روزنامه همدلی
1396/07/23
تحشیهای بر شاعرانگی گروس عبدالملکیان پرندهی پنهان
نیلوفر شریفی (شاعر و مترجم)گروس عبدالملکیان از شاعران جوان و پرتلاش شعر معاصر است که در این سالها توانسته با انتشار هر مجموعه شعری در تودههایِ عمیق اجتماعی رسوب کند. جنس شعر عبدالملکیان سرشار ازکارکردهایِ زیباشناختی است، او زبان معتدلی را برایِ بیان اندیشهاش برگزیده و شعر او بسیار بیپیرایه است اما به معنایِ عام، سادهانگارانه نیست و حتی در برخی از کارکردهایِ شاعرانه شعر او بسیار دیریاب است. بهعبارتی میتوان گفت شاعری چون عبدالملکیان توانسته تمامِ سلایق ادبی را در حیطه شعر اقناع کند، همه از خواندن شعر او لذت میبرند و این به معنایِ آن نیست که فقط قشر خاصی کتابهایش را ورق میزنند بلکه همه با قرائت آثار او میتوانند به جهانش نزدیک شوند و آرایههای ملموس و هنر نویسش شاعر را ادارک نمایند و این به خودیِ خود شاید از دیدگاه برخی نقطه ضعف باشد یا نقطه عطف...
نخستین فرایندی که در مواجهه با آفرینههایِ عبدالملکیان به چشم میخورد، زبان صمیمی و رفتار تصویرمحور شاعر است. او در مقایسه با دفتر «پرنده پنهان» و «رنگهایِ رفته دنیا » توانسته در تمام این سالها شعرش را ارتقا دهد و به یک پالایش زبانی برسد. عبدالمکیان جسورتر از روزهای قبل مینویسد، حتی در آفرینههای او میتوان به رفتار حکیمانه و اجتماعی شاعر چشم دوخت. عبدالملکیان با زبانی پالوده، اندیشه استیلایی خود را به اجرا میگذارد و این خصیصه بیشتر در مجموعه «سطرها در تاریکی جا عوض میکنند» نمودِ شاخصی دارد. به عبارتی باید اذعان کرد عبدالملکیان در این کتاب راه خود را تشخیص میدهد و در مییابد مسیر بالندگی او کجا رقم خواهد خورد.
موسیقی عجیبیست مرگ/ بلند میشوی/ و چنان آرام و نرم میرقصی/که دیگر هیچکس تو را نمیبیند
شاعر میکوشد با زبان، فکر کند و مرگ را با زبانی عریان به موسیقی، دلالت دهد و با این استدلال میخواهد گفتمانِ تازهای از مرگ ارائه دهد که انسان در آهنگِ زندگانی چنان فرو میغلتد تا مرگ را باور کند.
فرمالیستها بر این باور بودند که آشنازدایی بنیان هنر است و اینجا شاعر با زبان تمثیلی، اندوه مرگ را در تقابلِ رقص قرار میدهد تا از قراردادهایِ ذهنی عدول نماید. زیرا رقص در فرهنگ بیشتر ممالک نمایانگر شادی و زندگیست و این بدعتِ معنایی با تناقضگویی شاعر باعث میشود نوعِ دیگری از زندگی را به نظاره بنشینیم.
عبدالملکیان در کتاب «حفرهها»، قدرتِ شاعرانگی خویش را دیگربار به نمایش میگذارد. او با کهن الگویی به دلِ تاریخ نهیب میزند اما چیزی که شعر او را با اوراق تاریخی متمایز میکند، بازآفرینی و قرائتِ دیگرسان تاریخ است.
به عنوانِ مثال شعر «خزر» قرائتی وارونه دارد. شاعر این بار در مقامِ یک راوی به اصالت و هویتِ ملی اشاره دارد. گویی شاعر به ویرانههایِ تاریخ دست میبرد و برای التیام زخمهایش کبریت میکشد تا نوری بیفروزد.
شاعر با زبان استعاری میخواهد باورِ دیگری بسازد که تاریخ همواره تاریک است حتی با افروختنِ کبریتی نمور. کسی را یارایِ آن نیست این تاریکیِ مدام را بزداید، اما او نیز در نهایت شکست را میپذیرد.
