روزنامه ابتکار
1396/11/24
سید قاسم یا حسینی در گفت وگو با «ابتکار» از نقش فروغ در تزریق زبان به ادبیات فارسی می گوید
روشنفکری ، زمستان، سیگار و دست های سیمانیفاطمه امینالرعایا
«فاتح شدم
خود را به ثبت رساندم
خود را به نامی، در یک شناسنامه، مزین کردم
و هستیم به یک شماره مشخص شد
پس زندهباد ۶۷۸ صادره از بخش ۵ ساکن تهران»
فروغ زمان فرخزاد، در ظهر ۸ دیماه ۱۳۱۳ در خیابان معزالسلطنه، کوچه خادم آزاد در محله امیریه تهران به دنیا آمد و در ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر دوشنبه ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵ هنگام رانندگی در جاده دروس – قلهک جان باخت. فروغ اما در همین عمر کوتاهش تبدیل به شاعری عصیانگر و تاثیرگذار شد، تا آنجا که امروز اشعارش به بیش از 10 زبان ترجمه شده است. فروغ توانست در ادبیات فصل تازهای از زبان زنانه را بگشاید و حتی شاید امروز این تاثیر با ترجمه آثارش به دیگر کشورها هم منتقل شده باشد. در همین زمینه گفتوگویی داشتیم با سید قاسم یاحسینی، شاعر و پژوهشگر ادبی که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
اشعار فروغ فرخزاد، به زبانهای بسیاری ترجمه شده است و از مرزهای جغرافیایی ایران فراتر رفته است. اشعار این شاعر تا چه اندازه توانسته در ادبیات کشورهای دیگر به خصوص ادبیات کشورهای همسایه مثل افغانستان، تاجیکستان یا ادبیات کشورهای عرب که از لحاظ فرهنگی نزدیکی بیشتری بهم داریم، تاثیرگذار باشد؟
به دلیل تحولات سیاسی ناشی از چهار دهه اخیر، نوعی رمش و گریز در شخصیتهای ایرانی در برخی از کشورها وجود دارد. کما اینکه چنان که من و شما نازکالملائکه و دیگر شعرای عراقی را میشناسیم، عراقیها فروغ را کمتر میشناسند. در افغانستان هم با توجه بر گفتمان مردسالارانه حاکم بر فضای این کشور، شاعران زن ایرانی مجال کمتری برای شناخته شدن دارند. در این کشور بیشتر شاعران کلاسیک ما معروف هستند. البته اوضاع تاجیکستان کمی بهتر است. اندیشمندان تاجیک و دانشجویان در رشته ادبیات با فروغ آشنا هستند. در شبه قاره هند، فروغ چندان شناخته شده نیست ولی در بخشی از کشورهای اروپایی به دنبال ترجمههای خوبی که از آثار فروغ منتشر شده است، او چهره نسبتا شناخته شدهای در این کشورها است. ولی در مجموع حق فروغ آنچنان که هست ادا نشده است و باید فعالیتهای مطالعاتی و تبلیغاتی بیشتری روی او برای شناساندن این شاعر نازنین ایرانی انجام شود.
