شعارزدگی، چالش جدی عملگرایی

 قبل از آغاز جدی مسافرت‌های نوروزی و در روزهای پایانی سال 96 کمافی‌‌السابق و به مدد توان رسانه‌ای موجود در فضای مجازی توصیه‌ها و اقداماتی در جهت کاهش آسیب‌های زیست‌محیطی در قالب‌های گوناگونی اعم از انواع و اقسام چالش‌ها و کمپین‌ها مطرح شد که شاید کارساز افتد و دیگر در حین سفرها شاهد چهره زشت انباشت زباله‌ها به‌خصوص زباله‌های پلاستیکی در حاشیه جاده‌ها و رودها و در بستر دریاها نباشیم و از طرفی هم جنگل‌ها از سوختن بر اثر خطایای انسانی در امان باشند. روزهای پایانی اسفند 96 و سفرهای روزهای قبل از عید را که نادیده بگیریم، فردای تحویل سال نو و آغاز موج اصلی سفرها، شبکه‌های مجازی، همان جایی که قرار بود ژست‌های دغدغه‌مندانه بسیاری از ما را ارضا کند پر شد از تصاویری که در آنها همان خیابان‌ها بود و جاده‌هایی که در حاشیه آنها زباله‌های فراوانی وجود داشت. این اتفاق دوباره این مهم را یادآور شد که شاید بسیاری از اقدامات و جریان‌سازی‌های این چنینی که در قالب چالش و کمپین به‌خصوص در حوزه محیط‌زیست شکل می‌گیرد بی‌ثمر و تنها در اثر جوزدگی‌های مقطعی است. چند روزی که گذشت ناگهان و در اثر گرم شدن هوای کشور به‌خصوص نوار شمالی ایران، خبری دلخراش منتشر شد. این خبر سوختن جنگل‌های شمال کشور براثر بی‌احتیاطی انسانی بوده است. وزش بادهای شدید گرمسیری و بی‌احتیاطی‌های انسانی موجب شد تا آتش به جان جنگل‌های شمالی بیفتد و بر اثر این آتش‌سوزی 250 هکتار از اراضی جنگلی و باغات چای استان گیلان، سه هکتار از 35 هکتار جنگل بخش کجور شهرستان نوشهر استان مازندران، 3.5 هکتار از جنگل‌های روستاهای شیلر، سه هزار متر مربع از جنگل‌های پجیم و چهار هزار متر مربع در جنگل‌های روستای پرکلا در کورچشمه در بهشهر استان مازندران و بخشی از جنگل بارانکوه شهر گرگان در استان گلستان طعمه حریق شوند. اتفاقی که ذیل شوآف‌های رسانه‌ای و ژست‌های بی‌ثمر دفاع و حفظ محیط‌زیست از گزندهای انسانی و مردمی قابل پیش‌بینی بود. رجوع به آمار هم این مهم را تایید می‌کند، چراکه سالانه بیش از ۱۵ هزار هکتار از عرصه‌های منابع طبیعی در کشور طعمه حریق می‌شوند و در یک دهه اخیر ۱۵۰ هزار هکتار از عرصه‌های منابع طبیعی کشور طعمه حریق شد که البته علت اصلی این آتش‌سوزی‌ها همه عوامل انسانی نبوده است و تغییر اقلیم آب و هوایی، افزایش درجه حرارت و دما، سوءاستفاده سوداگران عرصه منابع طبیعی و سوءمدیریت در اطفای حریق توسط وزارت جهاد کشاورزی و سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز در آن دخیل بوده‌اند. نکته قابل تامل اما این است که چرا با وجود آگاهی از علل وقوع چنین حوادثی توجه به آنها در حد چند کمپین و چالش باقی می‌ماند و سواری بر موج این نوع برخوردهای غالبا مجازی ارجح بر اعمال و اقدامات واقعی می‌شود و ماحصل آن هم می‌شود سوختن هکتارها جنگل و از بین رفتن بخش بزرگی از ذخایر طبیعی کشور ایران آن هم در منطقه‌ای که خشکسالی همواره آن را تهدید می‌کند و نبود هوای سالم و وضعیت اقلیمی مناسب از معضلات جدی آن بوده است. این هم که قصورات و رخدادهای فاجعه‌بار این چنینی مثل سوختن جنگل‌ها و هدر رفت منابع طبیعی را فقط به دوش نهادهای مسئول بیندازیم، هرچند واقعی و قابل تاکید، بازهم ناشی از رخوت در عمل و کثرت در کلام و شعار و جوزدگی است.