گفتگوی آفتاب‌یزد با عباس جدیدی:

آفتاب یزد- پریسا‌ها‌شمی: عباس جدیدی زاده 1348 در تهران است. او پیشتر در کسوت قهرمان کشتی‌ آزادکار سابق و مربی کشتی شناخته می‌شد، اما با ورودش به شورای شهر، فعالیتش بیشتر زیرذره‌بین مردم قرار گرفت. شاید بتوان او را هم مانند بقیه ورزشکاران این دوره شورای شهر بدشانس دانست. در دوره‌های قبل شورای شهر مردم آنقدر در مورد نمایندگان‌شان در شورای شهر حساس نبودند، اما دوره چهارم جنجالی‌ترین دوره شورای شهر تهران بود که مردم را نسبت به این شورا حساس کرد. او نه مثل برخی از ورزشکاران حاضر در شورای شهر است که لام تا کام حرف نمی‌زنند و نه در کمیسیون بودجه است که اعداد و ارقام را در دست بگیرد. اجازه که می‌گیرد برای حرف‌زدن هیئت‌رئیسه شورای شهر کلی التماس و خواهش می‌کنند که حرفش را زود تمام کند، اما تاکنون نشده که تذکری بدهد یا نطقی کند و در ساعت مقرر تمام شود. خودش هم به این موضوع اقرار می‌کند.
اما آبان‌ماه سال 1395 بود که او وارد فاز جدیدی از خبرها شد و عکسش با منصور پورحیدری در آخرین لحظات عمر آن مرحوم موجی از انتقادات را به همراه داشت و عذرخواهی‌اش هم این موج را از بین نبرد. بعد از دو ماه، یعنی در بهمن‌ماه عکسی از او منتشر شد که کارت اعتباری‌اش را در دست گرفته بود و می‌خواست به یک خیریه کمک کند. اینبار هم واکنش‌ها تند بود و فتوشاپ، عکس عباس جدیدی را به پای ثابت مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حتی حوادث تبدیل کرد. انتشار عکس او با گورخواب‌ها، حادثه ساختمان پلاسکو و... در چند دقیقه تمام پیج‌های شبکه‌های اجتماعی را تحت سیطره خود قرار داد.
اما حادثه ساختمان پلاسکو برای جدیدی به فتوشاپ عکس ختم نشد، بلکه انتقاد یکی از بازیگران سینما به حضور ورزشکاران و هنرمندان در شورای شهر باعث شد که او ضرب‌المثلی قدیمی به کار ببرد و بگوید: «شما که نمی‌توانید شاخ دو تا بز را از هم جدا کنی! چرا در مورد مدیریت شهری نظر می‌دهی؟» با این حرفش هم کاریکاتورهای زیادی از او منتشر شد و هر کدام از کارتونیست‌ها به نوعی او را در حال جدا کردن شاخ بز به تصویر کشیدند.
تمام این مسائل نشان می‌دهد که حاشیه‌ها او را در شورای شهر احاطه کردند. او قبل از سال جدید به دفتر روزنامه آفتاب‌یزد آمد. جدیدی به تحریریه روزنامه هم آمد و با خبرنگاران فرهنگی و اجتماعی روزنامه آفتاب‌یزد عکس‌های دسته‌جمعی و سلفی انداخت. او همکلام‌مان شد تا از این حواشی بگوید. حرف‌های این قهرمان ملی سابق و عضو فعلی شورای شهر که مجددا نیز کاندیدا شده است را از نظرتان می‌گذرانیم.


--------------------------------------
هنوز هم ورزش می‌کنید؟
اگر ورزش نکنم که آب و روغن قاطی می‌کنم.
**
شما همیشه می‌گویید با خبرنگاران کم صحبت می‌کنید. چرا؟
برای اینکه با خودم می‌گفتم اگر من قهرمان جهان شوم و بروم روی سکو همه می‌نویسند. ضرب‌المثلی است که می‌گوید مشک آن است که خود ببوید، نه آن که عطار بگوید. وقتی دارم کار می‌کنم و می‌دانم آخر سال و آخر دوره چهارم شورای شهر یک گزارش عملکردی دارم که در این چهار دوره به نظر همه کارشناسان شورای شهر، تا الان شورای شهر چنین عضوی نداشته که پرکار، پویا، فعال و... باشد و چنین گزارش عملکردی را کسی نداشته است. من دیگر برای چه باید بیایم و بگویم: «آی من نه آنم که رستم بود پهلوان. » من آخر سر می‌گویم عباس جدیدی این بود. این هم کارنامه من است. اینکه من چهارنفر را جمع کنم دور خودم بخواهند از من تعریف کنند، چه فایده. وقتی که سوت را بزنند من باید کشتی بگیرم. آنجا دیگر چه کسی می‌تواند کُنده حریف را بکِشد؟ تا وسط کشتی می‌گویی خب همه آوردنت. آنجا رفتی چی؟ آنجا باید خودت کشتی را بگیری آنجا دیگر بلندت می‌کنند و می‌کوبندت زمین. من ایدئولوژی‌ام این است که فقط کار، کار، کار و کار. می‌‌گویند ندزد و نترس. وقتی من گزارش عملکردم را رو می‌کنم جواب همه این حرف‌ها که ورزشکارها در شورای شهر چه می‌خواهند و... را می‌دهم و سرم را یک متر بالا می‌گیرم. می‌دانم در این 4 سال یک دقیقه ننشستم. همه‌اش در میان مردم بوده و گره مشکلات مردم را باز کرده‌ام. نظارت‌هایم را کرده‌ام. یک گزارش عملکرد چندهزار صفحه‌ای من دارم، هر کسی دارد بیاورد و رو کند.
