نوجوانی که ستایش را مورد تجاوز قرار داد و او را کُشت، پنج شنبه اعدام می‌شود به کودکان تجاوز نکنید

به اهورای دو سال و نیمه در رشت تجاوز شد، بعد هم مُرد
آساره کیانی ـ حالا پدر اهورا دارد روی قبر بچه‌اش لالایی می‌خواند و روی مویه‌هایش از همان آهنگ‌های غمگینی گذاشته‌اند که روی کلیپ‌های آتنا، بنیتا، ستایش‌ها و چند تا پسربچه و دختربچه دیگر گذاشته بودند؛ به‌نظر می‌رسد که این‌چنین کلیپ‌هایی در جامعه ما کاربرد بسیاری خواهند داشت؛ چراکه انگار قرار نیست هیچ‌کسی از فردای خود و بچه‌اش آگاه باشد؛ چنین اتفاقات سلسله‌وار گیج‌کننده عجیبی، هر پدر و مادر، هر زن و مرد و هر نوجوان و جوانی را به متجاوزان بالقوه‌ای به حقوق کودکان در ذهن بدل می‌کنند؛ نتیجه‌گیری‌ای کاملا اشتباه که می‌تواند محصول شکل و نحوه برخورد انسان‌های مسئول در اجتماعی آسیب‌پذیر، برای برخورد با این اتفاقی باشد که اسمش را می‌شود گذاشت «سونامی»؛ سونامی تجاوز به کودکان.
می‌گوید که قاتل، اعتراف کرده و گفته شیطان گول‌اش زده و بعد از آزار و اذیت جنسی، دیده که کودک بی‌تابی می‌کند، اعصابش به هم ریخته و سر اهورا را دوبار به دیوار کوبانده تا ساکت شود، بعد هم رفته نشسته روی مبل، درست روبه‌روی در ورودی تا وقتی همسایه‌ها در را شکستند و آمدند تو، بگوید که اهورا در حمام افتاده و همه این بلاها سرش آمده.
بچه خانم الف و آقای قاف


بیست و دوم مهر است. خانم الف یک سالی می‌شود که از آقای م.ق جدا شده، خودش می‌گوید فقط به دلیل یک سری مسائل مالی مجبور شده برود سر کار و می‌خواسته صبح همان روز اهورا (پسرش) رابفرستد مهدکودک؛ هول شده موقع حرف‌زدن؛ می‌گوید چون دیر از خواب پاشده، اهورا را با خودش نبرده سر کار و مجبور شده بگذارد کنار ناپدری‌اش بماند(که البته بعضی سایت‌ها می‌گویند ناپدری نبوده و دوست مادرش بوده). او توضیح می‌دهد که ساعت 9 و 30 دقیقه بیدار شده! پس اهورا را آن‌روز نبرده. می‌گوید که تقاضای اشد مجازات را برای مردی دارد که بچه‌اش را کُشته.
حالا همسایه‌ها می‌خواهند در را بشکنند؛ پیش از آن صدای جیغ و داد اهورای دو و نیم ساله را شنیده بودند؛ «در را شکاندند؛ واردخانه شدند؛ وقتی رفتند توی اتاق، دیدند اهورا روی زمین افتاده و از مقعد و دهان و بینی‌اش، خون رفته»؛ این توصیفات پدر واقعی اهورا است؛ می‌گوید:«قبل از این اتفاق هم، رئیس ساختمان آمده بود مغازه(ام)، گفت آقای (قاف)، ما همچین چیزهایی داریم داخل این ساختمان می‌بینیم»؛ آدم‌های زیادی توی این خانه می‌آیند و می‌روند و بوی مواد مخدر و تریاک و شیشه و این‌ها توی خانه می‌پیچد؛ پدری که اول به فرزندش تجاوز شده بعد هم او را کشته‌اند، می‌گوید:«این خانم(یعنی خانم الف) شریک جرم است و من به‌خاطر این شراکت از او شکایت کردم.»
اهورایِ رشتی (اهل لاکانی رشت) که در سایت‌ها سن‌اش را بین دو و نیم تا سه سال ذکر کرده‌اند، به بیمارستان منتقل می‌شود؛ اهورا درد داشته؛ خون‌ریزی هم کرده؛ درصد هوشیاری‌اش به سه رسیده و بعد براثر شدت جراحات وارده مرده. پزشکی قانونی هم آزار جنسی را تایید می‌کند؛ صورت این کودک کبود بود و دنده‌هایش هم شکسته.
رئیس کل دادگستری استان گیلان هم اتهام آزار جنسی و ضرب‌وجرح پسربچه دوساله توسط ناپدری‌اش را تائیدکرده و گفته «ناپدری طفل در بازجویی اظهارداشته که هیچ‌گونه سابقه و مشکل روانی نداشته و در زمان اقدام به این عمل مجرمانه موادمخدری نیز مصرف نکرده است.»
به تماشای اعدام
پدر اصلی، همان آقای قاف دارد لالایی می‌خواند روی مزار کوچک اهورایش، مثل لالایی‌های بابای کودک شش ساله مغانی(اهل پارس‌آباد اردبیل) و مامان دختربچه هشت ماهه ساکن یکی از محلات پایین شهر تهران و شاید بابا و مامان دو دختر هم‌نام، یکی افغانستانی، ساکن ورامین، دیگری ایرانی، در نی‌ریز فارس؛ اصلا اسم کودکان در هم گُم شده‌اند و شاید تنها وجه اشتراک این «کودک‌کُشی»، تلاش مجدانه برای اعدام قاتل باشد؛ قاتلی که او هم پدر است؛ پسر است؛ برادر است؛ مادر است و...
قصاص‌ها یکی‌یکی انجام می‌شوند و مردم به تماشای اعدام‌هایی می‌نشینند که اگر بگوییم دیگر تمام شد، خودرا فریفته‌ایم؛ پنج‌شنبه همین هفته، 27 مهر، قاتل «ستایش» افغانستانی، اعداممی‌شود؛ این خبر را وکیل مدافع خانواده آقای قریشی داده است.