روزنامه ایران
1396/12/13
<ارکستر موسیقی نو> تلاش برای تحرک در آهنگسازی
سینا صدقی
«گروه موسیقی تهران» سال 72 توسط علیرضا مشایخی و فریماه قوامصدری تأسیس شد. یکی از اهداف این گروه، ایجاد فضایی علمی برای معرفی نوازنده و طرح «موسیقی نو» در ایران بود و در راستای این هدف به برگزاری برنامههای آموزشیـ پژوهشی و دوسالانههای نوازندگی و آهنگسازی پرداخت و در ادامه این فعالیتها و در ساختار «فستیوال موسیقی کلاسیک تا معاصر» تاکنون شش جشنواره برگزار کرده است. هفتمین جشنواره موسیقی کلاسیک تا معاصر هم از روز گذشته
(12 اسفند ماه) فعالیت خود را در تالار رودکی آغاز کرده که تا شانزدهم اسفند ادامه خواهد داشت. علیرضا مشایخی در خصوص پیشینه این جشنواره گفتوگویی داشته است که در ادامه میخوانید:
«فستیوال موسیقی کلاسیک تا معاصر» چگونه شکل گرفت؟
بعد از انقلاب که با اشتیاق زیادی به ایران آمدم یکی ازاهداف و فعالیتهای جدیام شکلگیری «موسیقی نو» بود. البته تجربه این کار پیش از انقلاب با پایهگذاری«گروه موسیقی قرن بیستم» و با همکاری استادم خانم اُفلیا کمباجیان به وجود آمده بود اما شرایط ناامیدکننده آن زمان باعث شد این کار را رها کنم و به خارج از ایران بروم. البته بعد از آن چندینبار به همین منظور به ایران آمده و هربار به این نتیجه رسیده بودم که شرایط کار، مهیا و مناسب نیست. تا بالاخره سال 72 با کوشش بسیار به این نتیجه رسیدم که شاید بتوان یک جریان مثبتی را درارتباط با «موسیقی نو»، راهاندازی کرد. پیشنهاد این کار را با یکی از بهترین و فعالترین شاگردان استاد کمباجیان، خانم قوام صدری درمیان گذاشتم و بسیار استقبال کردند و به این ترتیب مشترکاً این جریان را پایه گذاری کردیم و بعد از مدت کوتاهی تصمیم گرفتیم در سالن رودکی برنامهای برگزار کنیم. قرار بود در این برنامه متنی درباره برخی از آثار من قرائت شود و پس از آن خانم قوامصدری قطعهای را اجرا کنند اما نخستین شوک بسیار شدید جامعه موسیقی ایران به من، در روز کنسرت اتفاق افتاد؛ ساعت 8 صبح، یکی از شاگردانم رفته بود بلیت تهیه کند و بسیار مضطرب به من خبر داد در آن شب کنسرتی برگزار نمیشود و درنتیجه بلیتی هم برای فروش آماده نشده است. نمیتوانستم باور کنم کنسرتی که رسماً با مدیران اداری آن وقت هماهنگ و قرارداد امضا کرده بودم، در لیست برنامههای آنها وارد نشده باشد. بنابراین کسی از تاریخ کنسرت خبر نداشت. خلاصه با تلاش و تماسهای بسیار سعی کردیم علاقهمندان را به کنسرت دعوت کنیم و با کمال تعجب و بدون هیچ اعلان و تبلیغی توانستیم طبقه پایین سالن رودکی را پُر کنیم. بعد آن کنسرتهای بسیاری را در سالنهای متفاوت شهر، با محوریت «موسیقی نو» برگزار کردیم و برای اینکه از زوایای متفاوت با موسیقی مواجه بشویم و شنوندههای خود را با وجوه متفاوت «موسیقی نو» آشنا کنیم، عنوانهای متفاوتی را چون «نگاهی دیگر»، «کنسرتهای آموزشی- پژوهشی»، «دیروز و امروز» انتخاب کردیم. از برنامههای ما بسیار خوب استقبال شد و تز «دوش آب سرد» من که معتقد بودم درارتباط با محیط موسیقایی ما مناسب است، نتیجه بسیار خوبی داشت. به این دلیل که بسیاری پیشنهاد میدادند که بهتر است ابتدا بهآهستگی قطعات مدرن و آوانگارد را معرفی کنیم