**
خیلی‌ها می‌گویند جدیدی کار خاصی انجام نداده یا بیشتر کار نمایشی انجام داده است.
اصلا این حرف‌ها را دوست ندارم بزنم.
**
خوب شما بفرمایید در این 4 سال چه کار کرده‌اید؟
من در صحن علنی داد زدم و گفتم آقایان هیئت‌رئیسه، آقای چمران، خواهشی دارم چون آخر سال است همه عملکردشان را اعلام کنند، چون بعد از عید انتخابات است وقت نمی‌شود. من پیشنهاد دادم و گفتم آقای چمران من خواهش می‌کنم روزهای پایان سال 95 است یا در این جلسات خودمان یا یک جلسه فوق‌العاده در حضور ارباب جراید بگذارید از صبح تا 2 بعدازظهر به هر کسی یک ربع وقت بدهید اضافه هم ماند بعدازظهر، بیایند و گزارش عملکردشان را بدهند.
**
شما که در یک ربع حرفتان تمام نمی‌شود و وقت کم می‌آورید؟
(می‌خندد) بله... من نمی‌توانم.
**
حالا در 10 دقیقه بگویید عباس جدیدی در شورای شهر تهران چه کار کرده است.
بیایند گزارش عملکردشان را بدهند و این گزارش عملکرد رسانه‌ای شود تا به سمع و نظر مردم برسد. بعد مردم را در نتیجه‌گیری آزاد بگذاریم.
**
خب شما الان گزارش عملکرد بدهید.
گزارش عملکرد من را دانه دانه نمی‌شود، گفت. من باید گزارشم را برایتان فکس کنم که اگر این کار را بکنم دستم را برایتان رو می‌کنم. من این گزارش عملکرد را گذاشته‌ام به قول معروف «برگی برای روز مبادا». چند هفته هم هست دارم به آقای چمران می‌گویم به اعضا وقت دهید گزارش عملکردشان را قرائت کنند. خبرنگاران حضور دارند آن وقت می‌ریزند در کفه ترازو و می‌فهمیم چند- چندیم و کی کار کرده، کی آمده بهانه گرفته، کی آمده ایراد گرفته، کی آمده نظارت کرده است. همه اینها با هم فرق دارد. 3 مقوله است؛ یکی بهانه گرفته، یکی ایراد گرفته و یکی نظارت کرده است. این 3 مقوله یک شکل هستند ولی محتوایشان فرق می‌کند. می‌توانی این را تیتر کنید، بعضی‌ها آمدند در این 4 سال فقط ایراد گرفتند، بهانه گرفتند، نظارت نکردند. خب ببخشید این جوری که من هم می‌توانم از پیچ این خانه ایراد بگیرم تا در و دیوار و الی آخر. اینکه اسمش نظارت نیست.
**
چه کسانی این گونه بودند؟
نمی‌خواهم اسم ببرم. آمدند فقط ایراد گرفتند و بهانه. چون یک عضو مستقلم؛ نه در لیست این‌وری‌ها هستم نه در لیست اصل آن‌وری‌ها بودم. سرم زیربغل هیچ‌کسی نیست. من فقط کار کردم و متکی به هیچ‌کسی نیستم. من فقط نوکر مردم هستم و فقط ادعایم این است که نوکر مردمم همین. نوکری هم جرزنی ندارد. این یادتان باشد. خیلی‌ها ما را منسوب کردند به شهرداری که ما طرفدار شهرداری هستیم به والله بیشترین تذکر را من دادم به قالیباف و شهرداری.
**
چندتذکر دادید؟
بالای 200 تا.
**
چقدر جواب گرفتید؟
انصافا پیگیری کردند و جواب دادند.
**
چندتا از تذکراتتان جواب گرفته؟
حداقل نصف آن را جواب دادند. بخشی از آنها موانع قانونی داشته‌اند، ولی ما پیگیری می‌کردیم. چون واحد ما نظارت و پیگیری است. ما پیگیری‌هایمان هم خوب بود.
