روزنامه آفتاب یزد
1396/12/22
چرا اقدامات فرهنگستان موثر نیست؟
آفتاب یزد - سمیرا نوری: زبان فارسی کهنترین زبان دنیای جدید است. یعنی بین تمام زبانهای زندهی دنیا فارسی قدیمیترین زبانی است که با کمترین تغییر در مقایسه با زبانهای دیگر وارد دنیای جدید امروزی شده است. در حال حاضر، تعداد گویشوران زبان فارسی در ایران و خارج از ایران به حدود 110 میلیون نفر میرسد. زبان فارسی توسط گذشتگان به این 110 میلیون نفر امروزی رسیده است. جنگ، مهاجرت و پدیدههای جدیدی چون رسانه بر این زبان، همانند دیگر زبانهای دنیا تاثیر گذاشته است. هیچ زبان و حتی به طور کلی هیچ فرهنگی نیست که از این پدیدهها بیتاثیر بماند. پس زبانها هم یادگاری از گذشتگان هستند و هم محصول پدیدههای اجتماعی، جغرافیایی و سیاسی. از گذشته به ما رسیدهاند و از ما نیز به آینده منتقل خواهند شد. بروز بعضی اتفاقات مانند جنگ و مهاجرت کمتر در اختیار بشر است. یعنی انسان ممکن است ناخواسته وارد جنگ شود یا اینکه ناگزیر به مهاجرت شود. پس اگر چنین پدیدههایی زبان را دستخوش تغییر کند، انسان برای جلوگیری از آن چندان دست بازی ندارد.در دنیای امروز رسانهها میتوانند بیش از هر چیز یک زبان و حتی یک سبک زندگی را هر چقدر هم که اصول و چارچوبهای سخت و نفوذناپذیری داشته باشد، دستخوش تغییر قرار دهد. زمانی تنها رسانه تلویزیون و روزنامهها بودند، اما حالا انواع شبکههای اجتماعی ایجاد شدهاند و هر روز هم به تعداد آنها افزوده میشود. یک انسان معمولی که نه از جرگهی مشاهیر است و نه هنر و سواد ویژهای دارد که بتواند از طریقش افراد را به دور خود جمع کند، در فضای مجازی میتواند به راحتی و تنها با چند عکس و چند فیلم توجه دیگران را به خود جلب کند و صفحهای پر طرفدار برای خود دستوپا کند. حال چگونه میتوان انتظار داشت چنین آدمی که چندین هزار نفر را به گرد خویش جمع کرده است، بر دیگران، دستکم بر هم سن و سالانش تاثیرگذار نباشد؟ به جرئت میتوان گفت هیچ چیز به اندازهی فضای مجازی به رفتار انسان امروزی شکل نمیدهد. در فضای مجازی، به راحتی میتوان چیزی را مرسوم کرد، یا برعکس چیزی را از رونق انداخت. اگر در گذشته چند سال و در بهترین حالت چند ماه لازم بود تا چیزی رسم یا مد شود، امروز به یاری فضای مجازی این زمان به کمترین حدش، یعنی دو سه روز و حتی چند ساعت تقلیل یافته است. هر عنصری از فرهنگ در این فضا میتواند ایجاد یا متحول شود؛ پوشش، خوراک، تفریح و حتی زبان. شاید در نگاه اول عجیب باشد که زبان چگونه میتواند در فضای پررنگ و لعاب مجازی دچار تحول شود. اما همه چیز که قرار نیست با تصایر خوراکیها و پوششهای رنگارنگ منتقل شود. سبک زندگی و از آن جمله شیوهی حرف زدن به راحتی در میان متونی که در شبکههای مجازی به اشتراک گذاشته میشود، دست به دست میشود.
