حرفه سياستمدار در ايران

امروزه حرفه‌اي در دنيا قوام يافته است كه بايد آن را حرفه سياستمدار نام نهاد. سياستمدار، كسي‌ است كه در تمام زندگي به كار سياسي اشتغال دارد. او البته صاحب هنر و دانشي در عرصه‌اي از عرصه‌هاي زندگي اجتماعي است، اما سعي او در اين است كه زندگي خود را وقف سياست كند. بدين‌ترتيب، او يا در مصدر امور است يا در جايگاه اپوزيسيون باز به كار سياسي خود ادامه مي‌دهد. در فرانسه، به عنوان مثال، وقتي حزبي از طريق انتخابات به قدرت دست مي‌يابد و بر نهاد رياست‌جمهوري تسلط مي‌يابد و اكثريت مجلس را به دست مي‌آورد، اعضاي شاخص آن به مناصب مهم دولتي دست مي‌يابند. بسيارند نمايندگان حزب اكثريت كه مجلس را به قصد مناصبي نظير نخست‌وزيري يا وزارت ترك مي‌كنند. آنها در اين مناصب هستند تا زماني كه به دليل انتخابات اكثريت مجلس و به تبع تسلط بر قوه مجريه را از دست دهند. با اين حال، در اين شرايط، اكثر چهره‌هاي شاخص حزبي كه به جرگه اقليت پيوسته‌اند، صاحب كرسي‌هاي اپوزيسيون در مجلس مي‌شوند و شمار بسياري از آنها هم به مناصب استاني يا شهري دست مي‌يابند تا اينكه باز فرصت بازگشت به مسووليت‌هاي اجرايي سياسي در سطح ملي فراهم آيد. اينچنين است كه تمام زندگي حرفه‌اي فرد به سياست اختصاص مي‌يابد. در همين كشور، آنها كه حرفه سياست را به دليلي ترك مي‌كنند، ندرتا به آن باز مي‌گردند يا مي‌توانند بازگردند. در ايران اما، حرفه سياستمدار به معناي بالا شكل نگرفته است. اگر عرصه‌هاي مهم اين حرفه را قوه مقننه و قوه مجريه بدانيم، مي‌بينيم بسيارند كساني كه دوره‌اي در اين دو قوه حضور دارند و سپس از صحنه سياسي كشور دور مي‌شوند و بدان بازنمي‌گردند. يكي از راه‌هاي دسترسي به اين حرفه در ايران دانشگاه است.
داشتن مدرك بالاي دانشگاهي، سبب ورود صاحب آن به دولت مي‌شود. مدرك دكترا، خصوصا، در اينجا كارسازتر است. با مدرك دكترا، اين بخت به وجود مي‌آيد كه صاحب آن بتواند پستي معتبر در دولت به دست آورد و بهترين پست در دولت، پست دانشگاهي‌ است. در كشور ما علاوه بر وجود اين پندار كه مهندسان مديران خوبي هستند، اين باور هم وجود دارد كه هر كه دكتر و خصوصا استاد دانشگاه است، قاعدتا سياستمدار و مدير خوبي خواهد بود. استخدام در دانشگاه دو ويژگي را به ارمغان مي‌آورد. اول اينكه فرد دانشگاهي از امنيت شغلي برخوردار مي‌شود و دوم اينكه برخلاف ديگر مشاغل اين فرصت را مي‌يابد كه ساعات زيادي را به كاري غير از كار اصلي خود اختصاص دهد. علاوه بر اين، اين امكان براي اساتيد دانشگاه وجود دارد كه در بخش‌هاي گوناگون دولت به صورت مامور به كار مشغول شوند و دانشگاه را به قصد ماموريت براي چند سال ترك كنند. دانشگاه بدين صورت راه را براي مسووليت‌هاي بالاي سياسي و اداري باز مي‌كند. يكي از علت‌هاي اقبال بسيار زياد براي اين منصب در كشور همين است. نگاهي به كارنامه دانشگاه‌ها در ايران نشان مي‌دهد كه بسياري از مسوولان كشور به آن تعلق دارند. دانشگاهيان وقتي به دولت مي‌روند، مي‌دانند كه هميشه در دولت نيستند. آنها البته اين اطمينان را دارند كه پس از ماجراي سياسي به خانه آرام دانشگاه باز خواهند گشت.
شمار زيادي از دانشگاهيان با ورود به دولت، از امكانات به وجود آمده استفاده كرده و شرايط مناسبي را براي خود در بخش خصوصي فراهم مي‌آورند؛ تاسيس شركت، موسسه، بنياد... بدين‌ترتيب، با بازگشت فرد از دولت به دانشگاه، به دليل زمان كوتاه سياست، اين امكان براي كارگزار دانشگاهي به وجود مي‌آيد كه به درس و كلاس خود بازگردد و البته در راس مجموعه‌اي هم در بخش خصوصي باشد تا اينكه شايد باز بخت او را به دولت بازگرداند. چنين سياستمداراني را مي‌توان «سياستمداران ايراني» نام نهاد. آنها حداقل دوحرفه دارند و قطعا از عهده هيچ يك به خوبي برنخواهند آمد.
قوه مقننه راهي بر عكس را مي‌گشايد. انتخابات اين فرصت را فراهم مي‌سازد كه كساني به مجلس راه يابند، آن‌‌گاه همزمان با مسووليت نمايندگي دكتر شوند، به دانشگاه راه يابند و باز حرفه سياست به گونه‌اي كه در بالا گفتيم بازتوليد شود. براي آنها كه از اين طريق مي‌آيند، اگر در دانشگاه‌هاي دولتي جايي نباشد، دانشگاه‌هاي ديگر، فرصت دانشگاهي شدن را فراهم مي‌سازند. تاريخ مجلس شوراي اسلامي در ايران، تاريخ نمايندگاني هم هست كه با مدرك پايين‌تر آمده‌اند و با مدرك بالاتر يا با عضويت هيات علمي در دانشگاهي به كار خود پايان داده‌اند و همان را باز پلكان منصبي ديگر در دولت كرده‌اند. نقش دانشگاه آزاد اسلامي در اين فرآيند بايد مورد مطالعه جدي قرار گيرد.
البته در كنار دو راه فوق، راه ساده‌تري وجود دارد و آن دسترسي به بالاترين مناصب سياسي از طريق پيوند با مراكز و افراد قدرتمند در كشور است. هر زمان يكي از نزديكان فردي به منصبي عالي دست يابد، او هم به نوايي جدي خواهد رسيد. تا زماني كه صاحب منصب باشد او صاحب جاه و قدرت است و با رفتن صاحب‌منصب او نيز به جاي اول خود رانده خواهد شد. نمونه برادران روساي جمهور ايران در اين زمينه مثال خوبي را پيش رو مي‌گذارد. آنان به مدد برادر، به يك‌باره بسيار قدرت مي‌يابند و با افول او، از صحنه سياسي كشور حذف مي‌شوند.


بايد اضافه كرد كه كسوت روحانيت اگرچه در سال‌هاي گذشته، اسباب دسترسي به مناصب بالاي اجرايي و تقنيني در كشور بوده، اما در سال‌هاي اخير از اهميت آن كاسته شده است.
سياست حرفه‌اي مادام‌العمر است، كسي كه سوداي سياست به معناي خدمت به مصالح عمومي و منافع ملي را در سر داشته باشد، آن را ترك نمي‌كند و اسباب دسترسي به منافع فردي نمي‌سازد و از حرفه سابق خود هم براي آن چشم‌پوشي مي‌كند. كارنامه ايرانيان در اين زمينه درخشان نيست.