**
یعنی اینکه می‌گویند شهرداری به تذکرات شورای شهر و اعضایش توجه ندارد را رد می‌کنید؟
نه... من رد نمی‌کنم. من در حیطه خودم صحبت می‌کنم. تذکر دادن کاری ندارد. پیگیری‌اش مهم است. بابا من هم می‌توانم نامه‌ای بزنم. می‌رود در سیستم شهرداری و بدنه آن که آنجا کار چیز دیگری است. تذکری را که می‌دهید باید پیگیری کنید وگرنه من روزی 10 تذکر می‌توانم بدهم. من معتقدم بیشترین تذکرات را داده‌ام. نمی‌خواهم بگویم من طرفدار این‌وری هستم یا آن‌وری. نه. من نه وام‌دار کسی هستم نه بدهکار لیستی. من مستقل آمدم، همه هم می‌دانند. تنها کسی که در لیست اصلی هیچ تیمی نبود من بودم و این برای من افتخار است. من حرفم با کسی که می‌خواهد در این فضاها بیاید این است که اگر کسی بخواهد مستقل بیاید هم این‌وری‌ها می‌زنندش هم آن‌وری‌ها. یعنی بازی با آتش است. انگار با دینامیت داری بازی می‌کنی. اصلا می‌دانی چرا من آمدم به شورای شهر؟ فقط با این تصور که شورای شهر یک نهاد مردمی و خدماتی مدنی است. بعضی‌ها می‌پرسند: چرا شما رفتید در سیاست؟ گفتم: والا من از 100کیلومتری کارهای سیاسی فاصله می‌گیرم. گفتند: پس چرا رفتی شورای شهر؟ گفتم: مگر شورای شهر جایگاه سیاسی دارد؟
یعنی شما می‌گویید اعضای شورای شهر سیاسی نیستند؟
وقتی سیاسی کردنش دیگر به من چه مربوط است؟ من در حیطه خودم صحبت می‌کنم. 31 عضو محترم هستند ما هم مخلصشان هستیم. هر کسی هم باید پاسخگوی عملکردش باشد، اما در شورای شهر هر کسی کار سیاسی بکند حق‌الناس است. اصلا دقیقه‌های شورای شهر مال مردم است. من با این تصور آمدم در شورای شهر و هنوز هم به این موضوع اعتقاد راسخ دارم که شورای شهر نهاد مردمی و خدماتی است و جایگاه سیاسی نیست. این خبرها نیست. آنهایی که بلندگو، صندلی و جایگاهش را سیاسی می‌کنند باید در درگاه خداوند پاسخگو باشند. مجلس چرا... مجلس یک نهاد سیاسی است، اما شورای شهر این طور نیست. من باز هم می‌گویم چرا آمدم در شورای شهر؟ برای اینکه عشق و علاقه‌ام این بود که دارم می‌روم وارد یک نهاد خدماتی و مردمی ‌شوم آن هم با توجه به تحصیلات مرتبطم. رشته تحصیلی من حقوق است. من ادعا نمی‌کنم حقوقدانم. من یک شاگرد کوچک از مکتب بزرگ جامعه حقوقی ایران هستم. اما افتخار می‌کنم در جامعه حقوقی ایران آن ته‌ها یک جایگاهی داریم و ته جدولی هستم. من رشته تحصیلی‌ام مرتبط است. مردم نماینده‌ای را می‌خواهند که حق‌شان را زنده کند. ولی باز هم می‌گویند چرا ورزشکارها در شورا هستند؟
**
حرف منتقدان این است که ورزشکارها کارشناس مسائل شهری نیستند.
این بسیار اشتباه است، چون اداره شهر که فقط ساختمان و آجر و سنگ و برج و گل و اینها نیست. آخر چرا فکر می‌کنند اداره شهر و شورای شهر فقط کار عمرانی است؟ این اشتباه است. این تصوری که القا کردند مدیریت شهر فقط برج و ساختمان است، اشتباه است... اشتباه است... اداره شهر همه چیز را با هم می‌خواهد. شورای شهر 6کمیسیون دارد که یکی از آنها کمیسیون عمران است. کمیسیون‌های شهرسازی، فرهنگی، حقوقی و ورزشی هم دارد. شهر بوستان‌، فضای سبز، سرانه‌ ورزشی و اماکن ورزشی نمی‌خواهد؟ ورزشکار بودن ما یک حُسن و امتیاز است. رشته تحصیلی من مرتبط با حقوق است. این مضاعف است یعنی ما دو تا تخصص داریم. شهر همه چیز را با هم می‌خواهد. پس لابد باید مهندس‌ها بیایند و در کار ورزشی دخالت کنند؟ نه. اتفاقا وقتی پلاسکو اینطوری شد باید می‌آمدند و یقه مهندس‌ها را می‌گرفتند تقصیر مهندس‌ها بود. آنها باید جواب دهند که چرا ساختمان‌ها را اینطوری ساخته‌اند، نه ورزشکارها. برای اینکه دیواری کوتاه‌تر از ورزشکارها گیر نیاوردند. اینکه می‌گویم سیاسی بازی برای این است که همه تقصیرها را بیندازند روی سر یکی دیگر و فرار رو به جلو کنند. این درست نیست. ما وظیفه‌مان بود. در ورزشمان، کارمان و الان در فضای کاری‌مان تکیه‌مان به عملکردمان بوده، امیدوارم ما از خودمان حرف نزنیم بلکه دیگران از ما تمجید کنند. امیدوارم روزی برسد که هر کسی گزارش عملکردش آویزان گردنش باشد، چون این کارنامه و هویت ماست. آنجا عین صحرای محشر می‌ماند. نامه اعمال همه آویزان گردنشان است. این گزارش عملکرد عین نامه اعمال می‌ماند.