به وضعیت مردسالارانه در کشورهای اطراف اشاره کردید. فروغ توانست در ادبیات خودمان در بخش زنان تحولی ایجاد کند. شاید بتوانیم بگوییم ادبیات زنانه را وارد ادبیات کرد به طوری که هر کس اشعار او را بخواند متوجه زن بودن شاعر خواهد شد. آیا ترجمه اشعار فروغ هم توانسته همین تاثیرگذاری را در ادبیات کشورهای دیگر خصوصا کشورهای همسایه با فضای مردسالارانهشان داشته باشد؟
خیر. در وهله اول من به آن مفهوم، فروغ را فمنیست نمیدانم بلکه او را یک عاصی از وضعیت مردسالارانه میدانم. بین این دو تفاوت باریکی وجود دارد. من مطمئنم که فروغ با مفاهیم عمیق فلسفه فمنیسم چندان آشنا نبود اما به دلیل تجربه شخصی بافت زندگی خودش و همچنین حضور، ظهور و بروزی که در مراحل مختلف عمر کوتاه خود داشت، به نوعی از گریز از مردسالاری رسیده بود و از سرکوب مردسالارانه حاکم بر گفتمان و فرهنگ ایارن عاصی بود. اما به آن مفهومی که ما از فمنیست تلقی میکنیم، فمنیست نبود. جالب این است که فروغ در بخشی از زمان در شعر فارسی بیشتر روی مردان تاثیر گذاشت تا زنان. به طور مثال از زمانی که او در اوایل دهه 40 دچار آن حادثه تراژیک شد، اگر تعداد شعرایی که برای او شعر گفتهاند را بررسی کنید، 99 درصدشان مرد هستند. به معنایی میتوانیم بگوییم فروغ روی همجنسانش کمتر تاثیر گذاشت تا روی جنس مخالفش و این تاثیر هم بیشتر روی نحو و زبان و ایماژها صورت گرفت و نه روی اندیشههای جوهری آنان. بنابراین آنچه که از فمنیسم در حوزه شعر میدانیم شاید نسبت کمتری با شعر داشته باشد، خصوصا فروغِ متاخر یعنی فروغی که در دو کتاب آخرش «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» میبینم تا فروغ گناه و دیوار و عصیان. البته این موارد به شکل گمان و فرض عنوان میشود. باید یک کار تجربی- تحقیقی در مقوله جامعهشناسی ادبیات صورت بگیرد تا بدانیم که شعرهای فروغ روی جنبشهای فمنیستی و زنان و مردان ایران چه تاثیری گذاشته است، اما متاسفانه تا آنجا که میدانم چنین مطالعاتی تا به حال انجام نشده است. جامعهشناسی ادبیات و جامعهشناسی شناخت به ما کمک میکند که اینگونه گرهها را بگشاییم ولی هر چه که بخواهیم بگوییم به معنایی غیرعلمی است و تنها میتوانیم بگوییم «از منظر من» چنین است.
اشاره کردید که بیشتر کسانی که از شعر فروغ، در زمان حیات او یا مدت کوتاهی پس از مرگش، تاثیر پذیرفتند مردان بودند. فروغ چقدر توانست در ادبیات ایران حالت زنانگی را به ادبیات مردانه زمان خودش تزریق کند و در زبان مردسالارانه ادبیات تاثیر بگذارد؟
مسلما بیتاثیر نبود است اما تاثیر دگرگونکننده هم نداشت. اگر تاریخ ادبیات ایران از دهه 40 و 50 به این سمت را ببینید، میتوانیم از اصطلاح «پس از فروغ» استفاده کنیم اما فقط در مورد ظهور و بروز خودش. فروغ در دیگر شعرا تاثیر گذاشت اما این تاثیر بیشتر نحوی، زبانی و آوایی بود تا تاثیر گفتمانی و زنانه. قبل از انقلاب به فروغ به عنوان یک شاعر زن نگاه میشد اما شعر فروغ را عموما شعر زنانه نمیدانستند و حتی اگر اشعار فروغ متاخر را بررسی کنید، فضاهای روشنفکرانه الکلزده و سیگارزده روشنفکرانه، مسائل مرتبط با یاس فلسفی، زمستان وجود و ناتوانی دستهای سیمانی را میبینید. این مسائل را هم یک مرد میتوانست مطرح کند و هم یک زن . اما از آنجایی که فروغ یک زن بود و عقل، فکر، جسم و زبان زن با یک مرد تفاوت دارد و بروندادها از این دو جنسیت کاملا متفاوت است، اشعارش بسیار زنانه و لطیف بود اما نمیشود به این موضوع با نگاه فمنیسمی نگاه کرد. من بر این باور هستم که کسی میتواند فمنیست باشد که حض وافری از فلسفه و مبانی اصلی فمنیسم برده باشد، اما اگر شعرهای فروغ را ببینید حتی میتوانیم گاهی پذیرش سلطه مردسالارانه را هم بر شعرهای او ببینیم. خصوصا در سه دیوان اول او چیزی به عنوان رهایی زن و جنبش زنان نمیبینیم بلکه با یک زن گناه آلود عاصی روبهرو هستیم که در مقطعی از دوران جوانی تجربههای جنسی برایش اولویت داشته و جالب این است که در همان مناسبتها هم کاملا مردسالارانه فکر میکند یعنی درست مثل فرهنگهای دیگر. به دلیل فضاهای اخلاقی که این روزها در وزارت ارشاد بر ادبیات ما اعمال میشود، کمتر به این مقوله پرداخته شده است. اما اگر به شکل تجربی سه دیوان اول فروغ را بررسی کنیم خواهیم دید نگاه او کاملا نگاه کلاسیک است یعنی نگاهش با نگاه مهستی گنجوی یا معاصرتر با نگاه پروین اعتصامی و حتی ژاله اصفهانی تفاوت چندانی ندارد.
