روزنامه بهار
1396/07/12
داستان، بستری برای بازاندیشی دینی
ادبیات دینی در کشور ما بسیار مهجور و غریب است، کمتر نویسنده ای جرات ميکند به چنین مضامینی بپردازد، از طرفی ماندن در پیچ و خمهاي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و از سویی دیگر امکان شکایت و برخورد با نویسنده باعث شده ادبیات دینی ما آن طور که باید و شاید شکل نگیرد.بر این اساس گفتوگویی ترتیب دادیم با دو نویسنده که دارای تحصیلات عالی حوزوی هستند تا به آسیب شناسی ادبیات دینی بپردازیم.سید احمد بطحایی نویسنده رمان «هر روز صبح ميمیریم» و امیر خداوردی نویسنده رمان «آمین ميآورم» و «آلوت» است که در هر سه این آثار رویکردهای دینی دیده ميشود.ادبیات دینی از نظر شما چه تعریفی دارد؟ آیا در کشور ما چیزی به نام ادبیات دینی وجود دارد؟
خداوردی: ادبیات دینی یک ترکیب اضافی است، و اگر ترکیب اضافی ملکی باشد مثل کتاب علی، به معنی ادبیاتی است برای دین و در خدمت دین.
بطحایی: به گمانم ادبیاتی است که ثمره آن فرا روایتی در خدمت یا خیانت یک اعتقادِ خاص یا عامِ ایدئولوژیک باورمند باشد.در کشورمان نیز با توجه به ساختار مذهبی و پیشینه ادبی آثار نسبتا شاخصی در حوزه نظم و سپس حکایت و سفرنامه نوشته شده است.
عده ای بر این باورند که دینی نوشتن نوعی بازتولید دیدگاه ایدئولوژیک خاص است؛ آیا با این تعریف ميتوان چشم امیدی به ادبیات دینی داشت؟
خداوردی: فکر ميکنم بیشتر بسته به این است که تلقی ما از دین چیست، اگر دین را ایدئولوژی خاص و معین بدانیم، بله ادبیات دینی همچین چیزی خواهد بود.
بطحایی: نوشتن (داستان) از دین و مفاهیم دینی، فی ذاته سخت و پرمشقت است.از مهمترین دلایلش هم تضاد ماهیت این دو است.بُن مایه دین، یقین و باور و ایمان است و اساسِ داستان و رمانِ مدرن شک، چالش و ناپایداری.طبعا جمع این دو یا به اثری کم جان ختم ميشود یا اثری که از یک عِدلِ خود کم گذاشته و به دیگر وفادارتر بوده است.
به نظر شما آیا ادبیات عاشورایی با این تفاسیر وجود دارد یا خیر؟
خداوردی: ادبیات عاشورایی و دینی با این تفسیر شاید وجود داشته باشد ولی خیلی سخت است که ادبیات فاخری از آب دربیاید، ادبیات فاقد هرگونه اندیشه ورزی، بازاندیشی و صرفا بازتولید یک ایدئولوژی خاص چندان جذاب نیست.البته مقصودم نوع رمان و داستان از ادبیات است، انواع دیگر ادبی ممکن است جذابیتهای دیگری داشته باشند که فقدان بازاندیشی را جبران کند.
بطحایی: هنوز چیزی دقیق روشن نشده که به ادبیات عاشورایی برسیم.به عبارت دیگر مرادتان از ادبیات چیست؟ پس از آن ميرسیم به عاشورا.اگر مراد از ادبیات عاشورایی روایتِ متکی به تاریخ یک واقعه با درد و سوز و گذار باشد در نظم و نثر فارسی به طور کاملا واضحی رسیده ایم.از قرن 4 و 5 در شعر با کسایی و فرغانی بگیرید تا قرن 10 با محتشم کاشانی و عمان سامانی که به اوج خود رسید.در نثر هم با جوهری و روایتهاي متکثر و تالیفی یا ترجمه ای از مقاتل عربی.این اولین و ساده ترین تعبیری است که بشود از ادبیات عاشورایی کرد.لیک جدا از این معنای مصطلح و شایع ميتوان شق دیگری نیز برای ادبیات عاشورایی قرار داد و آن حضور و بروز مفاهیم و باورهای عاشورایی در یک اثر ادبی است که اگر به این بخش نظر داشته باشیم وسعت کارهای ادبی در این حوزه لااقل از لحاظ کمی گستره بیشتری پیدا خواهد کرد.
