اصلاح‌طلبان از ردصلاحیت رقبا استقبال نمی‌کنند

اسفندیار رحیم‌مشایی در نامه‌ای سرگشاده از رئیس دولت اصلاحات گلایه کرده که چرا اصلاح‌طلبان از ردصلاحیت احتمالی حمیدرضا بقایی حمایت ‌می‌کنند و اعلام نامزدی وی را شوخی سیاسی می‌دانند. شما ازجمله افرادی بودید که در مورد نامزدی بقایی اظهارنظر کرده بودید و اکنون به این سوال پاسخ دهید که آیا اصلاح‌طلبان از رد‌صلاحیت کاندیداهای جریان رقیب حمایت ‌می‌کنند؟
من هم فراز‌هایی از نامه آقای مشایی به رئیس دولت اصلاحات را مطالعه کردم و صراحتا می‌گویم اصلاح‌طلبان از رد صلاحیت هیچ شخصی حمایت نمی‌کنند. اصلاح‌طلبان در سال‌های اخیر بارها طعم رد صلاحیت را چشیده‌اند و از ورود به عرصه کنش واقعی سیاسی به منظور اصلاح مشکلات، محروم مانده‌اند، بنابراین با این شرایط، چگونه از رد صلاحیت رقبای خود حمایت می‌کنند؟ واقیعت این است که فعالان رسانه‌ای اصلاح‌طلبان تنها شرایط را تحلیل می‌کنند و ممکن است در مورد هر شخص، تحلیل مثبت یا منفی داشته باشند. این تحلیل مثبت و منفی ممکن است در مورد خود اصلاح‌طلبان هم صدق کند. در چند ماه اخیر، تحلیل اصلاح‌طلبان و حتی نزدیکان آقای روحانی این بود که روحانی در انتخابات سال آینده ردصلاحیت خواهد شد. یکی از دلایل ردصلاحیت آقای روحانی، رفتاری بود که نهاد‌های نظارتی در عدم تایید صلاحیت مرحوم‌ آیت‌ا... هاشمی در سال۹۲ داشتند. آیا معنی این تحلیل چنان است که اصلاح‌طلبان به ردصلاحیت آقای روحانی تن داده بودند و از رد صلاحیت رئیس‌جمهور مستقر خوشحال بودند؟ خیر، اصلاح‌طلبان تنها تحلیل خود را ارائه می‌دادند. در مورد آقای بقایی‌ هم همین‌طور است. اصلاح‌طلبان بارها اعلام کردند که حمیدرضا بقایی در حد و اندازه رجل سیاسی نیست. آیا این تحلیل به معنی پذیرفتن رد صلاحیت بقایی از سوی اصلاح طلبان ‌است؟ اصلاح‌طلبان در مورد آقای احمدی‌نژاد هم این تحلیل را دارند و معتقدند در سال ۸۴ او رجل سیاسی نبود. وظایف رئیس‌جمهوری بسیار خطیر است و نهاد‌های نظارتی نباید فردی که از وظایف قانونی خود عدول می‌کند را تایید کنند. وظیفه شورای ‌نگهبان بررسی رجل سیاسی است تا شرایط کشور با خطر مواجه نشود. شخصی که شرایط لازم برای پذیرفتن پست را ندارد، اگر مسئولیتی به او سپرده شود، کشور را با بحران‌ روبه‌رو خواهد کرد. در گذشته هم شاهد بودیم که رئیس دولت قبل براساس میل خود کشور را اداره می‌کرد، به رسانه‌ها آدرس غلط می‌داد و خبرنگاران بین‌المللی را به تمسخر