فروغ در برخی از اشعارش یک تصویر بسیار شخصی ناب عاشقانه را در قالب کلمات بیان میکند. او چقدر توانست این بیپروایی شاعرانه را در ادبیات فارسی گسترش دهد؟
نسبت به زمان و مکان خودش در این زمینه بسیار موفق بود، شاید بتوانیم بگوییم فروغ در زمان خودش تنها صدای زنانهای بود که شعرش انعکاس داشت و در شعرش دنیا از نگاه یک زن روایت میشد. اما برای دیدن فروغ واقعی باید به نامههایش مراجعه کرد و به مسائل جنسی، فکری و فلسفیاش نگاه کرد. وقتی نامههایش را میخواندم به این نتیجه رسیدم که اگر فروغ این مطالب را در شعرهایش منعکس میکرد احتمالا فتوای قتل او هم صادر میشد و پیش از آنکه بمیرد، کشته میشد. او در نامههایش بسیار رادیکالتر و آوانگاردتر از آن چیزی است که در اشعارش میبینیم. پس اگر بخواهیم فروغ واقعی را با دریدگی که نگاه متفاوت ایجاد کرد،بشناسیم، باید او را بیشتر در نامههایش کشف کنیم. شعرهای فروغ هم لطافتهای خودش را داشته باشد اما فروغ واقعی را در نامههایش میتوان شناخت و جستوجو کرد.
سایر اخبار این روزنامه
خودکشی سیدامامی در حال بررسی است
«ابتکار» از انتقاد نمایندگان نسبت به اصول بر زمین مانده قانون اساسی گزارش می دهد
بررسی «ابتکار» از وضعیت حال و آینده بازار طلا در ایران و جهان
فنر طلا رها شد
جلال خوشچهره
صراحت و شجاعت در کلام رئیسجمهوری
« ابتکار» از مشکلات اجتماعی و مالی تراجنسیها گزارش میدهد
قفسی به نام تَن
«ابتکار» پیشنهاد همه پرسی ریاست جمهوری را بررسی میکند
مسیر غبارآلود رفراندوم
« ابتکار » سابقه اهدای جایزههای مشترک در جشنوارههای سینمایی را بررسی میکند
تکرار استثنای حاشیه ساز
« ابتکار » حضور ایران در کنفرانس بازسازی عراق را بررسی میکند
حلقه مفقود تعمیم قدرت سیاسی به نفوذ اقتصادی
سید قاسم یا حسینی در گفت وگو با «ابتکار» از نقش فروغ در تزریق زبان به ادبیات فارسی می گوید
قبرستان گردی از کجا آمد و چرا استقبال از آن هر روز بیشتر میشود؟
هزار سال گورگردی
زمان واریز «عیدی» مستمریبگیران تامیناجتماعی اعلام شد
ترامپ: توافق هستهای برای اسرائیل فاجعه بار است
نیویورکتایمز تحلیل کرد
۵ نکته درباره درگیری اخیر اسرائیل و سوریه
احتجاج: پراندن مگس از روى زخم
کالبد شکافى یک اقتصاد