**
به نظارتتان چه نمره‌ای می‌دهید؟
نظارت وظیفه 31 عضو شورای شهر است. به نظر من نمره 20 فقط برای خداست. ما همه ایراد و نقص داریم. در این 4 سال چون عشق و علاقه‌ام همیشه به مردم و شهر به حدی وافر بود که دوست داشتم یک کارنامه خوبی از خودم بر جا بگذارم فکر می‌کنم به نظر کارشناسان نمره قبولی دارم.
**
شما در کمیته نظارت و پیگیری هستید و انتظار می‌رفت بعضی از اطلاعات و افشاگری‌ها توسط شما منتشر شود، ولی تاکنون چنین چیزی از شما ندیدیم.
خیلی از موضوعات را می‌توان در فضای آرام و دوستانه و با ادبیات خوب و همدلی با شهرداری مطرح کرد. وقت صحن مربوط به مسائل مهم‌تر است. بسیاری از موضوعات را می‌شود انجام داد، اما در یک فضای آرام، بدون آنکه رسانه‌ای‌اش کنیم.
**
یعنی موضوعات مطرح شده اشتباه بوده؟
نه. من در مقام دفاع از شهرداری نیستم. قطعا شهرداری در بعضی از بخش‌ها ضعیف ظاهر شده و در بعضی از بخش‌ها خوب. من هیچ وقت نمی‌گویم شهرداری نمره‌اش 20 است، نه. قطعا شهرداری هم ایراد دارد. خود من در این 4 سال چند دفعه با شهرداری درگیر شدم، اما اگر می‌خواستم رسانه‌ای‌اش کنم خیلی بیشتر از این سر و صدا می‌کرد، چراکه احساس کردم اگر جنگ و دعوا راه بیفتد، کسی که ضرر می‌کند باز مردم‌اند. آمدم فضا را آرام کردم و در فضای تعامل آن مشکلاتم را با شهرداری حل کردم. خیلی از مشکلاتم هنوز لاینحل مانده است؛ مشکلات حقوقی و قانونی هست، مشکلات قانونی هست که انجام نمی‌شود اگر بخواهیم روی آن موضوع انگشت بگذاریم واقعا کار شهر می‌خوابد.
مثل چه موضوعی؟
خیلی موضوعات. بخواهیم مصداقی وارد شویم خیلی مسائل وجود دارد. یکی همین اصلاح بندهای طرح تفصیلی شهر تهران. من به هیچ عنوان از شهرداری دفاع نمی‌کنم. چون قطعا شهرداری هم یک جاهایی ایراد دارد، در بعضی قسمت‌هایش هم موفق بوده. اگر من بخواهم وارد دعوا شوم که همه وقتم به دعوا و کشمکش می‌گذرد، لذا یکسری مسائل هست که واقعا چالش‌های حقوقی است و نقایص قانونی که دست و پای آدم را در کار می‌بندد، خب ما در مقام نظارت هستیم. ما اگر بخواهیم در بحث اجرا وارد شویم تخلف است. من هم در این مدت سیاست خودم را انجام دادم. یعنی با تِز خودم کارم را جلو بردم و احساس می‌کنم در کار خود آدم موفقی بودم و به این موفقیتم افتخار می‌کنم که حداقل توانستم در این مدت خیلی از گره‌ها را باز و کارهای مردم را حل کنم، اما مناقشات درگیری‌های حزبی و کارهای سیاسی که بالاخره هست شما هم نمی‌توانید از آنها غافل شوید. بالاخره آن گروه اصلاح‌طلب هستند و این گروه اصولگرا.
**
این سیاسی‌کاری‌ها چقدر در مدیریت شهر تاثیرگذار است؟
خیلی. من فکر می‌کنم سیاسی‌ترین دوره شورای شهر، دوره چهارم است. انصافا آدم‌های خوبی هم در آن بودند. هم افراد تخصص داشتند و هم دانا بودند. اما متاسفانه به خاطر سیاسی شدن شورای چهارم نتوانستند آنچه باید انجام دهند. آدم‌های توانمندی بودند و خیلی بهتر می‌توانستند کار کنند، البته اگر یک ذره این فضای سیاسی بالا نمی‌گرفت. من هم این وسط گیر کرده بودم. واقعا هم این‌وری‌ها من را می‌زدند هم آن‌وری‌ها. مانده بودم چه کار کنم در این 4 سال. فقط توکل به خدا کرده، سرم را انداخته بودم پایین و برای مردم کار می‌کردم، برای خودم و برای دلم. امیدوارم بالاخره یک روز بیاید که این فضاها که ضربه می‌زند، کم شود.
درست است که شورای دوره چهارم خیلی سیاسی شده، اما یکسری کارهای شما که در شبکه‌های اجتماعی هم بازتاب داشته، خیلی متفاوت است.