می‌گرفت. واقعیت این است که ۸ سال دوران احمدی‌نژاد برای دلسوزان کشور کابوس بود. سخنرانی، آمار و مصاحبه‌های رئیس دولت قبل برای همه دلسوزان ایران کابوس بود. آقای مشایی با نامه‌نگاری خود به رئیس دولت اصلاحات قصد دارد مساله مدیریت کشور را به سطح پایینی نزول دهد. آقای مشایی باید این نقد را بپذیرد که اصلاح‌‌طلبان عمیقا اعتقاد دارند که کشورداری در حد و اندازه آقای بقایی نیست و بر همین اساس است که معتقدیم تایید صلاحیت آقای بقایی اشتباه بزرگی است. من تایید صلاحیت بقایی را به دلایلی قبول ندارم، چون او نمی‌تواند کشورداری کند. همان‌طور که احمدی‌نژاد نتوانست و کشور را با شرایط بسیار بدی تحویل روحانی داد. این نظر در مورد بسیاری از مدیران ارشد اصلاحات هم وجود دارد. برخی از مدیران اصلاح‌طلب نیز در حد و اندازه کشورداری نیستند و اگر آنها هم روزی بخواهند نامزد ریاست‌جمهوری شوند، بسیاری از اصلاح‌طلبان از رد صلاحیت آنها سخن خواهند گفت. ملاک مجموعه اصلاحات، حفظ منافع ملی است. گله اصولی و منطقی در نامه مشایی به رئیس دولت اصلاحات وجود ندارد. مشایی با این نامه تنها قصد دارد سطح تحلیلی منطقی اصلاح‌طلبان در مورد عدم امکان تایید صلاحیت بقایی را پایین بیاورد تا اصلاح‌طلبان در این مورد سخنی نگویند و این در حالی است که هیچ موضوعی برای اصلاح‌طلبان بالاتر از قانون و حفظ منافع ملی نیست.
اصولگرایان و احمدی‌نژادی‌ها اعتقاد دارند نیامدن احمدی‌نژاد به نفع آقای روحانی است. اگر احمدی‌نژاد رقیب روحانی بود می‌توانست پیروز میدان شود؟
حضور احمدی‌نژاد در صحنه انتخابات به نفع روحانی بود. زیرا با حضور احمدی‌نژاد در انتخابات و رقابت وی با روحانی شرایط به نفع اصلاح‌طلبان تغییر می‌یافت. اتفاقا اگر روحانی و احمدی‌نژاد رقیب هم می‌شدند، عملکرد‌های آنها مدنظر مردم قرار می‌گرفت. احمدی‌نژاد یک عملکرد هشت‌ساله و روحانی عملکردی چهارساله داشت. در رویارویی عملکرد‌ها، روحانی پیروز است، زیرا آن‌قدر بی‌قانونی، فساد اقتصادی و آسیب‌های اجتماعی در دوران احمدی‌نژاد به وجود آمده که اگر در میز مناظره لیست این موارد توسط روحانی به مردم ارائه می‌شد، آقای احمدی‌نژاد تسلیم می‌شد. آقای احمدی‌نژاد متوهم است و فکر می‌کند می‌تواند این موارد را با موج‌سواری از دیدگاه مردم کنار بزند. ورود احمدی‌نژاد فرصت استثنائی در اختیار روحانی قرار می‌داد، اما به هر طریق مقام معظم رهبری به صلاح ندانستند که او در عرصه انتخابات حاضر شود.