تا مخاطبان آماده شنیدن چنین قطعاتی بشوند. اما من معتقد بودم شنونده ایرانی باید بلافاصله بداند آهنگساز هموطن معاصرش چگونه فکر میکند. احتیاج ندارد ابتدا ضرورتاً سراغ حافظ رفته باشیم و پس از آن نیما را بفهمیم. من موسیقی خودم را از موسیقی گذشتگان جدا نمیدانم و آن را در یک پیوستگی صورتبندی میکنم. این گسست و ناپیوستگی، برخلاف آنچه ممکن است موجه به نظر برسد، بسیار تصنعی و فاقد پشتوانه وتوجیه کافی است. چراکه هم از نقطه نظر پراتیک موسیقی و هم بنیان فکری و فلسفی موسیقی، بهتر است دورههای متفاوت تاریخ موسیقی را در پیوستگی کشف، اجرا و معرفی کنیم؛ که ما سعی کردیم این کار را در همه ابعاد وسیع آن، انجام دهیم.
ایده و بنیان «اُرکستر موسیقی نو» چگونه شکل گرفت؟
سالها پیش، مقالهای درباره کانت میخواندم که درباره چگونگی تداوم و به پیش آمدن «خرد ناب» بود. پرسش مقاله این بود، که چگونه میتوانیم حدود «خرد ناب» را بدون درنظرگرفتن حواشی مرتبط با آن، ترسیم کنیم؟ این پرسش را به موسیقی ایران تعمیم دادم و ازخودم پرسیدم موسیقی و ساز ایرانی، بدون حواشی آنها چگونه چیزهایی هستند؟ در ارتباط با این پرسش، درگیر پروسه فکری مفصلی شدم. تا آنجا که از یکی از شاگردهای بسیار خوبم ایمان وزیری درخواست کردم ایدههایی را که برای سازهای ایرانی داشتم روی ساز تار اجرا کند. نتیجه درست بود؛ میتوان ساز ایرانی را بدون الحاقاتی که پوشاننده ساز و موسیقی ایرانی هستند، استفاده کرد. چرا که امکان مختص به خودش را دارد و بسیار هم قابل اعتنا است. این مقدمهای برای تشکیل «اُرکستر موسیقی نو» شد. من این فکر را با شاگردانم درمیان میگذاشتم و آنها علاقهمند میشدند با من همکاری کنند. تعدادی قطعه نوشتم، اما چون جایی برای تمرین نداشتیم، ناچار بودم که گروههای مختلف اُرکستر را از هم جدا کنم و در محلهای مختلفی تمرین کنیم. برای نخستین کنسرتی که آماده میشدیم، در سه مکان متفاوت دانشگاه تهران، جهاد دانشگاهی و منزل خود من تمرین میکردیم. اما آنچه باعث شد دومین شوک را از ناحیه جامعه موسیقی ایران تجربه کنم این بود که با «تالار وحدت» صحبت کرده بودم که کنسرت را آنجا برگزار کنیم، پوستر هم منتشر شده بود، دو روز قبل از کنسرت، به من گفتند که در آن تاریخ، مجموعه تالار وحدت در اختیار گروه دیگری قرار دارد و نمیتوانیم کنسرت برگزار کنیم. اینگونه بود که برای اجرای کنسرت به «فرهنگسرای ارسباران» رفتیم. آنجا هم مسائلی شکل گرفت، اما چون من آن دو شوک اصلی را از سر گذرانده بودم، مسائل دیگر برایم عادی شده بود. آنجا پیانو نداشت و بخش زیادی از آثاری که آن شب اجرا میشد برای پیانو نوشته شده بود. بنابراین به زیرزمین دانشگاه تهران رفتم و یک پیانوی شکسته پیدا و تقاضا کردم که پیانو را برای کنسرت، آماده کنند. این شرایطی که برای شما تعریف میکنم بسیار عجیب است و شاید تصور درستی ازآن نتوانید داشته باشید. اما شوک سوم: به ما گفتند که قیمت سالن «فرهنگسرای ارسباران» از مقدار فروخته شده تمام بلیت ها بیشتر است. یعنی اگر همه بلیتها را هم میفروختیم بازهم نمیتوانستیم هزینه سالن را تأمین کنیم. بنابراین تصمیم گرفتیم در دونوبت کنسرت را برگزار کنیم و نگرانی ما در ارتباط با پول سالن برطرف شد.
