جامعه شناسی اعتراض‌های صنفی

علی اصغر سعیدی
 مدیر گروه برنامه‌ریزی و رفاه اجتماعی
دانشگاه تهران



یکی از مکانیزم‌هایی که بازار کار را تنظیم می‌کند، کنش‌های صنعتی است و یکی از این کنش‌ها، اعتراض‌های صنفی است. اعتراض و اعتصاب، محصول جامعه صنعتی است. جامعه شناسان جامعه صنعتی را برخلاف اقتصاددانان، جامعه در تعادل نمی‌بینند، بلکه مجموعه متضادی می‌بینند که در برابر هم با تنش مواجه هستند. کنش‌هایی مانند مذاکره، اعتصاب و... ابزاری برای کاهش دادن تنش‌ها هستند. بیشتر چنین توضیح می‌دهیم که در جامعه‌ای که در آن تضاد منافع وجود دارد، می‌توان با کنش‌هایی به سازش میان منافع دست پیدا کرد.
در جوامع توسعه یافته، سیاستگذاری اجتماعی از یک طرف سازشی بین سرمایه‌داران و از طرف دیگر بین سیاستگذاران است. سیاستگذاران به سرمایه داران هشدار می‌دادند که اگر به منافع نیروی کار توجه نکنید، عدم تعادل در فضای کار به ضرر شما تمام می‌شود. اما در کشورهای در حال توسعه چنین دیدگاه و ابزار انجام چنین سیاست‌هایی وجود ندارد. در کشورهای درحال توسعه که روند صنعتی شدن را طی نکرده‌اند، برخی از کنش‌ها می‌تواند به بی‌ثباتی اقتصادی منجر شود. اگر به حوادث اخیر و حوادث قبلی دقت کنید، اصل اعتراض و اعتصاب هیچ مشکلی ندارد بلکه اینکه چه نیروهایی اعتصاب را راهبری می‌کنند، مسأله اصلی است. این مسأله در تاریخ معاصر ایران نیز بارها اتفاق افتاده است. تا زمانی که سندیکاها و بخش‌های اقتصادی مستقل را به‌وجود نیاوریم، این اقدامات منجر به هراس خواهد شد؛ چرا که معلوم نیست مدیریت اعتصاب در دست چه کسانی است. زمانی که اتحادیه‌ها وجود داشته باشند، حق و حقوق اعتصاب کردن دارند و وقتی اعتصابی شروع می‌شود، به منزله آغاز مذاکره است؛ نه آغاز تنش و درگیری. البته تنش وجود دارد اما آن تنش به منزله سازش بین نیروهاست. در عمل هم اتحادیه‌ها و اصناف به سازش تن می‌دهند، چرا که منافع‌شان نه در خشونت بلکه در رسیدن به توافق است.
درمورد همین ماجرای اخیر و بحث‌های کامیونداران، به این خاطر که در طول زمان اتحادیه‌های قدرتمند شکل نگرفته‌اند و به حرکت‌های پراکنده صنفی، نامه‌نگاری‌ها و... نیز تاکنون بی‌توجهی شده بود، اعتصاب سراسری شکل گرفت. در حالی که با وجود مذاکرات چند جانبه قدرتمند، مسائل آنها می‌توانست پیش از این مرتفع شود. علت صورت نگرفتن مذاکره، نبود اتحادیه بود. نبود اتحادیه ما را از هر نوع اعتصاب می‌ترساند. دولت‌های گذشته هم که اجازه شکل‌گیری انجمن‌های مستقل را نمی‌دادند، باعث می‌شدند که گروه‌های رادیکال‌تر و گروه‌های سیاسی که داخل کارخانه‌ها رفته بودند، به‌عنوان نیروهای پیشگام خودشان را جلو بیندازند و خواسته‌های سیاسی‌شان را به خواسته‌های صنفی تبدیل کنند. سندیکای کارگری حداقل کارش این است که خواسته‌های کارگران را سیاسی نمی‌کند بلکه مثلاً برای ارتقای دستمزد، دست به چانه زنی می‌زند. در فرآیند چانه زنی، نیروی کار و کارفرما در فرآیند آزاد اقتصادی بدون وجود مداخله‌های دیگر، به بحث می‌پردازند. اما در زمانی که اتحادیه‌ها و سندیکاهای صنفی به‌عنوان یک رکن مهم اقتصادی وجود ندارند، بجز اعتصاب به‌عنوان یک کنش صنعتی راهی برای به گوش رساندن خواسته‌های اصناف باقی نمی‌ماند.