مشایی در این نامه مدعی است که احمدی‌نژاد به‌دنبال اصلاحات عمیق و واقعی در کشور بوده است، آیا شما به عنوان یک کنشگر سیاسی جدا از دید جناحی حرکت اصلاح‌طلبانه‌ای در مسیر دولت احمدی‌نژاد مشاهده کردید؟
احمدی‌نژاد شجاعت داشت و چون شجاع بود، برخی از اموری که دیگران به دلیلی منطقی در انجام آن دقت بیشتری داشتند را خود انجام می‌داد. طرح هدفمندی یارانه‌ها در زمان دولت احمدی‌نژاد اجرا شد. این طرح در دولت‌های قبلی مخصوصا دولت اصلاحات هم وجود داشت و رئیس دولت اصلاحات به‌شدت به دنبال اجرای این طرح بودند. حتی در آخرین جلسه هیات دولت اصلاحات، رئیس‌جمهور اعلام کردند که اگر من دوباره توفیق پیدا کنم و رئیس‌جمهور شوم دو طرح هدفمندی یارانه‌ها و اصلاح ساختار دولت را دنبال خواهم کرد. طرح هدفمند کردن یارانه‌ها در دولت اصلاحات به دلیل بررسی‌‌های کارشناسانه، مشکل‌زا و اشکال‌آفرین دیده‌ می‌شد. با اجرای این طرح، افزایش تورم، گرانی و نگرانی از شرایط اجتماعی پیش‌بینی می‌شد. طرح هدفمندی به این علت در دولت اصلاحات مسکوت ماند، زیرا این نگرانی وجود داشت که سایر ارکان با اجرای این طرح همراهی نکنند. آقای احمدی‌نژاد این طرح را اجرا کرد و کل حاکمیت هم با اجرای این طرح موافق بودند، اما آقای احمدی‌نژاد اهل اجرای کارشناسی هیچ طرحی نبود. طرح هدفمندی به این معنی بود که یارانه‌ها باید به جامعه هدف برسد، اما احمدی‌نژاد به همه یارانه داد. بنابراین «هدفمندی» در این طرح به حاشیه رفت. طرحی که باید تدریجی اجرا می‌شد، ضربتی اجرا شد و اقتصاد از این مورد آسیب دید. زیرا هدف در این طرح بود که یارانه‌ها به جامعه هدف برسد که نرسید، همچنین در اثر واقعی کردن حامل‌های انرژی باید مصرف کاهش می‌یافت که این اتفاق هم به وجود نیامد. در اجرای این طرح برای‌کاهش مصرف سوخت بخش صنعت، باید یارانه به بخش تولید داده می‌شد تا ابزار کار خود را به‌روز کنند که نشد و کارخانه‌ها به علت بالا رفتن قیمت حامل انرژی تعطیل شدند. تعطیلی صنعت، تورم بالا و افزایش قیمت سوخت موجب شد که اقتصاد ایران فلج شود. این همان اصلاحاتی است که مشایی به رئیس دولت اصلاحات نوشته است. همچنین احمدی‌نژاد اصلاحات دیگری هم انجام داد و ساختار اداری کشور را به اعتقاد خود اصلاح کرد. او تمامی دستگا‌ه‌‌های دولتی را با هم ادغام کرد، طوری‌که در حال حاضر وزارت کشاورزی نمی‌داند کجا باید به امور خود بپردازد، تمامی ساختمان‌های این وزارتخانه در دوره احمدی‌نژاد فروخته شده است و امروز مشکلات فراوانی به وجود آمده و شنیده شده که مقامات ارشد نظام هم خواهان بازگشت برخی وزارتخانه‌ها هستند. این اصلاحات احمدی‌نژاد، ساختار معیوب اداری ایران را به ویرانه تبدیل کرد. حال چگونه است که مشایی، احمدی‌نژاد و اقدامات او را اصلاح‌طلبانه می‌داند؟ رئیس دولت اصلاحات به هیچ وجه طرح هدفمندی و طرح اصلاح ساختار اداری کشور را این‌گونه اجرا نمی‌کرد و ما اصلاح طلبان هم خوشحالیم که این طرح‌ها این‌گونه اجرا نشد. اگر بقایی اعلام کرده است که دولت وی‌ دولت سوم احمدی‌نژاد است، سوال ما هم این است که در دولت سوم احمدی‌نژاد مگر چیزی باقی مانده که بقایی آن را خراب کند؟
اصلاح‌طلبان قائل به رجل سیاسی بودن احمدی‌نژاد نیستند و آن طیف هم اصلاح‌طلبان را به رفتار کاسبکارانه متهم می‌کنند. در این شرایط چه باید کرد؟