مثلا چی؟
**
مثلا همان عکسی که در بیمارستان داشتید، خیلی سر و صدا کرد یا زمانی که داشتید کمک‌ می‌کردید و در حال کارت کشیدن عکس گرفتید. اینها خیلی در شبکه‌های اجتماعی
سر و صدا کرد.
یک سوال بکنم؟ اگر من در شورای شهر نبودم این عکس‌ها اینطوری پخش می‌شد؟
**
خب طبیعی است. شما الان یک شخصیت حقوقی دارید. یعنی جدای از اینکه یک ورزشکار موفق هستید عضو شورای شهر هم هستید. یعنی نماینده مردم‌اید، پس مردم حق دارند در رابطه با رفتار و عملکرد شما قضاوت کنند و نظر بدهند.
آیا من خودم عکس گرفته بودم؟ آیا من با خودم عکاس برده بودم؟
**
ژستی که در عکس‌ها دارید مشخص می‌کند که دارید به لنز دوربین نگاه می‌کنید.
عرض می‌کنم. مصداقی صحبت نکنیم. ببینید عکاس شما الان از این در آمد و شمردم 30-40 عکس از من گرفت، درست است؟ عکس‌هایی در حالت‌های مختلف. می‌توانند برای این عکس‌ها متن بگذارند. روی یکی بگذارند عباس جدیدی ناراحت است. روی یکی دیگر بزنند عباس جدیدی در فکر فرو رفته... خب بابا من چه کار کنم که هر جا می‌رویم صدتا دوربین دور و بر ماست و 50 تا عکس از ما می‌گیرند؟ آن وقت از این 50 عکسی که عکاس می‌گیرد یک عکس خاص را انتخاب می‌کنند. این از شیطنت‌هاست.
بعد از آن جریان عکس‌های فتوشاپی زیادی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. حتی در حادثه ساختمان پلاسکو هم عکس شما را با این ساختمان فتوشاپ کردند. نظرتان در مورد این عکس‌های فتوشاپی چیست؟ البته این را هم بگویم که حالا فضا طوری شده که همه دوست دارند با شما عکس سلفی بیندازند.
اگر مردم با عکس من خوش‌ و شادند، اگر مردم عکس من را می‌بینند و نشاط و شادی به چهره‌شان می‌آید، من افتخار می‌کنم و خیلی خوشحالم. اینکه مردم با عکس من شاد می‌شوند این برای من برکت است و نعمت. اصلا من آمدم که مردم را شاد کنم. حالا اگر مردم با عکس من شادند، ما به شادی مردم شادیم. اصلا از این بابت برای چه ناراحت شوم. اما موضوعی که مطرح هست این است که ما در فضایی زندگی می‌کنیم که مسائل زیاد است و خیلی چیزها در حاشیه دیدیم و شنیدیم و ریختیم تو دلمان. اما من نه گله می‌کنم نه شکایتی دارم.
**
ولی یک جا گله کردید.
کجا؟
**
در مقابل حرف‌های آقای کیانیان. این ماجرای شاخ بز جدا کردن چه بود که مطرح کردید؟
من شاکی نیستم، اما مسائلی آدم را ناراحت می‌کند. مثلا بعضی حرف‌هایی که آدم در صحن می‌زند و می‌آیند جور دیگری می‌نویسند. انصافاً کار درستی نیست.
**
خب شما گفتید که نمی‌توانند شاخ دو تا بز را جدا کنند. شاید آن روز عصبانی بودید.
نه. مشکل این است که اصلا کسی نیامد رمزگشایی کند از این ضرب‌المثل ناب، بکر و با معنی ایرانی. این یک ضرب‌المثل ایرانی است. بعضی‌ها هیجانی تصمیم گرفتند و گفتند: «‌ای وای عباس جدیدی چی گفت؟» ما نه به کسی اسائه ادب کردیم، نه به کسی جسارتی کردیم. این یکی از بهترین ضرب‌المثل‌های ایرانی است. من نگفتم شاخ بز را بشکنند، گفتم سوا کنند. چرا آمدند چیزهایی گفتند که بد است؟ اولا که آقای کیانیان و همه هنرمندان واقعا عزیزان ما هستند. من کسی هستم که عاشق هنر و هنرمندم. اعتقاد دارم هنرمندان ما هوش و ذکاوت زیادی دارند و باید حمایت شوند. اصلا حامی اصلی هنرمندان، ما ورزشکاران هستیم. اعتقاد دارم اگر ما کنار اینها باشیم و از آنها حمایت کنیم هنر ایرانی را جهانی و از مرزها خارج می‌کنند. طرفدار واقعی هنرمندان ما هستیم. من با اکثر هنرمندان دوست هستم. بعضی‌ها بعد از آنکه من آن ضرب‌المثل را گفتم هیجانی شدند و گفتند که عباس جدیدی به ما توهین کرد. اصلا این حرف‌ها نبود. من در لفافه به یکسری دیگر طعنه زدم. حالا بعضی‌ها این ضرب‌المثل را به خودشان گرفتند، گناه من چیست؟ اصلا معنی این ضرب‌المثل را می‌دانید چه بود؟ متاسفانه منظور من را از این ضرب‌المثل نگرفتند.