«پل والری» شاعر را دیوانهای میپندارد در اعماقِ ماجراها و عبدالملکیان با لحنی سرخورده از ابعاد جامعهای که در آن میزیَد، تبعاتِ جنگ را با چشمانی باز روایت میکند. شعر «مرز» از دیگر شعرهایِ موثریست که شاعر با کاراکتری مرموز و لحنی کنایهآمیز چون بازماندگان شریفِ جنگ، موجهایِ درونش را در شعر پرتاب میکند و هراسههایِ سهمگین جنگ، مدام در ذهن او بیدار میشود و شاعر خشم فروخوردهاش را تکرار میکند، تکرار میکند و سپس بهراحتی میتوانیم فریاد او را بشنویم. این شعر فضایِ سیالی دارد و چون نمایشنامهای در چند پرده، پیدرپی اجرا میشود.
دوربین، نخست در فضایِ خانه میچرخد و بعد میرود به اعماقِ خاکریزها، آنجا که باران گلولهها و ترکشها روح را میخراشد و سرانجام با رزمندهای روی تخت مواجهایم که نمیتواند نفس بکشد و شاعر با استیصال میگوید نفس بکش، نفس بکش و درنهایت کوههای سبز در اتاقِ عمل چون چشماندازِ کویر، صاف میشوند. بهجرات میگویم این شعر در کارنامه عبدالملکیان جزو شعرهایِ درخشان است که شاعر توانسته با خلجان عاطفی و نوسانهایِ عاطفی تبعات جنگ را با زبانی منقطع و بریده بریده به تصویر بکشد و باید اعتراف کرد لحنِ عبدالملکیان در این شعر چون شاعرانِ دادائیست، گزنده است که با لحن تمسخرآمیز و هیچانگارانه، اعتراضِ مدنی خود را در جنگ جهانی اول اعلام میکردند.
عبدالملکیان در موقعیتهای شاعرانه، تجربههای رنگین خود را ماندگار میکند. او موقعیتهای شاعرانه را در ذهن خلق میکند و رفتار مدرن او سویههای معنایی عمیقی را در متن فرا میگیرد، زبان در آفرینههای او بسیار قابل فهم است و یکی از دلایل اقبال شاعر همین است.
مولف در پی طرحِ معما نیست. او شاعری نیست که کوشش کند تا سطح سفید و برفی کاغذ را جریحهدار کند. او مکانیزم تصویر را خوب میشناسد و با شگردهایِ کلامی و عاطفهای در خور پرنده خیالش را آزاد میکند و جهانش را رنگین میسازد.
آخرین پرنده را هم آزاد کردهام / اما هنوز غمگینم/ چیزی در این قفس خالیست/ که آزاد نمیشود
مجموعه شعر «پذیرفتن» نیز در ادامه مجموعه «حفره ها» به ساخت میرسد. یکی از شاخصههای مهم در این مجموعه، مهارت شاعر در تصویرسازی و جلوههای بصری در متن است. او با ساختنِ تصویر، گوش را متوجه صدا میکند و این رفتار، حاکی از تجارب اکتسابی شاعریست که در تمام این سالها با درایت و آموزههایِ بسیار، قلم میزند. عبدالملکیان تصویر را از خود عبور میدهد و باید پذیرفت در این مقطعِ زمانی، شعر او شعری آبرومند و متشخص است. شاعری که از همان ابتدا تحتِ سلطه نامها قرار نگرفت و برای خود راهی تازه انتخاب کرد که ماه را با دستهایش از اعماقِ آسمان صید کند. یادداشتی بر رمان: «زندگی شیرین» نوشته تکین حمزهلو
یادداشتی بر رمان: «زندگی شیرین» نوشته تکین حمزهلو
نسرین قربانی (داستان نویس)
رمان با یک سکوت و سکون شروع میشود و ما میدانیم باید منتظرِ یک زمان طولانی و اتفاقات مختلفی با ضربآهنگ کُند و آرام باشیم.
زنِ داستان، بهتدریج از روزهای آغاز زندگی مشترک فاصله میگیرد و تبدیل به مامان زهرهی دیگری میشود. مامانی که گمان میکند همهی مهارتهایش در پختن، شستن و گرد و غبار گرفتن باشد و دلواپسِ همه آنچه که نیست و ندیدنِ آن چیزهایی که در اختیار دارد. زنِ داستان قرار است همه مهارتها و جسارتهای خود را به بخشی از حافظهی خود بسپارد و برای همیشه فراموششان کند تا شاید سالها بعد به همه آن نیاز پیدا کند. زنِ داستان گمان میکند همینقدر که میپزد و میشوید و میروبد، کافی است و نیازهای معنوی را به کل نادیده میگیرد و شوهر، بهتدریج از او دور میشود؛ در افکار و تصمیمهایش دخالت نمیدهد و به زبانی دیگر، هریک فقط در کنار هم نفس میکشند و نه زندگی میکنند.