رویکرد مردم را نمی‌توان تصادفی و اشتباه دانست. مردم رویکرد مثبتی به اصلاح‌طلبان ‌دارند. اگر ارتباط مردم و اصلاح‌طلبان یکطرفه بود، مردم احساس نمی‌کردند که مجموعه اصلاحات مشکلات آنها را درک می‌کنند و به دنبال ایجاد گشایش در زندگی‌شان هستند و خواهان استفاده از استعداد‌های جوانان در توسعه کشورند. شخصی مانند رئیس دولت اصلاحات که هشت سال رئیس‌جمهور بوده، عملکردش زبانزد است و حتی منتقدان اصلاحات اعتراف می‌کنند که در دوران اصلاحات وضعیت خوب بود. بنده شخصا با مردم در تماس هستم و بعضا از وسایل نقلیه عمومی استفاده می‌کنم. هرکدام از همسایه‌ها، نزدیکان و دوستان که با من صحبت می‌کنند، اعلام می‌کنند چقدر آن دوران عالی بود، از بازاری‌ها بپرسید که کدام دولت موفق‌ترین دولت پس از انقلاب بود؟ هیچ‌گاه نمی‌توان گفت فلان جریان سیاسی عاری از فساد و خطاست. حتما افرادی هستند که خود را اصلاح‌طلب می‌دانند، اما کاسبند. این مورد را نمی‌توان نفی کرد، اما غالبا مردم به دید یک کاسب سیاسی به اصلاح‌طلبان نگاه نمی‌کنند. عملکرد دولت اصلاحات و رویکرد مداوم مردم به مجموعه اصلاحات نشان می‌دهد که ارتباط تنگا‌تنگی بین مجموعه اصلاح‌طلبان با مردم وجود دارد. اصلاح‌طلبان سرمایه‌ای جز مردم ندارند. سال ۹۲، مردم به خاطر اعتماد به اصلاح‌طلبان، قوه مجریه را از اصولگرایان گرفتند. سال ۹۴، اگر مردم به لیست اصلاح‌طلبان به‌رغم عدم شناخت به ۷۰ درصد لیست‌های انتخاباتی رای دادند، به خاطر اعتمادی بود که به مجموعه اصلاحات داشتند. در نتیجه رویکرد مردم به اصلاح‌طلبان مثبت است. امثال آقای مشایی این رویکرد مردم را به خاطر اشتباهات جریان اصولگرا می‌دانند. بله، اصولگرایان برای مردم مشکلات معیشتی برجا گذاشتند، در نتیجه مردم به اصلاح‌طلبان روی می‌‌آورند تا وضعیت آنها بهتر شود. سال۷۶ رئیس دولت اصلاحات اعلام کرد اگر همه جریانات سیاسی مجال داشتن کاندیدا داشتند، شاید من رئیس‌جمهور نبودم. اما در حال حاضر اقبال مردم به اصلاح‌طلبان است.
احمدی‌نژادی‌ها تلاش زیادی‌ کردند که خود را در انتخابات قطب مخالف روحانی نشان دهند، جمنا نیز تلاش دارد که ‌کاندیدای خود را در مقابل رئیس‌جمهور نشان دهد، اما فضای سیاسی در ایران به‌رغم اینکه دو ماه تا انتخابات ریاست‌جمهوری باقی مانده، انتخاباتی نیست. علت چیست؟
غیر از سال ۸۸ که شرایط خاصی داشت، در انتخابات‌هایی که رئیس‌جمهور مستقر در آن کاندیدا می‌شود، فضای سرد و بی‌روحی حاکم است. در زمانی که مرحوم هاشمی رئیس‌جمهور بودند، هرچند آقای توکلی سعی در رقابت با آقای هاشمی داشت و فضا تاحدودی رقابتی شد، اما جو انتخابات سیاسی نشد. دور دوم ریاست‌جمهوری رئیس دولت اصلاحات مانند دور اول رقابتی نشد. عموما در انتخابات‌هایی که رئیس‌جمهور مستقر یک قطب آن است،‌ فضا سیاسی نمی‌شود. همچنین جریان اصولگرا تا این لحظه نتوانسته‌ بر یک کاندیدا به توافق برسد تا در انتخابات مردم احساس رقابت کنند. اصولگرایان به‌رغم تشکیل جمنا نتوانسته‌اند به اجماع برسند. حتی اگر به اجماع هم برسند روی یکی از گزینه‌های مطرح به اجماع خواهند رسید که یا رای ندارند یا در گذشته در رقابت با روحانی شکست سنگینی را تحمل کرده‌اند.