**
منظور شما چه بود؟
فصل بهار که می‌شود این بزها با هم کل می‌کنند و شاخ‌هایشان در هم گیر می‌کند. یکهو دو روز این دو تا حیوان به هم گیر می‌کنند که همه می‌گویند با هم کل انداخته‌اند. فصل بهار، فصل تولیدمثل آنهاست و خیلی با هم کل می‌اندازند. یکی می‌آید این شاخ‌ها را سوا می‌کند و این حیوان‌ها از هم جدا می‌شوند و راحت. این ضرب‌المثل است. در پلاسکو دل 70میلیون ایرانی به درد آمده بود، حالا من وارد خوب، بد، زشت، راست و مقصرش نمی‌شوم. چون فعلا که نمی‌توانیم حرف بزنیم و منتظر کمیته‌ها و کارگروه‌ها هستیم، اما وقتی همه چیز سیاسی می‌شود یک دفعه همه چیز یک جور دیگر می‌شود. ما که نمی‌توانیم جلوتر از مقام معظم رهبری حرکت کنیم. مقام معظم رهبری آن موقع گفتند همه سعی و همت‌تان را بگذارید روی آواربرداری، بعد از آواربرداری مقصر را پیدا کنید. دو ساعت بعد از حادثه پلاسکو یک دفعه این قدر شایعه درست می‌کنند و فضا را سیاسی که روی همان هنرمندان ما که نور چشم ما هستند هم تاثیر می‌گذارد. آنها هم آدم‌اند و جزء هموطنان ما. دوست عزیز ما یک دفعه فردای همان روز می‌آید در اینستاگرام خودش بیانیه می‌دهد و این موج را می‌آورد روی ورزشکاران. او می‌نویسد که می‌دانید چرا ساختمان پلاسکو اینطوری می‌شود؟ چون آدم‌های غیرمتخصصی مثل ورزشکارها در شورای شهر هستند، به خاطر این است. عمر این ساختمان 55 سال بود و ماحصل تلمبار شدن بی‌قانونی و عدم رعایت موازین قانونی است، آن موقع مگر ما بودیم؟ ساختمان پلاسکو حاصل 50-60 سال رعایت نکردن موازین قانونی در مملکت است. این چه ربطی به ما دارد؟ این موج را ایشان(کیانیان) راه انداخت که فضا اینگونه شد. من چه گفتم؟ گفتم فصل بهار شاخ بز را سوا می‌کنند این ضرب‌المثل مصداق احزاب و آدم‌هایی که سیاسی‌اند، هست. فصل انتخابات که می‌شودآنها هم کل می‌اندازند. جناح‌های سیاسی با هم کل سیاسی می‌اندازند. من می‌خواستم بگویم آقا شما نمی‌توانی بیایی این کل سیاسی را باز کنی. این موضوعات سیاسی است پس خواهشا زود اظهارنظر نکنید. همه حرف من این بود. من بچه بی‌ادبی نیستم، من پهلوانم. من نمی‌توانستم آنگونه بگویم در قالب ضرب‌المثل گفتم. گناه کردم؟ صد جای دیگر هم از آنها تعریف کردم و گفتم هنرمندان نور چشم من هستند، اما لپ مطلب من این بود که آقا شما نمی‌توانید شاخ دو تا بز را سوا کنید. واقعا هم همین است. این طیف افراد نمی‌توانند بیایند و کل‌های سیاسی را جدا کنند، بنابراین چیزی نگویند. اجازه بدهید کمیته حقیقت‌یاب کارش را انجام دهد. ما مخلص همه‌تان هم هستیم. متوجهشدید دارم چه می‌گویم؟ یا هر کدامتان رسیدید یک کاریکاتور از من کشیدید؟ عیبی ندارد، بکشید. ما مخلص شما هم هستیم. اما من حرف بدی نزدم. خب ببخشید، بیان من اینطور بوده است. من خواستم حرفم را با یک ضرب‌المثل برسانم، ولی شما بد برداشت کردید، حالا من گناه کردم یا شمایی که هزار تا بد و بیراه در اینستاگرام و صفحه‌هایتان به من گفتید؟ آیا من بی‌ادبی کردم یا شما که متوجه نشدید من چه گفتم و فردایش آمدید 100 چیز به من گفتید؟ خب خدا را خوش نمی‌آید (مکث) راستی شما اصولگرایید یا اصلاح‌طلب؟
**
یعنی شما نمی‌دانید ما اصلاح‌طلب هستیم یا اصولگرا؟