خانواده در عمل به دو گروه تقسیم میشود: مادر و پسر؛ پدر و دختر؛ دستهی اول بهشدت وابسته به دلبستگیهایشان هستند و هر اتفاق تازه را پس میزنند و دستهی دوم، برعکس، همیشه خواهانِ اتفاقها و رویدادهای جدید هستند. آنچه که زندگیشان را رنگ و بویی تازه بزند و بتوانند در هوایی دیگر تنفسی بکنند. این افراد هرگز از ریسک کردن نمیهراسند و برعکس، به استقبال ناشناختهها، آدمهای تازه و رویدادهای جدید میروند، بهعبارتی از آنها استقبال هم میکنند. در این میان مادر است که همیشه نقش یک نگرانِ دائمی را بازی میکند، بدون اینکه بر ای هیچ یک از این نگرانیها دلیل محکم و قاطعی داشته باشد. فقط به این دلیل که نمیخواهد از چارچوبی که برای خود ساخته، بیرون آمده و دنیای بهتر و تازهتری را ببیند. این موضوع گویا بهطور آشکار، خواهرِ راوی را هم دربرمیگیرد: پس از ازدواجی ناموفق که خود عاملِ به وجود آمدن و سپس ادامه دادنش بوده، حالا تمام مردها را با یک چوب میراند و حاضر به ریسک نیست!
بهتدریج و از یک جایی به بعد، شوهر، همراه و همقدِ نگرانیهای همسرش نمیشود و ذهنش درگیرِ تصمیمهای یک نفره و مفرد میشود: استعفا از شرکت، فروش خانه، خرید زمین در نوشهر و سرانجام خانهسازی در آن شهر. زنِ داستان گمان میکند سکوت در همه موارد، به متانت و خانمی او کمک زیادی میکند و سالهایی باید بگذرد تا دریابد گاهی باید فریاد کشید، لجاجت کرد، پای صحبت طرف مقابل نشست و بهعبارتی از پیلهای که دور خود بسته، بیرون بیاید و زندگی را به واقعیترین شکل ممکن خود دید و همه اینها زمانی اتفاق میافتد که زنِ داستان با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکند و تازه متوجه میشود زندگی کوتاهتر از آن است که فقط به دیگران بپردازد و خودش را در لابهلای نگرانیها و دلشورهها گم کند.
زنِ داستان انگار باید بیماری و طلاق را تجربه کند تا به جسارتها و لیاقتهای خود پی ببرد؛ همانهایی که در این سالها فراموش کرده بود. در جایی از وابستگیِ این سالها به فرشید میگوید که عادت کرده بوده همه کارها را او انجام بدهد و حالا یکباره انگار کوهی که بر پشتش بوده، فرو ریخته و او باید بهتنهایی با زندگی پیش رو مقابله کند. زنی آمده که اگرچه به زیبایی او نیست اما حالا همه افسار فرشاد را در دست گرفته؛ چرا؟ فرشاد فقط زنی نمیخواسته که همیشه توی آشپزخانه باشد. او یک همراهِ واقعی میخواسته. کسی که بتواند راجعبه مسائل کاری و اجتماعی با او هم کلام شود و او این را در همسر خود نیافته و شاید استعفا از شرکت و رفتن او به نوشهر هم بهانهای برای فرار از موقعیتی بوده که او را از خانه گریزان میکرده و باز هم شاید در ضمیر ناخودآگاه خود به دنبال همراهی میگشته و سرانجام یافته است. مردِ داستان با کمی احساس ندامت، آن هم نه بهخاطر از دست دادن شیرین، که شاید بهخاطر آنچه که با هم داشتهاند، تاریخ زندگی خود را تغییر میدهد تا به آیندهای متکی شود که زن، ناخودآگاه او را به آن سمت سوق داده است. شاید بهتر بود که زن، مثل دخترش میرفت و داد و هواری راه میانداخت و زندگیاش را پس میگرفت.
داستان میتوانست کمی کوتاهتر هم باشد. میشد از برخی توضیحات بسیار جزیی حذر کرد تا نقاط قوّت بیشتر به چشم میآمدند. در هر صورت خواندن رمان «زندگی شیرین» را به خوانندگان توصیه میکنم.
