روزنامه بهار
1396/07/12
پشتصحنه مرد دوشنبهشبها
1-شمع تولد 43 سالگی اش را دوشنبه فوت کرد.درست روزی که امضای ثابت برنامهاش شده. در گذر این سالهای پرحادثه، شبها سرش را راحت روی بالش میگذارد.با آن قد 189 سانتیمتری لنگهایش را جمع میکند و خواب فوتبال میبیند. آی کیف میکند، آی عشق میکند.به نظرم راز موفقیتش در دو چیز است: اصلا آدم نرمالی نیست و حتی در خواب هم فوتبال میبیند.حتی هردو همسرش هم پذیرفته بودند ازدواج با او یعنی زندگی با هوویی به نام فوتبال آن هم بدون ونگ بچه.آخرش هم طاقت شان طاق شد و طلاق.2- دزدها هم دوشنبه شبها به خانه اش میزنند.دی ماه 87 وقتی به خانه اش زدند برگشت و تا دید مدارکش دست نخورده، به استودیو برگشت.حالا بماند که خانه را لخت کرده بودند و بنده خدا همسرش چه حرصی میخورد.درست همان روزها تصمیم سیاسی اش را برای انتخابات 88 گرفته بود.حمایت از سیدمحمد خاتمی و بعدتر میرحسین موسوی.این حمایتهای علنی تبعات بسیاری برایش داشت.دقیقا چند روز بعد از انتخابات ناگهان او و جواد خیابانی از صحنه تلویزیون غیب شدند.چند شب پیاپی پخش مستقیمهای فوتبالی بدون گزارش آن دو پخش شد و خبر آمد که ممنوعالتصویر شدهاند.چه آنکه از جمله افرادی بود که نامه استعفای 130 استاد دانشگاه در اعتراض به وقایع انتخابات 88 را هم امضا کرده بود.همین بهانه کافی بود تا بخواهند فیتیله 90 را پایین بکشند.اما پشتوانه مردمی و ریش گروگذاشتن ضرغامی فشارها را خنثی کرد.بعدها خودش درباره آن سالها گفت: انتقاد از دولت احمدی نژاد تابو بود! تابویی که عادل خوب بلد بود بشکندش.
3- او با روحیه اصلاح طلبی همیشه بلای جان محافظه کاران بوده.هرچند مجله ورلدساکر لقب جان ماتسن ایران را میدهدش اما عادل فراتر از اینها ردای یک مصلح اجتماعی را به تن کرده و بی دلیل نیست که زمانی مجله نیوزویک یکی از 20 فرد قدرتمند ایران میخواندش.با همه این تفاسیر سرسپردگان قدرت هیچگاه برنتافتندش.خاطرم است زمانی که نسبت به باندبازیها برای انتقال تیم نفت تهران به اراک گرد و خاک بپا کرده بود عباس رجایی نماینده وقت اراک خواهان ممنوع التصویری اش شد.جالب آنکه همین آقای رجایی در انتخابات دوره بعد مجلس رد صلاحیت شد.
4- عادل اصلاح فرهنگ فوتبال را اصلاح بخشی از روندها و رفتارهای فردی و اجتماعی میداند.سلولهای خاکستری مغزش میگویند او با فوتبال میخواهد جامعه را حساس کند و حقوق شهروندی را آموزش دهد.برای همین است که برنامه اش شبیه به یک شو اجتماعی شده و مردم هم دوست دارندش.برایش مهم نیست که مجری یک برنامه صرفا فوتبالی است.برخلاف سیاستهای صداوسیما موفقیت اصغرفرهادی در اسکار را تبریک میگوید، برای رهایی جوانی از حکم قصاص میکوشد، عملکرد رضازاده در فدراسیون وزنه برداری را به نقد میکشد، با سیدحسن خمینی و محمدجواد ظریف و شهاب حسینی مصاحبه میکند و حتا حادثه پلاسکو را بازخوانی میکند و میگوید: هر کجای دنیا اگه این اتفاق میافتاد، N نفر یا استعفا میدادن یا اخراج میشدن اما اینجا... .همین میشود که شهرداریچیها بر او میتازند و رسانههای اصولگرا همچون روزنامه کیهان سواستفادهگر و سودجو مینامندش.تازه اینها را اضافه کنید به گوش پیچاندنهای گاه و بیگاه صداوسیما.
5- عادل پوست کلفتتر از این حرفهاست.بیهوا به خیابان کریم خان زند میرود، اسکناس مچاله پنج تومانی را از جیبش درمیآورد و از پسرک دستفروش زغال اختهای، چاقالهای میخرد و همینطور که آنها را بالا میاندازد لابلای قفسه کتابفروشیها میچرخد.برایش فرقی هم نمیکند که عکس لیلا حاتمی را با فتوشاپ کنار عکسش در فرنگ بچسبانند و پشت سرش صفحه بگذارند.فقط به این فکر میکند که تنها در یک صورت تسلیم شود.با هواپیما سقوط کند به صخرهای بخورد و تمام.(1)
(1): اشاره به گفته هایش در برنامه خندوانه پیرامون اینکه دوست دارد چگونه بمیرد.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
حج بهترین منبر تبلیغی برای ارتباط با دنیا است
پایداری برجام محور مهم سیاست خارجی ایران است
سفر بخیر پیشمرگ کردستان
پیشگیریپذیر و درمانناپذیر
داستان، بستری برای بازاندیشی دینی
پشتصحنه مرد دوشنبهشبها
«مام جلال» کوچ کرد
کدام استانها ۶۰ درصد بیکار دارند؟
پشتپرده حذف ریاستجمهوری
نیازمند آرامش سیاسی هستیم
چریک دموکرات
احزاب؛ راه ناگزیر سیاستورزی