چرا در مورد چنین حادثه بزرگی آثار درخوری تولید نشده است؟
خداوردی: در یک نگاه بدبینانه ميشود گفت ما درباره کدام حادثه بزرگ یا کوچک آثار درخور داستانی داشتهایم که در مورد عاشورا نداریم.ولی ميشود کمی توقعات مان را با واقعیتهای موجود هماهنگ کنیم، آثار خوبی در این موضوع نوشته شده و ميشود.البته شخصا بیشتر دوست دارم بگویم عاشورا و حماسه هایی چنین بهتر است به شکلی غيرمستقيم در ادبیات داستانی محاکات شود، این شکل در عین حفظ قداست حماسه عاشورا ميتواند دست نویسنده را در مورد بازاندیشی باز کند.
بطحایی: برای چنین پیامدی دلایل بسیاری ميتوان شمرد که شاید شاخص ترین آن ها جدا از نکته ای است که در مورد چالشِ دین و داستان گفته شد؛ حریمِ غیرمشکک و غیر قابل انعطاف و حساسِ امامِ معصوم در جامعه دینی است.یک شخصیت داستانی در کنار همه وجوه قهرمانانهاش در نهایت انسان است و طبعا با نقایص و محدودیتهاي انسانی.با چنین توصیفی آیا ميتوان قهرمان داستان را یک امام معصوم یا نزدیکان ایشان قرار داد؟ و از همین رو عمده آثار شاخص نیز از حاشیه به روایت این حادثه پرداخته اند.از «روز واقعه» بهرام بیضایی بگیرید تا «شماس شامیِ» مجید قیصری.پس طبیعی است که وقتی حتی بحث نظری در این باره مولف را تا مرزِ طرد و ارتداد پیش ميبرد.
در آثار هر دوی شما رویکردهای دینی دیده ميشود، چطور بین این دو مفهوم ارتباط برقرار کردید؟
خداوردی: من، دین را یک ایدئولوژی خاص و معین نميدانم.دین از نگاه من یک نهاد اجتماعی است با تمام ویژگیهاي یک نهاد اجتماعی مانند زبان.علمای دین شبیه دستور نویسان و روشنفکران دینی شبیه زبان شناسان.شما به خوبی و به راحتی ميتوانید در طول و عرض یک رمان به مقوله زبان بپردازید همانطور ميتوانید به مقوله دین بپردازید و یک اثر دینی ارائه دهید البته عمدتا تلقی سهل انگارانه از دین همان ایدیولوژی خاص و معین است که باید یا در خدمتش بود یا خیانت.اما بنده دین را عمیق تر و پیچیده تر از این حرفا ميدانم.
بطحایی: به چند دلیل این تعریف و تلقی از دین، نه جامع افراد است و نه مانع اغیار؛ تنها یک برداشت ذوقی است که تنها حسنش شیک بودنِ واژگان آن است و بس.اول اینکه نهادِ اجتماعی ميتواند زاییده دین باشد و نه خودِ آن.دوم اینکه نهاد اجتماعی در همه ادیان هم ایجاد نميشود.سوم این که کلام شما مانند کسانی است که برای مخالفت با دین به آن جمله مارکس تمسک ميکنند (دین افیون توده هاست.) به همین اندازه خام دستانه.چهارم اینکه با این تلقی شما؛ بسیاری از مکاتب اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی هم از آن جا که نهادی اجتماعی را تشکیل داده اند داخل در دین ميشوند.مانند کمونیسم و سوسیالیسم و حتی دورتر فمنیسم.می شود حتی به جنبشهاي ورزشی و هنری هم نظری کرد و داخل در ادیان کرد.
خداوردی: نهاد اجتماعی زاییده یک نفر یا یک چیز نیست، ساختاری است که در اجتماع شکل ميگیرد.و وجه تشبیه حرف بنده با جمله دین افیون تودههاست را نميفهمم.