واژهها به زمان نیاز دارند
این که زبان فارسی در این هیاهوی رسانهای چه مسیری را طی خواهد کرد، آنچنان روشن نیست. اما شاید بشود گفت نگرانی از بابت آیندهی آن بیجا نیست. یکی از دغدغههای اصلی کسانی که دل در گرو این زبان دارند، تعدد واژگانی است که از زبانهای بیگانه به ویژه انگیسی وارد این زبان شده و روز به روز به تعداد آن افزوده میشود. از همین رو با محمود ظریف پژوهشگر واژهگزینی به گفتوگو نشستیم. این پژوهشگر به ما میگوید: «مسئله زمان در این جا مهم است. فرهنگستان اول هم در دورهای که واژهگزینی میکرد و معادلهای فارسی را انتخاب میکرد، خیلیها مخالف بودند و میگفتند چه کسی باور میکند که یک روز برسد که مردم به فاکولته، اونیورسیته و اوروپلان یا طیاره، دانشکده، دانشگاه و هواپیما بگویند. بخش قابل توجهی از مسئلهی واژهگزینی زبان است. یعنی واژههایی را که امروز درست میکنیم، برای نسل بعدی یا نسلهای بعدی درست میکنیم. واژههایی را که فرهنگستان اول درست کرده است، در زمان خودش جا نیفتاد. دستکم با بیست سال، پانزده سال اختلاف این واژهها جا افتاد. یک زمانی به دانشجویان، اتودیان یا طلاب میگفتند. واژهی دانشجو را فرهنگستان اول ساخت. یا مثلا اگر در فیلمهای قدیمی دیده باشید، به جای پرونده، از دوسیه استفاده میکردند. واژهی نو مثل کفش نو میماند ابتدا کمی پا را میزند، باید زمان داد تا جا باز کند. پس واژگان فرهنگستان سوم را هم به همین صورت نگاه میکنیم. ما واژهها را برای نسلهای آینده است. شاید نسبت به فرهنگستانهای قبلی، ما کمی خوشاقبالتریم به این علت که تعداد رسانههای بیشتری در جامعه وجود دارد و واژگان خیلی زودتر در بین مردم رایج میشود.»
ارتباط زبان فارسی با تاریخش زیاد است
ظریف در ادامه میگوید: «بخش قابل توجهی از مسئلهی زبان شخصی است و خلقیات افراد در آن تاثیر دارد. کسی که یک زبان دیگر را بلد است، بر حسب تمایل خودش از آن زبان در محاورهی روزانه استفاده میکند. اما مسئلهی ما فرهنگسازی است که وظیفهی فرهنگستان نیست. خیلیها فکر میکنند که استفاده از واژگان اروپایی تشخص و به عبارت جوانهای امروز باکلاس بودن را به همراه دارد. این مسئله را به آن صورت نمیشود در فرهنگستان، رسیدگی کرد. مسئولان فرهنگی نظام باید تصمیم بگیرند که در آموزشوپرورش، دانشگاهها و رسانهها چکار کنند که این موضوع را برای مردم جا بیندازند که زبان زیبا فاخر است نه زبان خارجی. اگر ما متون هزار سال پیش هر زبانی را در نظر بگیریم و به گویشورانش بدهیم و بگوییم که آن را بخوانند، با مشقت زیادی برای دریافت آن متن مواجه میشوند. ولی ما راحت شاهنامهی فردوسی را که مربوط به هزار سال پیش است، میفهمیم. رابطه ما گویشوران زبان فارسی با تاریخ زبان فارسی زیاد است. در زبانهای دیگر کمتر شاهد این موضوع هستیم. زبان فارسی جزو زبانهای کلاسیک دنیا است. زبانهایی که متون و گویشورانی بیش از 1500 سال دارد. ما تعداد اندکی از این زبانها را در دنیا داریم؛ لاتین، یونانی، سانسکریت، عربی. اما در مورد انگلیسی چنین چیزی وجود ندارد. 1500 سال پیش انگلیسی به این صورت نبوده است. حیف است که بگذاریم زبان فارسی که به این گران قیمتی است، از دست برود. مسئولان فرهنگی نظام و خود مردم باید هر راهی را که میدانند برای حفظ این زبان
پیش بگیرند.»