به‌رغم تشکیل جمنا چرا اصولگرایان تا این لحظه نتوانسته‌اند به اجماع دست یابند؟
عدم اجماع بین اصولگریان به رویکرد آنها نسبت به حکومت بازمی‌گردد. اصولگرایان به حاکمیت رویکرد اقتدارگرایانه دارند. دو اصل برای اصولگرایان در عالم سیاست مهم است، اول اینکه قدرت را همواره در دست داشته باشند، دوم اینکه این قدرت دست کسی نباشد که از نظر آنها غیرخودی تلقی شود. در نتیجه اصولگرایان رویکرد تفاهمی با یکدیگر ندارند. زمانی که داشتن قدرت هدف باشد و خود را حق بدانیم و دیگران را ناحق، در این شرایط دچار رقابت‌های داخلی خواهیم شد. به این علت هیچ‌گاه نمی‌توانند به اجماع برسند. اما اگر رویکرد جریانات سیاسی رویکرد مردمی باشد و همه در این جناح، دلسوز نظام و منافع ملی باشند، این هدف مشترک موجب می شود که دیگر کسی جرات نکند زیر بار این وزنه سنگین برود. زیرا با این دیدگاه تنها با عشق و علاقه می‌توان فشار ناشی از پذیرش این مساله را تحمل کرد. رویکرد خدمت در مقابل رویکرد قدرت قرار دارد. با رویکرد خدمت به مردم می‌توان دور هم جمع شد، اما با رویکرد توجه به قدرت نمی‌توان به وحدت رسید و همه به دنبال سهم بیشتر هستند. دیدگاه اصلاح‌طلبان توجه به مردم است، اما در دیدگاه اصولگرایان مردم جایی ندارند.
تا چه اندازه ممکن است هجمه توسط چند کاندیدا به روحانی، استراتژی نانوشته اصولگرایان باشد؟
یکی از سناریوهایی که پیش‌بینی می‌شود در انتخابات پیش‌رو علیه آقای روحانی استفاده شود، شکستن آرای رئیس‌جمهور است. این احتمال وجود دارد که آنها این استراتژی را در دستور کار داشته باشند که با شکستن آرای روحانی جلوی پیروزی یک مرحله‌ای وی را بگیرند. بعد از مساله رد صلاحیت و رد این سناریو و عدم تمایل آقای روحانی آنها تمایل به شکستن آرای آقای روحانی دارند. شکستن آرای روحانی و دومرحله‌ای شدن انتخابات تنها در یک حالت به وجود می‌آید. با مایوس شدن مردم از شرکت در انتخابات، انتخابات دومرحله‌ای می‌شود. گله‌های جدی در عقبه رای آقای روحانی اعم از سیاسی و معیشتی وجود دارد. البته در انتخابات ۹۲ و ۹۴ مشارکت حداکثری وجود داشت، اما در شرایطی مردم پای صندوق رای می‌آیند که احساس خطر کنند. مردم در دو انتخابات قبل تنها به دنبال این بودند که اصولگرایان در قدرت حاضر نباشند. من این مورد را به رئیس دولت اصلاحات انتقال داده‌ام. نباید به این مورد بی‌اعتنا بود. روحانی باید از عملکرد دولت خود که قابل دفاع است دفاع جانانه کند، اما عملکرد دولت برای اقشار آسیپ‌پذیر جامعه قابل پذیرش نیست. مردم تاثیر اقدامات روحانی را در زندگی‌شان می‌خواهند. آقای روحانی باید به این موارد دقت‌ کند.