درد امروز جامعه‌ را ندانیم نمی‌توانیم نسخه‌پیچی کنیم




یادگار امام با تأکید بر شناخت «زبان» و «نیاز» مخاطب در تولیدات فرهنگی گفت: در حوزه فرهنگ انقلاب، کارهای بزرگی انجام شده است، اما باید پیش از این به مخاطب توجه کرد، زیرا اگر مخاطب را نشناسیم و درد امروز جامعه را ندانیم، توان نسخه پیچی برای او را نخواهیم داشت.


به گزارش جماران، حجت‌الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی در دیدار با رئیس و کارکنان سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در حرم امام خمینی(ره)، با تبریک سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، این انقلاب را در زمره انقلاب‌های فرهنگی جهان برشمرد و یادآور شد: در این انقلاب هم پدیدآورندگان، هم شعار و هم آرمان‌ها فرهنگی بوده و برای حل یک معضل بزرگ فرهنگی در جهان آن روز  قیام کرده است.
یادگار امام  با تأکید بر اینکه انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است، گفت: حل مشکلات فرهنگی نیازمند توجه به سه نکته است؛ نخست تولید صحیح محصول فرهنگى؛ دوم توزیع صحیح آن و سوم ایجاد تقاضاى حقیقى در مخاطب. اگر به هرکدام از این موارد توجه نکنیم، نتیجه مطلوب به دست نمی‌آید.
وی تصریح کرد: اگر در آستانه انقلاب پیام ما دنیا را گرفت، مرهون این است که ما یک تولید مناسب با آن روزگار داشتیم؛ من احساس می‌کنم مشکل امروز ما تولید
بن مایه‌های فرهنگی نیست و در این حوزه کمتر مشکل وجود دارد، بلکه مشکل ما «عدم تولید متناسب» است. تولید متناسب به این معنی است که اگر مطلبی را برای جامعه لازم فرض کردیم، باید به گونه ای عمل کرد که همه به اندازه وسع فرهنگی خود به این موضوع آگاهی داشته باشند؛ باید افرادی مجتهد این حوزه باشند اما باید سعى کرد با ساده سازی متون و ترجمه  بین نسلى، آن مطالب را به افراد غیر متخصص و یا نا آشنا هم معرفی کنند تا همه به اندازه توانشان با موضوع آشنایی پیدا کنند.
نوه امام با بیان اینکه خوب و بد محصولات فرهنگی و غیرفرهنگی با «برای» معنا می‌شود، گفت: چیزی که براى یک نفر خوب است ممکن است براى دیگرى مناسب نباشد. به همین دلیل باید مخاطب را بشناسیم و دوم اینکه اگر فکر می‌کنیم جامعه باید متوجه مطلبی شود آن را ساده سازی کنیم.
سید حسن خمینی نکته بعدی در کار فرهنگی را توزیع دانست و تصریح کرد: ممکن است مطالب خوبی تولید کنیم ولی نتوانیم توزیع کنیم؛ توزیع به معناى رساندن محصول فرهنگى به دست مخاطبى است که ظرفیت شنیدن را دارد.اگر «زبان مخاطب را نمی‌شناسیم» و «مطلب مطابق نیاز او نیست» توزیع مناسبى صورت نگرفته است. البته مهم‌ترین مسأله در امر توزیع فرهنگى این است که مخاطب به توزیع کننده اعتماد داشته باشد. و اگر اعتماد به توزیع کننده محصول فرهنگی از دست برود یکی از بحران‌های حوزه فرهنگ پدید می‌آید. مخاطب باید شما را خیر خواه و توانا و صادق بشناسد. اگر مخاطب از ما اعتمادش بریده شد هر چه بگوییم ، حتى اگر نیاز داشته باشد، آن را نمی پذیرد.
وی تأکید کرد: برای پیشرفت فرهنگی در مرحله اول باید تولید کرد، اما در مرحله دوم مخاطب باید حاضر باشد تا محصول را استفاده کند؛ گرچه در پزشکی ممکن است بتوانید بیمار را به زور بستری کنید اما در عرصه فرهنگ حتما باید مخاطب به سخن شما اعتماد کند. بنابراین، اگر خدای ناکرده جایی اعتماد شکست، من هرچه بگویم شما کمتر گوش می‌کنید.
یادگار امام «ایجاد تقاضا» را سومین حوزه مهم در کار فرهنگی  ذکر کرد و اظهار داشت:  ممکن است محصول را تولید و ساده سازی کنیم و از همه ابزار توزیع هم استفاده کنیم، اما مخاطب  خودش را دردمند نداند.
در همین زمینه یکی از کارهای معلمان  اخلاق این است که ایجاد تشنگی کنند.  یکی از بزرگترین بحران‌های «زیاد گفتن» این است که در افراد احساس سیرى کاذب پدید می‌آورد. خیلی وقت‌ها مشکل یک کار فرهنگی این است که سخن را بیش از حدّ می‌گوییم.
وی ادامه داد: دومین نکته در تقاضای محصول فرهنگی این است که توجه داشته باشیم اخلاق نیاز درجه دوم انسانی است؛ کسی که شکمش گرسنه است اخلاق نمی‌فهمد و حتی دزدی برای او تجویز می‌شود، بنابراین، مسائل فرهنگی بعد از تأمین نیازهای اولیه انسانی شکل می‌گیرد. اگر نتوانیم نیازهای اولیه مخاطب را فراهم کنیم، درد او آن چیزی نخواهد بود که ما برای آن درمان معرفى می‌کنیم. البته به این معنا نیست که همه افراد در اوج فقر بى اخلاقی مى‌کنند، زیرا هر قاعده ای مستثنا دارد.
سید حسن خمینی گفت:  تمایز دنیای معاصر با قبل این است که امروزه برای بی اخلاقی فلسفه بافی شده است؛ در گذشته اگر فردی فساد داشت می‌دانست که غلط است ولی می‌گفت غریزه ام بر عقلم چیرگی پیدا کرد، اما امروز ممکن است فرد نپذیرد که آنچه انجام مى دهد فاسد و غلط است. این امر باعث می‌شود که تقاضای فرد برای محصول فرهنگی کم شود یا از بین برود. یادگار امام تأکید کرد: البته شک نکنید که اساساً نگه داشته شدن دین به خاطر وجود شخص ما نیست و ما باشیم یا نباشیم دین و اخلاق حاضر و مستمر است.
وی علت این امر را نیاز انسان به معنویت خواند و یادآور شد: 70 سال نظام کمونیستی به تخریب پایه‌های دینی همت گماشت و بالای کلیساها نوشتند که مذهب مخدر جامعه است اما نتوانست دین را از بین ببرد؛ از همین رو در نظرسنجی پایان دوره کمونیستی شوروی 90 درصد از مردم شوروى به خدا ایمان داشتند. زیرا این یک حسّ فطری است. معنویت و رابطه با خدا نیاز انسان است و از بین نمی‌رود.