قرض گرفتن واژه باید منطقی باشد
این پژوهشگر دربارهی آیندهی زبان فارسی میگوید: «من آینده زبان فارسی را خوب میبینیم. زبانشناسان بعضی زبانها را در خطر در نظر میگیرند و هر سال حدود صد زبان از صحنهی روزگار حذف میشود. در ایران هم زبانهای محلی وجود دارد که این اتفاق برایشان میافتد. زبان فارسی جزو زبانهای در خطر نیست، یعنی ما امیدواریم که مثلا در صد سال آینده زبان فارسی از بین نرود. اما این که زبان تغییر کند و جوری شود که نتوانیم با گذشتهی خود ارتباط برقرار کنیم، بحثی جداست. بخشی از تغییر اجباری است. ما با مفاهیم جدیدی روبهرو میشویم که باید برای آن اسم بگذاریم. مثلا ثبت سفارش یک مفهوم جدید است. قطعا فردوسی نمیدانست ثبت سفارش به چه معناست. بدین ترتیب استفادههای جدیدی از زبان میکنیم. گاهی هم مجبوریم از زبانهای دیگر، واژه قرض بگیریم. اگر این قرض گرفتن منطقی باشد و به کمک زبان ما بیاید، منعی ندارد و حتی زبان ما را توانا میکند. خیلی از واژگانی که ما در زبان فارسی قرض گرفتیم، بر خلاف تصور خیلیها، نیاز خود زبان بوده است و باعث تقویت زبان شده است. زبان انگلیسی چهل درصد از واژههایش را از زبان فرانسوی قرض کرده و تقویت شده است. پس در واقع اگر ما بخواهیم زبان و هویتمان حفظ شود از قرض کردن نباید بترسیم. باید از خودباختگی بترسیم؛ کسانی که میتوانند یک واژهی فارسی را به کار ببرند، اما دوست دارند انگلیسی یا معادل دیگرش را بگویند. وظیفهی ذاتی فرهنگستان معادلسازی نیست؛ در واقع آموختن روشهای واژهگزینی به همه است. فرهنگستان الگو میدهد. تا حدود پنجاه سال پیش اصلا واژهی جدیدی با پسوند کده ساخته نمیشد، هر چه داشتیم مانند میکده و بتکده، واژگان قدیمی بود تا این که فرهنگستان اول با پسوند کده، دانشکده را ساخت. این پسوند دوباره زنده شد، به گونهای که الان خود مردم واژهسازی میکنند. مثلا اسم غذاخوریشان را میگذارند شکمکده، یا یک محل استراحت درست میکنند و اسم آن را لمکده میگذارند.»
