آموزش آلی!

حتی ممکن است اشیای فهرست شما به وسیله ایرانیان یا با مشارکت ایرانیان طراحی و ساخته شده باشند، اما در کشورهای شرق و غرب خارج از ایران. استعداد و خلاقیت در ایران امکان رشد نمی‌یابد.
ب- در اینترنت نگاهی به فعالیت‌های آموزشی از دبستان تا سطوح دانشگاهی بیندازید و به بررسی و سبک‌سنگین‌کردن آنها بپردازید. ایران در همه رده‌ها، از دبستان تا دانشگاه، دارای یکی از گسترده‌ترین برنامه‌های آموزشی است. آن را به لحاظ حجمی با کشورهای دیگر جهان مقایسه کنید. از هیچ کشوری چه غربی و چه شرقی دست‌کمی ندارد. اکنون اگر حوصله دارید، وارد کیفیت برنامه‌های آموزشی از سطح دبستان تا بالاترین رده فوق‌دکترا شوید و آنها را با کشورهای پیشرفته صنعتی شرق و غرب، اتحادیه اروپا، ایالات متحده آمریکا، ژاپن، چین و روسیه مقایسه کنید. این کیفیت در ایران حالت پفکی دارد. تکیه بر حفظ‌کردن است نه یادگرفتن. در اینجا یادآوری یک نکته مهم ضروری است و آن اینکه ساختار برنامه‌های آموزشی ایران در همه رده‌ها - از پیش‌دبستانی تا فوق‌دکترا - حدود 90 سال پیش از مدل‌های آن روز غرب گرفته شده و اوج این مدل‌سازی در دوره پهلوی اول صورت گرفته بوده است. پیش از آن، مدرسه دارالفنون بر پایه مدل فرانسوی به‌وسیله امیرکبیر و با استفاده از کادر آموزشی  فرنگی پایه‌گذاری شده بود. نظام آموزشی آن زمان تا به امروز با تغییرات مختصری ادامه دارد، اما ما مفهوم آن نظام را درست درک نکردیم. به‌این معنی که در نظام آموزشی اروپای آن زمان - که هنوز هم به‌ویژه در کشورهای اسکاندیناوی مانند سوئد، نروژ و دانمارک کم‌وبیش برقرار است، به دانش‌آموزان و دانشجویان در رده‌های مختلف آموزشی چیزهایی را می‌آموزند که هر زمان بخواهند دست از تحصیل بردارند، بتوانند با آنچه آموخته‌اند کاری مناسب آموزه‌های خود بیابند. مدرکی که در پایان هر سال به آنها داده می‌شود تأیید توانایی فارغ‌التحصیل به بلدبودن کار و کلید ورود به بازار کار است که آن هم عمدتا در بخش خصوصی است. در ایران از همان آغاز تحصیل بر پایه مدل اروپایی، به جای یاددادن چیزی که به درد کار بخورد، دانش‌آموز را وادار می‌کردند و می‌کنند که مشق بنویسد: چندین بار نوشتن یک متن واحد. بخش خصوصی در غرب اصلا به مدرک تحصیلی اهمیت نمی‌دهد. در استخدام دولتی نیز مدرک به دلیل درج در پرونده استخدامی ضروری است، اما تضمینی نیست که دارنده مدرک بتواند به کاری که گرفته ادامه دهد مگر اینکه توانایی خود را در حد همان مدرک به اثبات برساند. در کشورهای صنعتی غربی ‌اندازه و ابعاد دولت محدود است؛ به‌نسبت جمعیت شاید یک‌چهارم‌ اندازه دولت ایران باشد. در حالی‌که در ایران دولت بزرگ‌ترین کارفرما است و مدرک است که سرنوشت افراد را تأمین می‌کند. هر فارغ‌التحصیل دانشگاهی در ایران، هرچند آموزش او بی‌محتوا باشد، صرف داشتن مدرک می‌تواند به استخدام دولت درآید و تا آخر عمر حرفه‌ای از حقوق و مزایای شغلی برخوردار باشد؛ حتی اگر هیچ کاری بلد نباشد. به دلیل حجم بزرگ بدنه دولت در ایران از یک‌سو و ارزش مصنوعی مدرک تحصیلی در استخدام دولتی از سوی دیگر، متأسفانه آموزش عالی در ایران به صورت یک دکان بزرگ و پرسود درآمده و دانشجویان به‌راحتی می‌توانند رساله یا پایان‌نامه تحصیلی خود را هم از بازار مکاره «صنعت پایان‌نامه‌نویسی» خریداری کنند.
