آیا سیگنال‏های سیاسی آمریکا به مرز هشدار رسیده اند؟

جواد باقری- واقعیتی بر نظام بین الملل حاکم است که رهبران و حکومتمردان نقش آفرین در این نظام، نمی توانند به طور مستقیم نظاره گر به کارگیری نیروهای نظامی علیه یکدیگر و یا تهدید به جنگ و درگیری های نظامی باشند اما به طرز ناامید کننده ای، علیرغم مخالفت های جهانی از جانب صلح دوستان و بشردوستان، جنگ های خانمان سوز در گوشه و کنار این دنیا شکل گرفته و خواهد گرفت. خاورمیانه منطقه ای است که بارها چنین تجربه تلخی را در تاریخ سیاسی خود ثبت کرده است.
از آنجا که جنگ آخرین مرحله از فرایند دیپلماسی بین کشورها و یا طرف هاست و هدف آن خلق شرایطی است که طرف مقابل از آنجا که به مرحله ای می رسد که از عهده دفاع نظامی یا شبه نظامی بر نمی آید، به ناچار به شرایط طرف یا دشمن تن داده و خواسته های سیاسی آن را بر سر میز مذاکره می پذیرد....
چنین سوالی مطرح می شود که یک رهبر چگونه می تواند نیرویی محرک و سازنده و قابل اعتبار ایجاد کند و به خواسته های خود نائل آید بدون اینکه تمایل اصلی خود در رابطه با به کارگیری ارتش را عملی سازد؟
به نظر می رسد سیگنال ها و پیام های سیاسی ای که رهبران کشورها، به مخاطبین و همطرازان خود ارسال می کنند، از نیروهای محرک و معتبر در راستای تغییر رفتار طرف و عنوان کردن خواسته ها و انتظارات بدون به کارگیری ارتش یا تهدید به جنگ باشد.


سیاست خارجی دولت ها در دو زمینه اصلی هدایت می شود: 1.استراتژی بزرگ، 2. اختلافات بین المللی خاص و موردی و اقدام بهینه.
در استراتژی بزرگ منافع حیاتی کشورها مشخص و در صورت بروز چالش در آن موضوع، متوسل به جنگ می شوند اما در اختلافات بین المللی و منطقه ای در موارد خاص و منحصر، معمولاً با ارسال سیگنال های سیاسی و پیام های هشدار آمیز و یا انگیزشی، حساسیت کشورها نسبت به منافع خود، بروز و ظهور می یابد.
از این دست سیگنال ها به مراتب بین ایران و آمریکا رد و بدل شده است، بعنوان مثال در سال 1997 وقتی که رئیس دولت اصلاحات ، در مصاحبه ای با شبکه ای آمریکایی عنوان می کند که می‏خواهد «دیوار بی اعتمادی» بین آمریکا و ایران را فرو بریزد یا بیل کیلینتون در پیام ویدئویی ای که مناسب عید فطر منتشر می کند اسم ایران را نیز ذکر می کند و می گوید «امیدوار هستم روزی بتوانیم یک بار دیگر از رابطه خوب مان با ایران لذت ببریم، فرا رسد». در سال 2000 وزیر امور خارجه آمریکا، مادلین آلبرایت، با معذرت خواهی رسمی بابت نقش آمریکا در کودتای 1953 و کم کردن برخی از تحریم های اقتصادی، نشانه های دیگری از صلح و یا گفت‏وگوی مستقیم و برقراری روابط سیاسی بین ایران و آمریکا را ارائه داد. از طرفی دیگر پیام ها و سیگنال های خصمانه از محور شرارت گرفته تا کشورهای یاغی و حامی تروریسم و نشانه گیری هواپیمای مسافربری ایران و اعطای مدال به عامل آن و.... همواره حاوی پیام ها و سیگنال های خصمانه ای برای ایران بوده است.
به هر حال پیام ها و سیگنال ها تا آنجایی که زمان برای توافق، صلح و تعامل باقی مانده باشد، تداوم خواهند یافت و طرفین قوی‏ترین پیام ها را به هم مخابره می کنند.
امروزه سیگنال های امیدوارکننده ای از جانب طرف آمریکایی مخابره نمی شود:
چینش مهره های سیاسی در آمریکا از قبیل رفتن تیلرسون و آمدن پمپئو، رفتن مک مستر و آمدن جان بولتون
نشانه گرفتن برجام به عنوان یک توافق میان مدت و معتبر بین آمریکا و هم پیمانان اش با ایران
اقدامات منطقه ای از قبیل تسلیح هرچه بیشتر کشورهای عربی و اعلام پایتختی بیت المقدس به عنوان پایتخت رژیم اشغالگر
بی تفاوتی نسبت به اقدامات ترکیه در سوریه و بی تفاوتی نسبت به خواسته و مطالبات کردهای عراق در موضوع کرکوک و... نشان از آن دارد که سیگنال ها و پیام های آمریکا نسبت به ایران به مرز هشدار رسیده است.
اما این به معنای بروز جنگ و یا درگیری حتمی بین دو کشور نیست، به نظر می رسد در چنین شرایطی اگر طرفین به درکی مشترک از تبعات غیرقابل جبران جنگ برسند، فضاهای جدیدی برای گفت و گو و حل و فصل اختلافات به صورت مستقیم باز شود. همان طور که سیگنال های رد و بدل شده بین آمریکای ترامپ و کره ی شمالی به اوج خود رسید، اما در نهایت به گفت و گوی مستقیم ختم شد (در آینده ی نزدیک).