زندگی شیرین ـ نشر: برکه ی خورشید
ممیزی در نشر کتاب یعنی قیمومیت بر مطالعهکنندگانروند سانسور چگونه است؟
داود علی بابایی (مدیر انتشارات امید فردا)- در چند سال اخیر در مورد مسئله ممیزی کتاب و سپردن آن به ناشران حرف و حدیث بسیار است، خیلی از ناشران و کارشناسان حوزه نشر و کتاب، مشکل اول ناشران را در نشر کتابهای عمومی، مسائل اقتصادی و مالی میدانند و برخی از کارشناسان مسائل فرهنگی و اجتماعی را در صدر مسائل قرار میدهند و سال قبل با برکناری مدیرکل اداره توسعه کتاب و کتابخوانی از سوی معاونت وقت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (دکتر عباس صالحی)، این نظریه قوت گرفت که رویه مدیرکل با ایدههای وزیر ارشاد و معاونت فرهنگی ایشان همخوانی نداشته و مسئله ممیزی و تسریع در صدور مجوز قبل از چاپ، مشکل اساسی مدیرکل با آنها بوده است و ناشران از روند مراحل صدور مجوز قبل از چاپ ناراضی بودهاند و مشکل اصلی و اساسی ناشران ممیزی و مثله کردن کتابها بوده است، در مورد مسئله ممیزی نظر خوانندگان را به نکات زیر جلب میکنیم.
ممیزی بر روی کتابها بر دو نوع است:
1- ممیزی قبل از چاپ کتاب
2- ممیزی بعد از چاپ کتاب
ممیزی قبل از چاپ کتاب که در حال حاضر در کشور ما نیز اعمال میشود، بر این اصل استوار است که هر کتاب پیش از آنکه اجازه انتشار بگیرد، میباید کتاب مذکور، مورد بررسی و ممیزی قرار گیرد و ناشر در صورت داشتن ایراد در کتاب به رفع آن اقدام نماید و این مسئله ممیزی در کشور حاد شده است که بعضی از کتابها کاملاً مثله شده، بهطوریکه هر خوانندهای پی به سانسور آن خواهد برد و این مسئله بر روی مطالعه کتاب اثر سوء گذاشته و شمارگان کتابها را کاهش داده است؛ بهطوریکه چندی قبل، آقای علی جنتی، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی فرمودند که شمارگان کتاب در سال اخیر از سه هزار جلد به 700 جلد کاهش یافته است که بعد به آن خواهیم پرداخت؛ و نوع دوم ممیزی بر روی کتاب، بعد از انتشار است. این ممیزی هنگامی رخ میدهد که یک کتاب بهصورت وسیع منتشر شده باشد و درصورت داشتن ایراد باید از سطح جامعه جمعآوری شود و اصلاحاتی روی آن صورت گیرد که هزینههای جاری آن باعث عدم گرایش به این نوع ممیزی شده است. البته طرفداران و حامیان این نوع ممیزی، آزادی اندیشه را بهانهی انتشار کتاب دانستهاند و میگویند نبایستی جلو انتشار هیچگونه کتابی گرفته شود. این نوع ممیزی هماکنون در کشورهای غربی و توسعهیافته و حتی بعضی از کشورهای جهان سوم مانند پاکستان، افغانستان، کره جنوبی و... اعمال میشود.
ممیزی پس از چاپ تنها یک مزیت دارد و آن سرعت بخشیدن در روند چاپ است اما دو ایراد اصلی آن احتمال انتشار مطالب مخالف و موازین اخلاقی است که در این صورت با دستور نهاد بالادستی باید جلوی انتشار آن گرفته شود و مقدار توزیعشده از بازار جمعآوری شود که ضررهای سنگینی را متوجه ناشر میکند و از طرف دیگر امکان جمعآوری اثر نیز بسیار دشوار است. ولیکن ممیزی نوع اول دو مزیت دارد اول اینکه عدم انتشار مطالب مخالف اخلاق اعمال میشود و دوم اینکه جمعآوری کتاب بسیار مشکل میشود و به سختی میتوان کتب را از بازار جمعآوری کرد.
2- روند ممیزی کتاب در کشور ما به سه صورت انجام میگیرد:
الف) ممیزی به وسیله نگارنده: هر کتاب در درجه اول از سوی نویسنده و نگارنده اثر دچار ممیزی میشود، بعضی از نویسندگان پس از اینکه اقدام به نوشتن یک کتاب میکنند، با بررسی مجدد بر روی کتاب خود و ارائه آن به دیگران و اعمال نقطه نظرات صاحب اثر، خود را دچار جرح و تعدیل و یا کم و زیاد میکند که برخی از نویسندگانِ آن را، خود موثر خواهد بود و در نهایت اثر مولف به ناشر داده میشود.
