مصيبت كادرسازي

جريان اصلاحات امروز با شبه‌بحران كادرسازي در نسل دوم و سوم خويش مواجه است. چند دليل را مي‌توان در چرايي بروز اين بحران برشمرد. يكي اينكه نسل اول اصلاح‌طلبان در سنين كم وارد عرصه سياست شدند. همين امر سبب شده تا نسل‌هاي دوم و سوم پشت صف طولاني‌تري براي ورود به عرصه سياسي و مديريتي قرار بگيرند. زماني كه نسل دوم مي‌خواست وارد عرصه شود، نسل اول اصلاحات در سنين ميان سالي و كماكان مدعي حضور در قدرت بود. بنابراين كار براي نسل‌هاي بعدي سخت شد. به علاوه در بين اصلاح‌طلبان نسبت به اصولگرايان تفاوت فرهنگي و فكري و سبك زندگي بين نسل اول و دوم و سوم اصلاح‌طلب بيشتر است. همچنين نسل دوم و سوم اصلاح‌طلبان كه سنيني بين 30 تا 45 دارند، زماني كه آماده حضور در عرصه سياسي و مديريتي شدند، با دولت آقاي احمدي‌نژاد مواجه شدند و عملا امكان حضورشان فراهم نبود. آنها در دوره‌اي كه بايد رشد مي‌كردند، پشت خط انسداد ماندند. البته بطور كلي هم نسل اولي‌ها توجهي به كادرسازي و استفاده از نسل‌هاي بعد نداشته‌اند. چه زماني كه در قدرت حضور داشتند و چه در دوران مهجوريت از قدرت كادرسازي در اولويت اصلاح‌طلبان نبود. نه تنها در حوزه اجرايي چنين ضعفي ديده مي‌شود، بلكه در حوزه سياسي هم‌چنين خلايي ديده مي‌شود. در چند سال اخير براي بستن ليست‌هاي انتخاباتي يا انتخاب مديران ارشد اگر هم به اقتضاي شرايط به سراغ جوانان آمدند، افرادي بودند كه به اصطلاح سفيد بودند، در اين مدت فعاليت چنداني نداشتند و نسبت به تعهد به اصلاحات اطمينان خاطر مقبولي درباره آنان وجود نداشته است. بسياري از چهره‌هاي پاي كار و سياسي‌تر نسل‌هاي دوم و سوم اصلاح‌طلب پذيرفته بودند كه به خاطر اقتضائات سياسي، اين حوزه‌ها به چهره‌هاي سفيد واگذار شود. در ليست‌ها افرادي آمدند كه پيش از آن نام‌شان هم به گوش نخورده بود و فعاليت چنداني در احزاب و گروه‌ها نداشتند. اما در مرحله انتخاب افراد براي نهادهاي سياسي درون جبهه اصلاحات كه شوراي نگهبان دخالتي ندارد. براي حفظ خلوص جريان سياسي اصلاحات فضاي حراست گونه و گزينش گونه كه از حوزه‌هاي اجرايي و حكومتي به حوزه سياسي درون اصلاحات تسري پيدا كرده است، بايد جمع شود. مثلا وقتي كه بحث در مورد شوراي عالي سياستگذاري مطرح مي‌شود، افرادي وارد عرصه مي‌شوند كه فعاليت سياسي چنداني نداشته‌اند و سعي كرده‌اند كه سفيد بمانند.
اتفاق بسيار خطرناكي در جريان اصلاحات در حال وقوع است. متاسفانه برخي بزرگان اصلاح‌طلبان بدآموزي مي‌كنند. به نسل‌هاي دوم و سوم مي‌گويند كه اگر مي‌خواهيد در فضاي سياسي رشد كنيد، لازم است كه فعاليت نكنيد و موضع نگيريد و در صحنه سياست به صورت جدي حضور نداشته باشيد تا سفيد بمانند و در بزنگاه‌هاي بستن ليست و انتخاب مدير بتوان از آنها استفاده كرد. اگر‌ بپذيريم كه جاي اصلي فعاليت احزاب باشند، متاسفانه در رده‌هاي بالاي اصلاحات اين بدآموزي صورت مي‌گيرد كه براي رشد نبايد كار سياسي بكنيد و... بايد صرفا ارتباطات شخصي‌تان را با افرادي صاحب نفوذ داشته باشيد تا نسل اولي‌هايي كه سهميه دارند، در هنگام بستن ليست‌ها و شوراهاي بالادستي از شما استفاده كنند. در اين شرايط سهميه افراد شامل حال جواناني مي‌شود كه مدتي به فلان رجل در فعاليت‌هاي سياسي سرويس مي‌داده است. از اين طريق فضاي آينده اصلاحات با خطري جدي روبه‌رو مي‌شود. يعني جوانان اصلاح‌طلب از طرفي با موانع حاكميتي و از طرف ديگر با مصلحت‌ها و فضاي شوراي نگهبان‌گونه درون جناح خود مواجه هستند. واضح است كه اين مساله آينده اين جريان را نسبت به تعهد كافي تهي مي‌كند. در آينده مردم مطمئن نخواهند بود كه فعالان جريان اصلاحات نسبت به گفتمان آن متعهد باشند. وقتي به افرادي كه فعاليت كمتري دارند، امتياز بيشتري داده مي‌شود، معضل بزرگي در جناح اصلاح‌طلب به وجود مي‌آيد. اين جريان سياسي اگر مي‌خواهد كه به چنين معضلي گرفتار نشود و اين روند نادرست متوقف شود، بايد تلاش كند تا چاره‌اي براي اين مشكل بينديشد.
عضو شوراي مركزي حزب اتحاد ملت