در ارتباط با چگونگی شکلگیری محتوای برنامههایی که برگزار میکردید و ایده «فستیوال موسیقی کلاسیک تا معاصر» توضیح میدهید.
ما به همراه خانم قوام صدری، هدف این فستیوال را شناختن، شناساندن و آموزش آهنگسازان و نوازندگان، با آگاهی در زمینه «موسیقی نو» در ایران تعریف کردیم. پس از آنکه کنسرتهای بسیاری را با عناوین متفاوت برگزار کردیم، به این نتیجه رسیدیم که یک برنامه رقابتی در جهت فعالیت بیشتر شرکتکنندگان برگزار کنیم ومجموعهای از برنامههای رقابتی را تدوین کردیم: «دوسالانههای نوازندگی» و یک «دوسالانه آهنگسازی» وپس از برگزاری چندین دوره، به این نتیجه رسیدیم که فضای مناسبی برای برپایی جشنواره آماده شده است. ما امسال در آستانه هفتمین جشنواره هستیم. درطول این سالها، آثار بیش از 40 آهنگساز ایرانی، برای نخستین بار توسط ما و بیش از صدها نوازنده ازطریق «گروه موسیقی تهران» و «فستیوال موسیقی کلاسیک تا معاصر» به جامعه موسیقی ایران، معرفی شده است. همچنین در آستانه فصل جدیدی از فعالیتهای «گروه موسیقی تهران» هستیم. ضبط و انتشار آثار آهنگسازان ایرانی و تا جای ممکن توسط نوازندگان ایرانی که در این مرحله با «مؤسسه فرهنگی-هنری ماهور» صحبتهایی کرده ایم و از این کار استقبال کردهاند. تاکنون 2 آلبوم «موسیقی نو در ایران» منتشر شده، آلبوم شماره 3 هم دردست انتشار است و در تدارک آماده کردن آلبومهای بعدی هستیم. خوشبختانه نسبت به پنجاه سال قبل که برای نخستین بار از «موسیقی نو» در ایران صحبت کرده بودم، شرایط بهتر است. ما آهنگسازان و نوازندگان جوانی داریم که بسیار فعال هستند و این مسأله باعث خوشحالی من است. همچنین فعالیت ارکسترهای ما به گونهای بوده که نوازندگان برجسته بسیاری در این سالها، ما را همراهی کرده اند. امیدوارم فعالیتهای «گروه موسیقی تهران»، من و خانم قوامصدری، راهگشا بوده باشند.
