فرصت تاریخی برای ماندگاری

به رسم زیبا و کهنِ ایرانی، روزهای پایانی اسفندماه و روزهای ابتدایی فروردین ماه به مرور خاطرات شاد سال پشتِ‌سر و نقل مفاهیمِ امیدبخش درباره سال پیش‌رو گذشت. در پشت تمام پیام‌های تبریک‌ دوستانه و آرزوهای صمیمانه برای سال پیشِ‌رو، یک حقیقت ناگفته وجود دارد: پرونده یک سالِ دیگر در دفتر زندگی‌مان بسته شد. این دفتر، بسته و مهر و موم شده و تا روز حساب و کتاب گشوده نخواهد شد. اکنون جا دارد از خود بپرسیم نقطه اوج این حضور یک‌ساله کجا بود؟ تاریخ ما را به خاطر کدامین برگِ این دفتر خواهد ستود؟ آیا توانستیم در این بازه یک‌ساله رد پایی ماندگار از خود بر جای گذاریم؟ اگر طرح بی‌تعارف این پرسش‌ها عجیب است، اجازه دهید یک گام به عقب برگردیم: پرسیدن از خود و بی‌پیرایه مقابل آینه ایستادن چقدر برایمان مهم است؟ داشتن اثری ماندگار در تاریخ، جایی میان دغدغه‌های اصلی زندگی‌‌مان دارد؟ اگر تاکنون به این پرسش‌ها فکر نکرده‌ایم، احتمالا بیش از اندازه غرق روزمرگی‌ها شده‌‌ایم و باید نگران خود شویم. بد نیست بدانیم که به‌یادگارگذاشتن اثری ماندگار و محونشدنی در تاریخ کار ساده‌ای نیست. تاریخ در این زمینه بسیار بی‌رحم قضاوت می‌کند و به کمترکسی مجال ماندگاری می‌دهد. بی‌‌دليل نیست که در شلوغی آمدورفت‌های ‌میلیاردی نسل‌های مختلف بشری، معدود مردان و زنانی توانسته‌اند اثری نیک و ماندگار از خود بر جای بگذارند... 
انگار که دیگران آمدی نداشتند که شدی در پی آن رخ دهد: «نه خانی آمد نه خانی رفت». تاریخ کسی را فراتر از احترامی فردی، برای امرار معاش و تأمین نیازهای روزانه زندگی یا به دليل زندگی محافظه‌کارانه و تسلیم تکرارها شدن نمی‌ستاید. پس راز ماندگاری در تاریخ چیست؟ کافی است روی فهرست بزرگان ماندگار در تاریخ ایران‌زمین چشمی بگردانیم: از فردوسی تا سهراب سپهری، از امیرکبیر تا پروفسور حسابی. وجه مشترک و بارز این بزرگان، خلاقیت و نوآوری است. ایشان برخلاف بیشتر هم‌عصران خود، پا را از مسیر تکرار و روزمرگی فراتر گذاشتند و اثری ماندگار آفریدند. انکار نمی‌کنیم که آنها هم دغدغه‌های معیشت خود را داشته‌اند. اما این دغدغه‌ها نتوانستند روح بزرگ انسانی ایشان را به بند بکشند و اسیر خود کنند. بازنده، دغدغه‌های روزمره بودند نه ایشان. البته این رابطه آفرینش و ماندگاری، ویژه گذشتگان نیست و همچنان جاری است. مگر نه اینکه در سال گذشته، جهانی به حرمت عباس کیارستمی کلاه از سر برداشت و در برترین محافل سینمایی جهان، بزرگی و ماندگاری وی را ستود. راز این ماندگاری همان آفریده‌های نوآورانه‌ای است که امضای وی در تاریخ هستند و خواهند ماند. بیایید به رسم نوروز پایبند بمانیم و نیمه پر و امیدبخش این لیوان را هم بنگریم. اول آنکه بخت با ماست و استعداد خلق و آفرینش، به عده‌ای خاص محدود نشده. آفریدگار دانا و مهربان این استعداد را به تک‌تک انسان‌ها ارزانی داشته تا وجه تمایز ایشان با دیگر آفریده‌هایش باشند. همه ما می‌توانیم آفریننده باشیم؛ اگر بخواهیم. دوم اینکه آفرینش به عرصه و کارزار خاصی محدود نیست: از فرهنگ و هنر گرفته تا تجارت و کسب‌وکار. فقط کیمیای آفرینندگی ماست که می‌تواند سوژه‌ای را به عامل ماندگاری‌مان در تاریخ بدل کند. سوم آنکه هرچند دفتری یک‌ساله از عمرمان بسته شد، اما برگی نو پیش‌روی‌مان گشوده‌اند. حال فرصت دیگری برای آفرینش به ما داده شده و باید قدر آن را بدانیم. پس این ما و این فرصت تاریخی آفرینش و ماندگاری.