مردم بهترین داوران هستند
ظریف ادامه میدهد: «اما فرهنگستان باید با کمک دستگاههای دیگر زودتر واژهگزینی کند. ما در فرهنگستان با اساتید و دستگاههای دولتی سروکار داریم. مثلا وقتی کسی میخواهد یک دستگاه جدیدی را وارد ایران کند اگر مسئولان گمرک موقع صدور برگهی ترخیص بگویند که این وسیله اسم فارسی ندارد و از شخص بخواهند یا خودش برای دستگاه یک اسم فارسی درست کن یا اینکه از فرهنگستان کمک بگیرد، واژهی بیگانه وارد زبان نمیشود. اما اگر وسیله در جامعه جا باز کند و حتی چند بار ورود یا ساختش تجدید شود و ما تازه بفهمیم چنین وسیلهای وارد شده است، واژهگزینی سخت میشود. بخشی وظیفه فرد است که به زبان مادری تعصب و عرق نشان دهد و بخشی هم وظیفهی دستگاهها است که اجازهی ورود به واژههای بیگانه ندهند. پس اگر هم یک جاهایی میبینیم که فرهنگستان کند عمل میکند، تنها مقصر فرهنگستان نیست. گویشواران یک زبان بهترین داوران هستند. فرهنگستان در گذشته برای واژهی بوف، براساس کاربرد آن، معادل چینیجا را ساخت اما مردم نپسندیدند. حال اگر چند استاد دانشگاه برای یک مفهوم، چند واژهی مختلف فارسی بسازند به مرور آن واژه که از همه بهتر است جا میافتد. برای نمونه واژهی سیستم که از زمان قاجار وارد شده است را در نظر بگیرید. در 150 سال گذشته هر کسی برای سیستم یک معادل انتخاب کرده است. اساتید دانشگاه شیراز به سیستم راژمان میگفتند، بعضی هم از معادل همایست استفاده میکردند، چون سیستم دستگاهی است که خود به خود سر پا میایستد. چند تا معادل دیگر هم نظیر جهاز، دستگاه و سامانه بود. از خود سیستم هم استفاده میشد. تا اینکه در طی این سی چهل سال اخیر سامانه بهتر و بیشتر از بقیهی معادلها جا باز کرد و مردم راحتتر قبولش کردند. پس اگر چند نفر یا چند دستگاه برای یک واژه چند معادل بسازند، یا مردم از روی زبانشناسی و دانشی که خود دارند بهترین معادل را انتخاب میکنند یا به مرور زمان فرهنگستان از طرف مردم و به کمک مردم به این نتیجه میرسد که کدام معادل بهتر است.»
همهی دستگاهها مسئول هستند
اما همهی اهل ادبیات چنین خوشبینانه به ماجرا نگاه نمیکنند. کم نیستند کسانی که با دلنگرانی منتظر آیندهی این زبان هستند. اکبر قرهداغی دبیر ادبیات که سالهاست به طور تخصصی با زبان فارسی زندگی کرده است یکی از این افراد است. او در این باره به آفتاب یزد میگوید: « اینکه بسیاری از واژههای فرهنگستان با اقبال روبهرو نمیشود به این دلیل است که با واژهها آشنایی ندارند. کراوات را درازآویز زینتی و پیتزا را کشلقمه گذاشتند. چه کسی این واژهها را به کار میبرد؟ مشکل اینجاست که اینها در جامعه نیستند و با ادبیات سر و کار ندارد. نباید فقط دنبال این باشیم که یک واژهای بسازیم. باید به دقت انتخاب شود. به همین خاطر است که خیلی از واژهها مانند تلویزیون، رادیو و هلیکوپتر به همان صورتی که وارد زبان فارسی شدهاند، باقی میمانند. علت اصلی این است که دولت خودش از این واژههای ساخته شده، استفاده نمیکند. همهی ادارات باید موظف باشند تا این واژهها را به کار ببرند. ولی متاسفانه در این زمینه چندسلیقگی و بیتوجهی وجود دارد. یکی از مشکلات و غمها و نگرانیهای ما این است که واژه وارد میشود، میچرخد و تا دورترین روستاها میرود و بعد ما تازه به یاد این میافتیم که واژهی جدیدی را جایگزین کنیم. بزرگان قوم باید وقتی اکتشافی، هنری و صنعتی وارد کشور میشود، همان موقع برای آن معادل بسازند و دستگاهها را موظف به استفاده کنند. وقتی در تلویزیون از "خواهشا" که غلط است استفاده میشود، دیگر چه انتظاری از دیگر دستگاهها داریم؟ یا در بسیاری از ادارات مشاهده میکنیم که از ترکیب "صندوق پیشنهادات" استفاده میشود.این غلط است. پیشنهاد یک واژهی فارسی است و نباید با "ات" عربی جمع بسته شود. دولت است که فرهنگ، اندیشه و واژه را در جامعه ساری و جاری میکند. وقتی در ادارات یک جامعه واژهها نا به جا به کار میرود پس منِ بیسواد نیز از آن تقلید میکنم. گناه مردم نیست. موسسات باید رعایت کنند. ببینید چقدر هر روز واژههای غربی و بیگانهی بیشتری وارد این زبان میشود.»