چه کم و کاستیهایی در موسیقی ما وجود دارد که به سراغ تأسیس و تشکیل «گروه موسیقی تهران» و «اُرکستر موسیقی نو» رفتید؟
تزهای فلسفه موسیقی من، در موقعیتهای مختلف توضیح داده شدهاند. چکیده تمام آنها این است که اگر ما، تحرّک دیالکتیکیای که هگل بسیار آگاهانه درباره آن بحث میکند، در مرکز فعالیت هنری خود قرار دهیم الزاماً به مسألهای «نو» میانجامد. اگر ما بدون این تحرک دیالکتیکی بیندیشیم، آثاری که تصنیف میکنیم، شامل هر معاصری خواهد شد. اما آنچه من و در ادامه «گروه موسیقی تهران» همواره به دنبال آن بودهایم آن «نو»یی است که حاصل روابط دیالکتیکی پدیدهها است. نکته دیگری که هنگامی که مطرح کردهام خشم بعضی را برانگیخته، فرسودگی استتیک است. آن تحرّک، مانع از شکلگیری این فرسودگی خواهد شد و تحقق «امر نو» را ممکن میکند. ازاینرو شما به مبنایی متصل خواهید شد که مدام درحال تکامل است. لازمه این تکامل، پیوستگی تاریخی آن است و تمام اینها بهسان یک حرکت دائمی، برای من مطرح میشود. عنوان «دائمی» اپوس 38 برای پانزده ساز زهی را با الهام از این موضوع استفاده کردهام. همچنین عنوان «تناقضات» را برای مجموعه دیگری از آثارم برگزیدم. چرا که باور دارم عامل بنیادین و اساس آن تحرک دیالکتیکی، ازناحیه تناقض - نه آنچه ارسطو در منطقاش صورتبندی کرده- بنیادین پدیدارها ممکن میشود و بسیار تحت تأثیر اندیشه هراکلیتوس هستم. اگر بپذیریم که آن جمله معروف «دوبار در یک مکان از رودخانهای نمیتوان گذشت»، منسوب به اوست و اگر به عمق این جنبه از تفکر او بیندیشیم، موقعیت موسیقی ما خجالتآور خواهد بود. ما ایرانیها در حوزه موسیقی ثابت کردیم، که نهتنها میتوان بارها در یک مکان از یک رودخانه گذشت، بلکه رودخانه هم اصلاً جریان ندارد. مایلیم رودخانه، آب و خودمان، همیشه یکجا بمانیم. ما ناگزیریم، تحرک دیالکتیکی پدیدارها را بفهمیم و ببینیم، تا بتوانیم «نوئیتی» -که همان نوبودن با شرط «پیوستگی فرهنگی» است- را ادراک ولمس کنیم؛ تا بتوانیم از «نو» و متعلقات آن یعنی «مدرن»، «آوانگارد»، «جدید» و «معاصر» سخن بگوییم. ما نمیتوانیم مدرن باشیم، باید مدرنیست بود. نمیتوانیم بدون ادراک بنیان «نو»، از متعلقات آن صحبت کرد و «معاصر» بود.
مکث
ما به همراه خانم قوام صدری، هدف این فستیوال را شناختن، شناساندن و آموزش آهنگسازان و نوازندگان، با آگاهی در زمینه «موسیقی نو» در ایران تعریف کردیم
درطول این سالها، آثار بیش از 40 آهنگساز ایرانی، برای نخستین بار توسط ما و بیش از صدها نوازنده ازطریق «گروه موسیقی تهران» و «فستیوال موسیقی کلاسیک تا معاصر» به جامعه موسیقی ایران، معرفی شده است
سایر اخبار این روزنامه
بررسی طرحهای دولت برای ایجاد اشتغال پایدار در سال آینده
طرح تحول سلامت برای مردم است نه پزشکان
ناگفتههایی از 10روز تب و تاب در بازار ارز
مصائب امروز دختران «شین آبادی»
مرتضوی به زندان میرود
اگر قرار به باختن است، همه باهم ببازیم
دیگر صفحهها
ساکنان <جوزانوند> در اندیشه بازگشت
زنان پشت فرمان اصلاحات
<ارکستر موسیقی نو> تلاش برای تحرک در آهنگسازی
چهار سفر مهم در مورد آینده برجام و منطقه
دیدار ظریف با معاون وزیر خارجه ژاپن
آتشی که نمیرد
توضیحات «دفتر معاون اول رئیس جمهوری» درباره تقطیع سخنانش در همایش روز جهانی آینده
بررسی طرحهای دولت برای ایجاد اشتغال پایدار در سال آینده
قدردانی دفتر رئیس جمهوری از استقبال مردم استان هرمزگان