به بیضایی و قیصری اشاره شد، هر دوی اینها از منظر تاریخی به حادثه نگاه ميکنند و داستان خود را روایت ميکنند، چرا چنین رویکردی در ادبیات ما تبدیل به یک جریان نميشود و ما فراتر از روایت تاریخی نميرویم؟
خداوردی: آثاری از این دست البته بسیار قابل ستایش است اما از نظر من ادبیات جدی، دینی به حساب نميآید و همانطور که گفتید در نهایت ميشود آنرا تاریخی محسوب کرد.تاریخ افرادی که در حوادث دینی نقش داشتند اما کمتر به شخصیت و اندیشه آنها پرداخته شده است.به گمانم برای نوشتن ادبیات دینی با مفهومی که عرض شد باید مطالعه نویسنده بیش از تاریخ باشد.اتفاقا ادبیات داستانی و رمان ميتواند بستر بسیار مناسبی برای باز اندیشی دینی باشد.نویسنده ای که ميخواهد از دین بنویسد لاجرم باید منظومه فکری یا تفسیر و نظریه ای از دین داشته باشد.
بطحایی: چون نویسنده و ادیب از ضعیف ترین جایگاه صنفی برخوردار است.با کوچکترین شکایت یک نهاد دینی، ملی و حتی قومی، قبیله ای بدون هیچ دفاعی مورد تهاجم قرار ميگیرد.حال با این اوضاع و احوال مگر سرش درد ميکند که به این وادی نزدیک شود؟ یا اگر هم نزدیک شود از ادبیتِ کار میکاهد و تهش یک رونویسیِ ذوقیِ سرشار از حس و غلو از تاریخ تحویل ميدهد.
در ادبیات غرب ما شاهد نوعی روایتهاي تاریخی و دینی و نوعی بازی با روایتهاي دینی هستیم، ميتوان به «کد داوینچی» اشاره کرد، اما در تفکرات اسلامی این رویکرد وجود ندارد، چگونه ميتوان به این رویکرد نزدیک شد اما از منظر دینی لطمه ای به دیدگاه مسلمانان وارد نشود؟
خداوردی: اگر مقصودتان این است که «کد داوینچی» ادبیات دینی است، عرض ميکنم به نظرم در آنجا هم بیشتر به قرائتی خاص از تاریخ مسیحیت نزدیک میشويم البته این قرائت تاریخی در فهم ما از دین ميتواند تاثیر چشمگیری داشته باشد.برای من رمانی مثل «عقاید یک دلقک»، که در آن به مسأله ازدواج از نگاه مسیحیت کاتولیک پرداخته ميشود، تا اندازهاي دینی است.از آن پررنگتر، گراهام گرين است که در رمانهايش به کنشها و واکنشهاي دين مداران در موقعيتهاي اجتماعي خاص ميپردازداما فراموش نکنيم دين مسئله ماست، اگر فلسفه و انسان را مسئله غربِ قرن بيستم بدانيم مسئله ما هنوز همان دين است؛ به جلسات مجلس شوراي اسلامي برويد، سخنرانيهاي رجال سياسي را گوش کنيد، به حرفهاي پزشکان و روانشناساني که در تلويزيون صحبت ميکنند دقت کنيد، همهاش مملو از ارجاع به گزارههاي ديني است.بنابراين نبايد ادبيات و رمان ديني را از جامعهاي غربي يا شرقي توقع داشت.ما دين را اساس زندگيمان ميدانيم پس همين ما هستيم که بايد در مورد آن فکر کنيم و بنويسيم.
بطحایی: خب تنها راهکارش احتمالا همان حاشیهنگاری و روایت از گوشه و لای درز پنجره و چشمی در است.لیک همین تلاش ها ميتواند زمینه و بستری ایجاد کند برای گشایش فضای ادبی در این حوزه.با این حال به شخصه خیلی امیدوار نیستم.لااقل تا چند دهه بعد.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
حج بهترین منبر تبلیغی برای ارتباط با دنیا است
پایداری برجام محور مهم سیاست خارجی ایران است
سفر بخیر پیشمرگ کردستان
پیشگیریپذیر و درمانناپذیر
داستان، بستری برای بازاندیشی دینی
پشتصحنه مرد دوشنبهشبها
«مام جلال» کوچ کرد
کدام استانها ۶۰ درصد بیکار دارند؟
پشتپرده حذف ریاستجمهوری
نیازمند آرامش سیاسی هستیم
چریک دموکرات
احزاب؛ راه ناگزیر سیاستورزی