خدا شاهده نه. چون آن موقع هم که کشتی می‌گرفتم فقط تمرین می‌کردم. می‌گفتم من قهرمان المپیک بشوم و برم روی سکو بایستم، همه می‌نویسند. الان هم همی هستم. خیلی در این فضاها نیستم که این اصولگراست، آن اصلاح‌طلب. من می‌گویم عباس جدیدی را هم اصولگراها دعا کردند و تشویق و حمایت، هم اصلاح‌طلب‌ها. عباس جدیدی یک چهره ملی است. من یک نوکرم و نمی‌توانم وابسته به یک طیف خاص شوم، دست خودم نیست من یک چهره ملی‌ام. شاید کس دیگری بتواند اما من یک پهلوانم. من افتخار می‌کنم یک قبای پهلوانی همه مردم ایران انداختند روی دوش من. در مدال‌ها و افتخارهایی که به دست آوردم (قهرمان جهان و المپیک) می‌توانم بگویم فقط اصلاح‌طلب‌ها من را دعا کردند؟ یا من را اصولگراها تشویق کردند فقط؟ نه. 70میلیون ایرانی شب فینال قرآن سر گرفتند تا من قهرمان المپیک شدم. کل مردم من را دعا کردند. من نمی‌توانم گرایش به یکی داشته باشم. هم اصلاح‌طلب‌ها و هم اصولگراهایی که در خط رهبری هستند من نوکرشا هستم. همه‌شان هم در خط رهبری‌اند. ما یک مملکت ولایتمداری هستیم و اسلام دین رسمی ماست. افتخار همه‌مان این است که اذان را در گوش راست‌مان گفتند، اقامه را گوش چپ‌مان. همه ما شیعه علی و بچه‌هایش هستیم و داریم یک راه را می‌رویم و هدفمان مجد و سربلندی ایران اسلامی است و البته که قهرمان واقعی ما شهدا بودند. من یازده سال پرچم این مملکت را بردم بالا. یازده سال مردم پیچ تلویزیون را باز کردند، افتخار کردند و خوشحال شدند. من هیچ وقت خودم را متمایل به این‌ور و آن‌ور نمی‌کنم. شاید همین شائبه به وجود آمد که من لای چرخ‌دنده اصولگرا و اصلاح‌طلب له شدم و خرد، اما چیزی نگفتم. این حرف دل من است. ما توقعی از کسی نداریم. اگر این مردم من را دعا نمی‌کردند، بند این مدال‌ها را هم نمی‌توانستیم بیاوریم. الان هم که در شورای شهر نشستیم باز لطف مردم است.
**
چرا می‌گویند در منطقه پیروزی برای خودتان فرمانروایی می‌کنید؟
(بلند می‌خندد) یعنی چی؟
**
می‌گویند کلی دم و دستگاه برای خودتان بهم زدید و یک مجموعه بزرگ دارید؟
این چیز بدی است؟
**
نمی دانم می‌گویند شما آنجا پادشاهی می‌کنید.
این الفاظی است که مردم با آن آشنا نیستند.
**
اما مردم منطقه پیروزی این الفاظ را کاملا می‌شناسند.
من اگر می‌خواستم پادشاهی کنم که می‌رفتم بالای شهر. می‌رفتم زعفرانیه یا نیاوران. اگر عشق پادشاهی داشتم، می‌رفتم آنجا. من هیچ وقت جنوب شهر را رها نمی‌کنم. من عشقم بچه‌های جنوب شهرند. البته ایران سرای من است، ولی من بچه جنوب شهرم. من خودم کارآفرینم و ایجاد شغل کردم. من محل را آباد کردم. از سال 82 در زندگی‌ام همیشه خواستم جایی درست کنم که جوان‌های شهرم جمع شوند زیر یک سقف «علی، علی» بگویند و ورزش کنند و نروند سیگاری شوند. هر جا رفتم خواستم سازنده باشم. سازندگی و فعال بودن را دوست داشتم. همه ایران می‌دانند که نزدیک 17-18سال است که در خیابان پیروزی یک مجموعه فرهنگی-ورزشی دارم و آنجا در خدمت جوان‌های جنوب شهرم. یک مجموعه ورزشی دارم و بالای آن هم تالار پذیرایی است. این زندگی من است و افتخار می‌کنم همیشه خواستم روی پای خودم باشم و اگر اسم یک خدمتگزار در جنوب شهر روی آن بگذارید بهتر است. چون فکر می‌کنم جنوب شهری که با حداقل امکانات ورزشی، جوانان ورزش می‌کنند، باید انرژی‌مان را آنجا متمرکز کنیم؛ جوان‌هایی که واقعا محروم هستند.
**
چند وقت پیش یکی از مقامات در مورد یک قطعه زمین...
ای وای... ‌ای وای... ‌ای وای... اصلا این چیزی نیست که من جواب بدهم.
**
می‌گویند شما از NGOها یک جور دیگر حمایت می‌کنید.
