روزنامه همدلی
1396/07/23
نگاهی به چگونگی شکلگیری فاشیسم در زمانه امروز های ترامپ
رضا نحوی - این که بشر بین دو انتخاب همیشگیاش، که یکی رو به مدینه فاضله دارد و آن دیگری به جانب توحش، دومی را برگزیده است، سخنی بیراه نیست. در زمانهای که در آن «سیاستمداران کوتوله»، جهان را تهدید به نابودی با بمب اتمی میکنند؛ در آبهای اروپا هر روزه هزاران مهاجر غرق میشوند؛ زمانی که ماشین کشتار ایدئولوژی افراطی در خاورمیانه، لحظهای از حرکت باز نمیایستد؛ احزاب نژادپرست در آمریکا و اروپا قدرت میگیرند و همان زمان که در اقدامی عجیب، برای گربه نگهبان ایستگاه قطاری در ژاپن، مراسم تدفین باشکوهی برقرار میشود؛ میلیونها نفر با قحطی، گرسنگی و مرگ دستوپنجه نرم میکنند. از این رو این سخن نائومی کلاین، روزنامهنگار و نویسنده کتاب «دکترین شوک» که:«در زمانهای هولناک زندگی میکنیم»؛ بیش از هر زمان دیگری قابل درک است. انسان متفکر (یا همان انسان آزاد) برای آنکه بتواند موضعی درست بگیرد و آن را اعلام کند، باید ماهیت و قلب این آشوب و مغاک را بهدرستی ببیند. به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران مارکسیست، همدستی فاشیسم تازه شکل گرفته با نولیبرالیسم، قلب این مغاک است. واقعیت این است که زمانی اکنون، دوران سیاستمداران کوتوله است. امید مهرگان (مترجم و نویسنده) با ارائه سوالی تلاش میکند ماهیت این آشوب را شرح دهد، اینکه در چه شرایطی ممکن است «دیکتاتورهای کوتوله» از دل جریان راست برخیزند و با لفاظی عدالتمحور، دل تودههای طبقهزدوده و خسته و خشمگین را بربایند و بعد از پیروزی هم دمار از روزگار همان تودهها درآورند؟ مهرگان میگوید: نام این وضعیت در زبان سیاست مدرن، «بناپارتیسم» است.بیتردید برای فهم چگونگی شکلگیری فاشیسم در آمریکا باید به شکلی تاریخی ـ ماتریالیستی، سنت فاشیسم را از دهههای 30 و 40 قرن نوزدهم، بررسی کرد، آنهم به مدد مولفههای مارکسیستی. به گفته والتر بنیامین، (ظهور) فاشیسم زمانی آغاز میشود که سوسیالیسم (انقلاب) شکست خورده باشد.
نظریهپردازان مارکسیست، فاشیسم را بهمثابه شیوهی بدیل (شکلی از جایگزینی) ادارهی نظام سرمایهداری در دورههای بحران میدانند. فاشیسم زمانی سر بر میآورد که رکود اقتصادی و انسداد سیاسی، از یک سو و نحیف شدن جریان چپ از سوی دیگر اتفاق میافتد (برای مثال در حال حاضر شاهدیم که جریان چپ در ایران به یک جریان فرهنگی صرف تبدیل شده است. در جهان هم جریان چپ کمرمق شده است.). در این وضعیت، فاشیسم قد علم کرده و درصدد حذف لیبرالدموکراسی، که شکل پیشینی مدیریت سرمایهدارانهی دولت را در بخش بزرگی از تاریخ برعهده داشت، برمیآید.
امید مهرگان از زاویهای دیگر ماهیت شکلگیری فاشیسم را شرح میدهد: «دیکتاتور کوتوله» زمانی در مقام منجی ظاهر و پیروز میشود که طبقهی حاکم درون جمهوری، یا همان بورژوازی، بیش از آن ناتوان باشد که بتواند از پس نیروهای دستراستی برآید. نشانهها بسیارند. بیتردید خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بیش از آنکه لایحهای برای خودآزاری اقتصادی باشد، اقدامی در امتداد قدرتگیری دستراستیها در اروپای شرقی و همچنین حزب افراطی جبهه ملی در فرانسه بوده است و این نخ تسبیح به پیروزی دونالد ترامپ میرسد. پیروزی ترامپ چگونگی پیروزی فاشیسم از دل شکافهای نولیبرالیسم را به عیانترین شکل ممکن نشان میدهد.همچنان که فاشیسم ریشههایش در رکود اقتصادی (استفاده ابزاری از وضعیت نابسامان طبقات محروم) و انسداد سیاسی است، اما برای یک هدف کاملا مشخص در حرکت است: کشتار و ترور برای کسب هژمونی بینالمللی. فاشیسم از ناسیونالیسم، بیگانهستیزی، نژادپرستی، نظامیگری و جریان سرمایه برای رسیدن به این هدف استفاده میکند.