جالب‌تر از همه اینکه بزرگ‌ترین دانشگاهی که پس از انقلاب اسلامی تأسیس شد به لحاظ شمار دانشجویان به صورت یکی از بزرگ‌ترین دانشگاه‌های جهان درآمده و عمده فارغ‌التحصیلان آن به استخدام دولتی روی می‌آورند. مسئولان این دانشگاه هم به عظمت آن مفتخرند و پز می‌دهند. اکنون برگردیم به موضوع سطور اول این مقاله. اگر در میان فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های ایران افراد نخبه و مبتکری باشند که هستند، احتمال جذب آنها به مؤسسات بین‌المللی بسیار زیاد است زیرا محیط کار در ایران را مطلوب طبع خود نمی‌بینند. دانشگاه‌های بزرگ دنیا و مجتمع‌های بزرگ تکنولوژیکی در کشورهای غربی، مانند سیلیکون‌ولی در کالیفرنیا، این استعدادها را جلب می‌کند. مقامات مربوطه در ایران شاید از فرار ثروت معنوی کشور به خارج رنج ببرند، اما عیوب کار خود را نمی‌بینند. بدتر اینکه همین دانشگاه مورداشاره درعمل دانشجویان را به مصرف‌گرایی تشویق می‌کند. اگر تردیدی دارید نزدیک ظهر یکی از روزهای کاری از نزدیکی یکی از پردیس‌های دانشگاه عبور کنید. نسبت تعداد خودروهای دانشجویان به شمار دانشجوها شباهتی به شمار خودروی دانشجویی در دانشگاه‌های آمریکا دارد. اما به لحاظ درآمد سرانه چه عرض کنم. آمریکا بزرگ‌ترین مصرف‌کننده خودرو در دنیاست. در ایران که دارای اقتصاد بسیار ناتوانی است، رقابت و چشم‌وهم‌چشمی دانشجویان برای داشتن خودرو- آن‌هم با پول خانواده - یک فاجعه است. نقدینگی سرپرست خانواده را که باید صرف تغذیه درست و کافی و رفاه خانواده شود، از جیب او خارج می‌کند و به جیب صنعت خودروسازی می‌ریزد. هیئت‌های مؤسس و امنای این دانشگاه هم به جای درک تبعات این گرایش شدید به مصرف‌گرایی در جامعه، خوشحال و مفتخرند که در مدیریت بزرگ‌ترین دانشگاه ایران مشارکت دارند. البته امروز همه دانشگاه‌های ایران دچار این مصیبت هستند. این حرف‌ها زده می‌شود اما هنوز شنیده‌نشده از آن گوش خارج می‌شود؛ انگار نه انگار که مشکلی وجود دارد.
الف - پیش از اینکه این یادداشت را بخوانید، لطفا دو کار زیر را انجام دهید:  ۱- قلم و کاغذی بردارید و هرچه را دوروبر اتاق کارتان هست، در آن فهرست کنید؛ چیزهایی مانند تلفن، موبایل، لپ‌تاپ، پرینتر، کامپیوتر، خودکار، دفترچه یادداشت، ماشین‌حساب، لوازم برقی، شوفاژ و تهویه، چراغ، عینک و سمعک. یقین دارم نیازی به فهرست‌کردن وسایل بیرون از دفتر یا در خیابان، بانک، خودپرداز، خودرو و... نباشد، زیرا آنچه یادداشت برداشته‌اید، برای منظور این نوشته بس است. 
۲- در برابر نام هر یک از اقلامی که یادداشت کرده‌اید، به‌دقت یا به‌حدس، نام کشور سازنده را یادداشت کنید. این کشور هر کشوری باشد، ایران نیست. اگر هم ایران باشد، آن کالا به صورت دست‌دوم یا تقلیدی از اصل است که با خرید پروانه تولید از کشور مبدأ در ایران تولید شده است.  چرا؟ برای اینکه ایران در تولیدات صنعتی تنبل است. ترجیح می‌دهد صبر کند کالای مفیدی در نقطه‌ای از جهان ابداع و تولید و وارد بازار شود و سودمندی خود را اثبات کند. آنگاه بازار مصرف ایران آن را وارد می‌کند و ممکن است در کشور تولید شود. چرا؟ برای اینکه یا ما مردم‌مان را در دوران تحصیلی به این امور تشویق نمی‌کنیم، یا اگر افراد با‌استعدادی باشند و همت شخصی خود را وقف ابداع و ابتکار کنند، آنها را از کشور فراری می‌دهیم.