بعضی‌ها می‌دانند مقبولیت ما در جامعه بالاست به همین دلیل این حرف‌ها را می‌زنند. نه... ببخشید بعضی از کارها صلوات دارد. بعضی از پروژه‌ها در شهرداری لوح تقدیر دارد. نه آنکه در فضاهای سیاسی آلوده‌اش کنند. این موضوعات، جلو کار خیر را می‌بندد. من منکر خطا در شهرداری نیستم. خیلی چیزها دارد انجام می‌شود ولی به جای آنکه روی چیزهای اصلی کنید نظارت کنید، می‌آیید یقه 1200بچه یتیم را می‌گیرید؟ گناه است واقعا. بروند نگاه کنند بعد حرف بزنند. اینکه یک NGO است منِ عباس جدیدی از صد NGO که در این حیطه فعالیت می‌کند، حمایت می‌کنم. من پهلوانم، من در مکتب تختی و پوریای ولی درس خواندم. هر کسی بخواهد در کارهای خیر، NGOها،
کودکان کار و خیابانی، زنان بی‌سرپرست و بدسرپرست کار کند حمایت از او وظیفه ذاتی من است. من در شورای شهر نشستم برای این موضوع. اصلا کار ما این است. هر کسی هم نکند منِ عباس جدیدی می‌کنم، چون فلز و آلیاژ من این است. اصلا اینگونه بزرگ شدم، ولی اینکه بیایند کار خوب را وارونه جلوه بدهند حلالشان نمی‌کنم. عکس بیندازید، بخندید، طنز بنویسید و با عکس من خوش و شاد باشید، نوش جانتان، اما از اینکه کار خیر را وارونه بنویسید، حلال نمی‌کنم. نه الان، هیچ وقت حلال نمی‌کنم. چون باعث می‌شود یک عده دیگری هم که بخواهند کار خیر انجام دهند عقب‌نشینی کنند. این آسیب است. من پهلوان شما هستم خواهش می‌کنم به عنوان جوانمرد،
از کارهای جوانمردی حمایت کنید. تا الان نگاه به این چیزها نشده. می‌دانید چقدر بدبخت و بیچاره داریم که دارند در بوستان‌ها، پارک‌ها و زیر پل‌ها می‌خوابند؟ شب تا صبح هزار بلا سر آنها می‌آید. چه کسی آمد قد مردانگی علم کند و فکری برای آنها بکند؟ هر کسی آمد فقط به فکر پوزکسیون خودش بود. اداره شهر یعنی اینها. مولا علی(ع) می‌گوید: «اگر دیدی همسایه‌ات گرسنه می‌خوابد شب اول قبر در موردش ازت سوال می‌کنند.» بابا حاجی! ما ادعا می‌کنیم سیبیل پشت لبمان است. خدا را خوش نمی‌آید.
---------------------------
نکات گفتگو
( به نظر همه کارشناسان، شورای شهر تا الان عضوی مثل من نداشته است
( ایدئولوژی من این است؛ کار، کار، کار و کار
( وقتی گزارش عملکرد چند هزار صفحه‌ای‌ام را رو کنم سرم را یک متر بالا می‌گیرم
( گزارش عملکردم برگی است برای روز مبادا
( بعضی‌ها در این 4 سال فقط ایراد گرفتند و بهانه، نظارت نکردند
( ادعا می‌کنم نوکر مردمم و نوکری جرزنی ندارد
( مستقل آمدن بازی با آتش است. انگار داری با دینامیت بازی می‌کنی
( می‌گویند ما طرفدار شهرداری هستیم، من بیشترین تذکر را به قالیباف دادم. حدود 200 تذکر به شهردار دادم
( وقتی تذکر می‌دهید باید پیگیری کنید وگرنه من می‌توانم روزی 10تذکر بدهم
( نه وامدار کسی هستم نه بدهکار لیستی. من مستقل آمدم همه هم می‌دانند
( از 100 کیلومتری کارهای سیاسی هم فاصله می‌گیرم.
( هر کس در شورای شهر کار سیاسی بکند حق‌الناس است
( ورزشکار بودن ما یک حُسن و امتیاز است
( امیدوارم گزارش عملکرد همه آویزان گردنشان باشد
( سیاسی‌ترین دوره شورای شهر، دوره چهارم است
( کسی از ضرب‌المثل ناب و بکر
«شاخ دو تا بز را سوا کردن» رمزگشایی نکرد
( بعضی‌ها این ضرب‌المثل را به خودشان گرفتند، گناه من چیست؟
( من بچه بی‌ادبی نیستم، من پهلوانم
( شما بد برداشت کردید، حالا من گناهکارم یا شمایی که هزار تا بد و بیراه در اینستاگرام و صفحه‌هایتان به من گفتید؟
( دعای مردم نبود من بند مدال‌ها را هم نمی‌آوردم
( عباس جدیدی را هم اصولگراها دعا کردند و تشویق، هم اصلاح‌طلب‌ها، عباس جدیدی یک چهره ملی است
( من یک پهلوانم. افتخار می‌کنم همه مردم ایران یک قبای پهلوانی انداختند روی دوشم
( 70 میلیون ایرانی شب فینال، قرآن به سر گرفتند تا من قهرمان المپیک شدم
( بین چرخ دنده‌های اصلاح‌طلبان و اصولگرایان له شدم
( من کار آفرینم و شغل ایجاد کردم، من محل را آباد کردم
( من پهلوانم، من در مکتب تختی و پوریای ولی درس خواندم
( کار خوب را وارونه جلوه کنند، حلال نمی‌کنم