از همین رو کورنل وست، نظریهپرداز مارکسیست، معتقد است:«دوران نولیبرالی در ایالات متحده با یک بمب نوفاشیستی خاتمه یافته است.»
اما چگونه آمریکای بعد از بحران 2008، این آمادگی را پیدا کرد تا به گفته نوام چامسکی، یک دستراستی دیوانه را بیابد و کدهای اتمی را به او بسپارد؟
واقعیت این است که بخشهای مهمی از طبقهی سرمایهدار که در ایالات متحده عمدتاً در ارتباط با بخش مالی و انرژی هستند، بعد از «بحران بزرگ»، درصدد برآمدهاند تا با حرکت از نولیبرالیسم به نوفاشیسم، سلطه خود را بیش از پیش تثبیت کنند. خیزش ناسیونالیستی ـ پوپولیستی در ایالات متحده، با توجه به پیشینه این کشور در برتری نژادی سفیدپوستان، شکل راسیستی پیدا کرده است. رکود و مالیگرایی مستمر، رشد سلطهی سرمایهی مالی ـ انحصاری، گسترش جهانیسازی امپریالیستی، تضعیف هژمونی آمریکا، جنگ جهانی بر سر تسلط ژئوپلتیک، نابرابری فزاینده درآمد و ثروت در تمامی سطوح سیستم، تخریب سریع سطح زندگی طبقات کارگر و متوسط رو به پایین، در کشورهای کانونی سرمایهداری و بحران حاد زیستمحیطی، مجموعه شرایطی است که بستر مناسبی برای رشد گرایشهای فاشیستی فراهم کرده است.
جان بلامی فاستر در کتابش «ترامپ در کاخ سفید؛ تراژدی و مضحکه» هم به مسائل مطرح شده میپردازد و هم رئیسجمهور آمریکا و دولتش را در بستری تاریخی تحلیل میکند. فاستر در این کتاب به پشت پرده چگونه زاده شدن ترامپیست سرک میکشد؛ اینکه ترامپ صرفاً نقطه پایان یک نظام اقتصادیِ غوطهور در رکود است؛ اینکه در زیر روکشی نازک از دموکراسی، دولتی اقتدارگرا شکل گرفته که اولویتهایش را نظارت بر کاهش حقوق و دستمزد، ترویج رویکرد ضدعلم، انکار تغییرات اقلیمی، گسترش زندانها و نوسازی بیش از پیش ماشین نظامی و بمبهای اتمی آمریکا قرارداده است. حال این بمب فاشیستی که قدرت نظامی عظیمی هم دارد، در حال تهدید بخشهایی از جهان است.
در کتاب فاستر اما فراخوانی برای مبارزه علیه فاشیسم هم پیشنهاد شده است؛ اعتراضات، مطالبات مردمی و ائتلافها، همه مورد نیاز است. فاستر تلاش کرده نشان دهد که حتی در زمانهای چنین هولناک هم میتوان به سیاستورزی خلاقانه ملتها امید داشت.
سایر اخبار این روزنامه
دکهای در بهشت که بیش از 20 نوع سیگار دارد مُفتخوانهای بهشت دربهدر دنبال سیگار
تحشیهای بر شاعرانگی گروس عبدالملکیان پرندهی پنهان
گفتوگوی «همدلی» با سید محمدرضا خردمندان به بهانه اکران فیلم«بیست و یک روز بعد» آینه تمامقد شکاف طبقاتی جنوب و شمال شهر!
بیم و امیدهای هنرهای تجسمی با برگزاری اختتامیه هفتمین دوسالانه ملی مجسمهسازی تقدیر اهالی تجسمی در روزگار بیحرمتی به مجسمهها
بلوای ترامپ برای تضعیف برجام و تاثیر آن بر بازار نفت دنیا به راحتی نمیتواند شاهد چشمپوشی از نفت ایران باشد
به بهانه موضعگیری اخیر رئیسجمهور آمریکا در قبال برجام فهم مشترک، حلقه گمشده در تعاملات بینالملل است
مرندی، کارشناس روابط بینالملل در گفتوگو با «همدلی»: سخنرانی ترامپ شکاف داخلی آمریکا را گسترش داد
دفاعِ بد و حمله بد
کودکان کار فقط این را کم داشتند در پاتوقهای تهران به 90 درصد کودکان متکدی، تجاوز میشود
آرزوی شهروند!؟
بیشتر رای عضو زرتشتی شورای شهر یزد متعلق به مسلمانان بوده
نگاهی به چگونگی شکلگیری فاشیسم در زمانه امروز های ترامپ
داغترینها داغترینها