نگذاریم دیر شود
این دبیر ادبیات در ادامه میگوید: «مردم به جراید جاری و رسانههای جاری و ساری نگاه میکنند. حال اگر ما بخواهیم چیزی جز این را به مردم بگوییم، نمیپذیرند و به ما میخندند. اگر قرار باشد، واژه، اندیشه و فرهنگی در جامعه جاری شود، در توان هیچ کسی جز بزرگان قوم نیست.
اگر به تاریخ ایران بنگرید، چند سالی مردم ما عربی حرف میزدند. اما چرا دوباره فارسی جان گرفت؟ چون بزرگان قوم اراده کردند. وقتی مینشینم با جوانها حرف میزنم، میبینم فرهنگ و زبان خیلی منحط شده است. مثلا خفن یعنی چه؟ ریشهاش چیست؟ واژه قشنگ درست شده و ترکیب واجها در کنار هم زیباست ولی معنا ندارد. هزاران واژه به همین ترتیب ایجاد میشوند. به نظر من نمیشود با این وجود آیندهای برای زبان فارسی متصور شد. اگر فکری نکنند همان چیزی میشود که نباید. اما به یک نکته هم باید توجه کرد. اگر دانش جدیدی را وارد زبان فارسی کردیم، باید توجه داشته باشیم که آن را از کدام کشور وارد ایران میکنیم. وقتی که دانش از یک کشور دیگر وارد میشود معادلسازی برای واژگان آن کار راحتی نیست. این مسئله استثنا است. ممکن است واژههای فارسی نتوانند آن معنا و مفهوم را برسانند. دانش از یک کشور دیگر آمده است و ابزارش هم از همانجا آمده است. اگر بخواهیم با سختگیری معادلسازی کنیم، سنگاندازی در راه دانش و اندیشه است. به طور کلی برای حفظ زبان فارسی دو راه پیش رو نداریم؛ این که از آغاز و در حد امکان پیش از ورود واژه، اقدام به معادلسازی کنیم و دیگر این که دولت وزارتخانهها و سازمانهای خودش را موظف کند که از واژههای معادل استفاده کنند وگرنه دویست سال دیگر اثری از فارسی نخواهد بود و هیچ کس فردوسی، سعدی و حافظ را نخواهد فهمید.» زبان مردم یک کشور از مهمترین عناصر فرهنگی آن کشور است. کشوری که در حفظ زبانش کوشا باشد، بسیاری از عناصر دیگر فرهنگش را نیز میتواند حفظ کند. اغراق نیست اگر بگوییم، بسیاری از دستدرازیها به فرهنگ و سبک زندگی مردم یک کشور، از طریق همین تضعیف، تغییر یا حتی حذف تدریجی زبان آن کشور اتفاق میافتد. حال با این وجود باید دید که در برای آیندهی زبان فارسی چه برنامههایی توسط متولیان فرهنگ و ادب این کشور، ریخته شده است و این برنامهها تا چه حد میتواند این زبان را از گزند به قول فردوسی باد و باران حفظ کند.
سایر اخبار این روزنامه
جلال جلالی زاده =نماینده سابق مجلس
امید مافی روزنامه نگار
باز هم مصدق
مقصر اصلی مجلس و دولت هستند نه خلبان
توضیح سازمان میراث فرهنگی در مورد گزارش «اینجا مثل بوفکور است»
افشاگریهای معاون احمدینژاد درباره بقایی
استیضاح مسئلهدار
کاسبی ایرانیها با مرگ مینا باشاران!
دستهایی در کار است تا ناراضی بتراشد
چرا اقدامات فرهنگستان موثر نیست؟