کارآفرینان جوان، نظام اوستا و شاگردی را سرلوحه کار خود قرار دهند

 گزارش: حسین محبی
تفاهم- گروه کارآفرینی: در منطقه نارمک تهران تحصیل کرد و پس از آن هم در رشته فیزیک کاربردی قبول شد. «مرجان آقاجان زاده هوشیار» می گوید: در آن سال ها یا باید تحصیل می کردی یا ازدواج و راه سومی برای خانم ها وجود نداشت. بنابراین ازدواج کردم. مهر هر سال که می شد، حسرت دانشگاه به دلم می ماند. وقتی که پسرم به دنیا آمد و دو سالش شد در آزمون دانشگاه شرکت کردم و در رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد واحد جنوب ادامه تحصیل دادم. مشکلات مالی هم داشتم. یادم هست برای ترم اول که 9 هزار تومان بود به جای پول سفته دادم. متوجه شدم که چنانچه معدلم بالا باشد، تخفیف شهریه می گیرم. لذا سعی می کردم معدلم بالای 16 باشد که تخفیف شهریه بگیرم و یا در مسابقاتی که به آن تخفیف شهریه تعلق می گرفت، شرکت می کردم تا بتوانم از این امتیاز بهره مند شوم. در نتیجه لیسانس را در
3 سال تمام کردم. این در حالی بود که مسئولیت منزل و نگهداری بچه کوچکم را هم به عهده داشتم. بعد از آن در مقطع فوق لیسانس هم شرکت کردم و قبول هم شدم؛ اما واقعا از پس هزینه های شهریه برنیامدم و ادامه ندادم.
دارنده تندیس روبوکاپ دانشگاه آزاد اسلامی از اینجا بود که وارد بازار کار شد. وی در یادآوری آن روزها چنین یاد می کند: خانواده ما کاملا سنتی بود و پدر ما کار کردن را به ما یاد نداده بود و


می گفت: زن که نباید کار کند... اما حالا مجبور به کار کردن بودم و ابتدا از تدریس خصوصی شروع کردم. سپس در یک سازمان نظامی مشغول به کار شدم. از کمک حسابداری شروع و در عرض
6 ماه به مقام رییس حسابداری ارتقاء پیدا کرده و بعد از آن در بخش عمرانی علوم تحقیقات دانشگاه آزاد در سمت مدیر اداری مشغول کار شدم. درآنجا واقعا دلسوزانه کار کردم. 3 هزار پرسنل ایرانی و افغانی بود؛ اما آشپزخانه نداشتند و من برایشان یک آشپزخانه دائر کردم.  در اقدام بعدی، پرسنل را که تا آن زمان بیمه نبودند، تحت پوشش بیمه قرار دادم. کمک آذوقه ماه مبارک رمضان را از 10هزار تومان به 30هزار تومان افزایش دادم. سال ها بعد که خودم شرکت داشتم، روزی دو جوان از همان پیمانکاران آن شرکت برای خرید سنگ پیش ما آمده بودند. بدون آنکه آشنایی بدهم از مدیران آنجا پرس و جو کردم. آن دو جوان گفتند که ما تازه به آن مجموعه پیوستیم اما قبلا مدیر آنجا خانم هوشیار بوده که هنوز سر افطار خیلی ها برایش دعا می کنند. پرسیدم که حالا این خانم هوشیار کی هست؟ گفتند: نمی دانیم ، ولی الان باید هفتاد سالش باشه...(خنده) وقتی که فهمیدند من هوشیار هستم، هیجان زده شده بودند. سعی کردم هرکجا که هستم، منشاء اثر باشم.
دارنده نشان استاندارد از دومین همایش کیفیت در ساخت و ساز در ادامه می گوید: بعد از آن در گروه کارخانجات صنعتی مطلق در کنار پیشکسوتان ریخته گری و قالب سازی مشغول به کار شدم. کار مردانه ای بود. این عزیزان در کنار این شغل سخت به من درس انسانیت آموختند. من کارمند بسیار بدی بودم. از زیر کار در می رفتم؛ دروغ می گفتم؛ غیبت می کردم. این اساتید به من آموختند که چرا و چگونه از زیر کار در نرویم. چگونه مدیری باشیم که به قلب ها راه پیدا کنیم. اگر غم کارگرت را نخوردی، نانت برکت ندارد. خداوند ما را واسطه خیر می کند.
آقاجان زاده هوشیار از سختی کارش می گوید: شغل ما بسیار مشکل است. به قول دوستی که می گفت:
تو باور 300 ساله مردم را نسبت به نصب سنگ با ملات عوض کردی. الان نصب سنگ را با پیچ و رول پلاک هم انجام می دهند. ولی اینکه ما سنگ را مثلا در طبقه هفدهم ساختمان فقط با چسب بچسبانیم، جای شگفتی دارد. من این تکنولوژی جدید به نام "مگاپوکسی" را بدون رانت و کمک دستوری به طور انحصاری راه اندازی کردم. هیچگاه فکر نکردم که دکتر یا مهندس شوم؛ اما همیشه تصور می کردم ،تابلوی سردر یک شرکتی برای من خواهد شد. حالا این سردر برای من است.
وی در ابتدا شرکت هورسنگ پارسیان را سال 80 در همین زمینه شغلی تاسیس کرد و بعد در سال 86 شرکت نگین تجارت فردوس را بنا نهاد. در کنار آن شرکت پیمانکاری عمران تجارت فردوس و شرکت تولیدی فردوس نگین قشم را تاسیس نمود. وی اذعان می کند: قصد داشتم نوعی سنگ طبیعی محصول آلمان که با تکنولوژی نوین در جهان تولید می شد و همانند موکت عمل می کرد را با همکاری آلمانی ها در قشم تولید کنم که مصادف با
تحریم های اقتصادی شد و آلمانی ها منصرف شدند. در حال حاضر قصد داریم در استان البرز با چند خانم دیگر در زمینی به مساحت 5 هکتار یک دهکده سلامت بوم گردی با رویکرد گردشگری - آموزشی برای بچه ها راه اندازی کنیم
عضو هیات مدیره اتاق مدیران زن کشور و هیات مدیره کمیسیون زنان خانه صنعت و معدن و تجارت در پایان خاطرنشان می کند: همه می گویند کارآفرینی را از صفر شروع کردند؛ اما من می گویم صفر عدد خوبیست؛ چون من از زیر صفر شروع کردم. من به کارآفرینان جوان توصیه می کنم که هرگز ابتدا به ساکن دست به کارآفرینی و یا شغل جدید نزنند. نظام اوستا و شاگردی را سرلوحه کار خود قرار بدهند تا به تدریج بتوانند به ایده نو دست بزنند. در قدیم، به ندرت در بازار کسی ورشکسته می شد؛ چون نظام اوستا و شاگردی حاکم بود و اگر کسی هم ورشکسته می شد، همه جمع می شدند و کمک می کردند. چون شاگردها چندین سال پادویی می کردند و صاحب حجره و اهالی بازار به او اطمینان می نمودند.  کسب تجربه در ایجاد کارآفرینی بسیار مهم است. تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف. Hosseinmohebbi1352@gmail.com