من گاو مش‌حسن هستم

نسلی که در دهه چهل و پنجاه بلوغ فکری خود را می‌گذراند و صاحب این قلم هم از آن نسل است، ضد سینما و تئاتر بود، عصر فیلمفارسی با طبع طغیانی هم‌نسلان من سازگاری نداشت، تلویزیونی هم در کار نبود و اگر بود در تهران مختصر برنامه‌ای داشت و تا جشن‌های دوهزارو پانصد ساله در سال 1350 شهرستان‌ها هم فاقد تلویزیون بودند نسلی از کارگردانان و هنرپیشگان با درک واقعیت هم‌نسلان من در این سال‌ها به فکر افتادند زمستان شکل گرفته در همه عرصه‌ها را پشت سر بگذارند، شعر زمستان اخوان ثالث تابلوی گویایی از جامعه خمود بعد از کودتای 28 مرداد 32 است، باید یخ زمستانی که به وجود آوردند و فکر می‌کردند تا همیشه پایدار است اندک اندک ذوب می‌شد. عده‌ای با درک قدرت پرده نقره‌ای سینما و جادوی سن تئاتر بر این عرصه تأثیر گذاشتند، داریوش مهرجویی را باید جزو صف شکنان این ایام دانست با فیلم پر راز و رمز گاو خود. مرحوم عزت‌ا... انتظامی در ملاقاقی که با او داشتم در مورد صحنه به یاد ماندنی‌ای که می‌گفت: من مش‌حسن نیستم من گاو مش‌حسن هستم و با ولع یونجه می‌خورد، تصویر جالبی ارائه کرد. گفت: ده‌ها بار برای اینکه در نقش گاو فرو بروم با ولع یونجه خوردم، تا جائی که معده‌ام درد گرفت ولی باز برای بهتر ایفا کردن نقش مش‌حسن در حال خوردن یونجه، به دفعات نقشم را در عالم واقع بازی کردم و زمانی که صحنه‌ای که می‌گفتم گاو مش‌حسن هستم آنقدر در نقشم فرو رفته بودم که از دنیای واقعی فاصله گرفتم از روستایی که در نزدیکی قزوین صحنه‌ها فیلمبرداری می‌شد یکه و تنها راه افتادم و انگار در دنیای دیگری بودم نه طول راه، نه آب و هوا و نه خستگی هیچکدام را حس نمی‌کردم گاو مش‌حسن از دنیای پیرامون خود فرار می‌کرد رفتم و رفتم و تا نزدیکی‌های رشت رفته بودم بدون اینکه عوامل فیلمبرداری را در جریان بگذارم. داریوش مهرجویی با بازی درخشان تیم هنرپیشگان فیلم گاو یکی از ذوب کنندگان دیوار یخی‌ای بود که هم‌نسلان من را با سینما آشتی داد. روز یکشنبه مراسم بدرقه همیشگی عزت‌ا... انتظامی بود ظاهرا اسم انتظامی باعث شده بود مراسم وی فی‌الواقع به صورت انتظامی و زیر سایه سنگین نیروهای انتظامی برگزار شود، همه نیروها آمده بودند، از نیروی انتظامی تا نیروهای امنیتی، از ماشین‌های پلیس تا موتوری‌های همیشه حاضر در صحنه، فضا طوری شد که سنگینی این وضع گرمای کشنده 27 مرداد ماه را به فراموشی سپرده بود، با تأسف با بدترین تدبیر یا بهتر بگویم با بی‌تدبیری هرچه تمام‌تر، آقای بازیگر را که عزت سینمای ایران بود بدرقه کردیم،...
ادامه صفحه 7