ب) ممیزی و سانسور به وسیله انتشارات: برخی از ناشران بنا به چارچوبهای فکری، سیاسی، فرهنگی و عقیدتی خود اعمال میکنند. از آنجایی که هر ناشر نوع خاصی از نوشتهها را میپسندد، مولفان معمولاً انتشارات را از پیش انتخاب میکنند و این باعث میشود که ممیزی در این مرحله کمتر صورت گیرد.
ج) ممیزی و سانسور به وسیله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ از اصلیترین مرحلههای ممیزی و سانسور که منجر به چاپ و یا عدم چاپ یک کتاب میشود. شورای ممیزی کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روند چند مرحلهای را برای ممیزی کتابها انجام میدهد.
3- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای بررسی و ممیزی یک کتاب سه مرحله را پشت سر میگذارد.
الف) مرحله اول: ممیزی نگارشی و ویرایشی: کتابهایی که ایرادات جزئی در متون داشته باشد با رفع آن ایرادات به زیر چاپ میروند. در این مرحله عمده ایرادات نداشتن مرجع در متون و یا اصلاحات نگارشی، ویرایشی است.
ب) مرحله دوم: ممیزی محتوایی سطحی: برخی از کتابها به دلایل داشتن ایرادات محتوایی سطحی در این مرحله اصلاحیه میخورد.
ج) مرحله سوم: ممیزی محتوایی-عمقی: این ممیزی درخصوص کتابهایی صورت میگیرد که به لحاظ محتوایی دارای ایرادات متعدد بوده و قابل رفع نیستند. در این گونه از ممیزیها شورا کتاب را به کلی رد کرده تا برای اصلاح اساسی در اختیار ناشر و مولف قرار گیرد و بعد از اصلاح برای بازبینی مجدد به شورا ارسال میشود.
4- چندی قبل یکی از کارگزاران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد شمارگان کتاب از 3000 نسخه به 700 نسخه تقلیل یافته است ولی شما بدانید این تیراژی که در شناسنامه کتاب میآید شماره اسمی و مجازی میباشد و شماره حقیقی چاپ این نوع کتابها از 200 نسخه تجاوز نمیکند. درحالیکه آقای نوشآبادی، سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تاریخ هفتم بهمن 93 در نشست خبری آماری را ارائه میدهد که تعجببرانگیز است. او میگوید در 10 ماه اخیر 55 هزار و 375 عنوان کتاب چاپ شده است که از نظر شمارگان به 114 میلیون و 493 هزار و 427 کتاب میرسید. یعنی تیراژ هر عنوان کتاب 2068 نسخه است و او از رشد 10 درصدی عناوین کتابها سخن به میان میآورد و کارگزاران ارشاد سخن از تقلیل تیراژ 700 نسخهای برای هر عنوان کتاب میگونید. راستی کدامیک را باید پذیرفت؟
انشاءالله در مقاله مفصل دیگری درباره ممیزی کتاب در قانون اساسی مشروطیت و جمهوری اسلامی و کشورهای دیگر سخن خواهیم گفت.
سایر اخبار این روزنامه
دکهای در بهشت که بیش از 20 نوع سیگار دارد مُفتخوانهای بهشت دربهدر دنبال سیگار
تحشیهای بر شاعرانگی گروس عبدالملکیان پرندهی پنهان
گفتوگوی «همدلی» با سید محمدرضا خردمندان به بهانه اکران فیلم«بیست و یک روز بعد» آینه تمامقد شکاف طبقاتی جنوب و شمال شهر!
بیم و امیدهای هنرهای تجسمی با برگزاری اختتامیه هفتمین دوسالانه ملی مجسمهسازی تقدیر اهالی تجسمی در روزگار بیحرمتی به مجسمهها
بلوای ترامپ برای تضعیف برجام و تاثیر آن بر بازار نفت دنیا به راحتی نمیتواند شاهد چشمپوشی از نفت ایران باشد
به بهانه موضعگیری اخیر رئیسجمهور آمریکا در قبال برجام فهم مشترک، حلقه گمشده در تعاملات بینالملل است
مرندی، کارشناس روابط بینالملل در گفتوگو با «همدلی»: سخنرانی ترامپ شکاف داخلی آمریکا را گسترش داد
دفاعِ بد و حمله بد
کودکان کار فقط این را کم داشتند در پاتوقهای تهران به 90 درصد کودکان متکدی، تجاوز میشود
آرزوی شهروند!؟
بیشتر رای عضو زرتشتی شورای شهر یزد متعلق به مسلمانان بوده
نگاهی به چگونگی شکلگیری فاشیسم در زمانه امروز های ترامپ
داغترینها داغترینها


