن بمب هسته‌ای است. تنها با داشتن بمب هسته‌ای است که می‌توانید از شر بمب هسته‌ای دیگران خلاص شوید. این منطق و نتیجه‌ای است که از ادبیات ترامپ تراوش می‌کند. ادبیاتی که جز به بازتولید و اشاعه تسلیحات هسته‌ای به چیز دیگری ازجمله صلح منجر نخواهد شد. ادبیات ترامپ از نوع قدرت و زور با عیار 24 است و هیچ چیز دیگری در آن نیست. البته همواره بخش مهمی از ادبیات سیاستمداران واجد قدرت است و شاید فقط هنگام جنگ است که عیار قدرت در ادبیات آنان افزایش پیدا می‌کند. جز آن زمان، سیاستمداران از انوع مولفه‌های دیگر ازجمله اخلاق، دموکراسی، صلح و احترام متقابل، حقوق بین‌الملل و محیط ‌زیست و... نیز سود می‌جویند، چرا که این موارد نیز در سیاست اهمیت فراوان دارد. درحالی‌که ترامپ در زمان صلح و روز جهانی آن از ادبیاتی استفاده کرد که جز تهدید، زور و قدرت نظامی هیچ چیز دیگری در آن دیده نمی‌شود. این ادبیات مشروعیت‌بخش به رفتار «اون» رهبر کره‌شمالی است. به میزانی که این ادبیات سایر ملل جهان را ناراحت و عصبانی می‌کند، کره‌شمالی را خوشحال می‌کند، زیرا با منطق خودش به آن پاسخ می‌دهد. البته ممکن است جنگی درگیرد و صدها‌هزار و میلیون‌ها نفر کشته شوند که این نتیجه رواج منطق خشونت و زور است که دیگران را در دوراهی تسلیم یا تقابل قرار می‌دهد. البته که تسلیم هم بی‌اثر نیست. القاعده و داعش محصول تسلیم‌طلبی‌های گذشته رهبران اسلامی است که خفت را به مردم خود منتقل کردند.