همه مسئول و موثریم

این روزها دیگر کسی جرئت نمی‌کند شبکه‌های اجتماعی را بالا و پایین یا اخبار خبرگزاری‌ها را دنبال کند، بس‌که بخش عمده‌ای از تیتر و محتوای رسانه‌ها به اخبار لحظه‌به‌لحظه گران‌تر شدنِ اقلام و اجناس موردنیاز مردم و تحلیلِ این که: «امروز چقدر اوضاع بدتر شده است؟» اختصاص دارد. اقتصاد کشورمان به هزار و یک دلیل، انگار تا حد زیادی از مهار و کنترل خارج شده و روزی نیست که خبر توقف تولید یک جنس و به دنبالش نایاب شدن و بعدتر، گران‌تر شدنش به گوش نرسد و تکرارِ این اخبار و ترس و واهمه از دست‌نیافتنی شدنِ آن جنس که گاهی یک داروست و گاهی یک خوراکی و این روزها پوشک بچه و پدبهداشتی، باعث می‌شود مردمی که هر هفته و هر ماه، به شکل ملموس شاهد آب رفتن سرمایه و پس‌انداز  و ناتوان شدن‌شان در خرید هستند، برای کم کردن اضطراب شان، خبرهای درست و غلطِ نایاب شدن اجناس را به همدیگر منتقل کنند؛ و به دنبالش، جامعه و شبکه‌های اجتماعیِ مجازی از اخبار کمبود و گرانی پر شود، مردمِ نگران به فروشگاه‌ها هجوم بیاورند و دست به انبار کردن اجناس بزنند، برخی از عرضه‌کنندگان جنس با مشاهده تقاضای زیاد اجناس را احتکار کنند، به طمع سود بیشتر قیمت‌ها چند برابرِ قبل شود، شایعه‌ها درست از آب دربیاید و این چرخه معیوب و ترسناک، از اضطراب مردم، تغذیه و رشد کند و به حیاتش ادامه دهد. اما چه باید کرد؟ درست که در ماه‌های اخیر، قیمت بیشتر اقلام چندبرابر شده، ارزش پول کمتر شده، قدرت خریدمان پایین آمده و خبرهای استرس‌زا از کمبود اقلام ضروری، گاهی نفس راحت کشیدن را هم سخت می‌کند اما فعلا شرایط همین است و چاره‌ای نیست جز مدیریتِ این شرایط تا با دامن نزدن به شایعات وضع بدتر نشود. حتما بخش مهمی از آرام کردن التهاب اقتصادی ایران به عهده مسئولان کشور است اما پرونده زندگی‌سلام امروز، قرار است به تحلیل بخش‌هایی بپردازد که دستِ خود مردم در قالب فروشنده، خریدار و عضوی از یک خانواده است. خود ما، برای کنترل این مجموعه ترسناک از شایعه و احتکار و کمبود و گرانی و... چه کاری از دستمان برمی‌آید؟     به عنوان یک عرضه‌کننده و فروشنده، چه وظیفه‌ای دارم؟     تصور کنید خبرها حکایت از این دارد که مواد اولیه برخی اقلام و اجناس، به دلیل تحریم یا مشکلات گمرکی وارد کشور نمی‌شود و تولید آن محصول به مشکل خورده است و مردم به واسطه نگرانی از کمبود آن جنس، به فروشگاه‌ها هجوم می آورند. یا تصور کنید با گران شدن دلار و پایین آمدن ارزش ریال، توانایی و امکان خرید مردم پایین آمده است و هیچ‌کس به خرید فکر نمی‌کند. در هر دو حالت، هیچ فروشنده‌ای حق ندارد با کلام یا رفتار، تقاضا کننده را بترساند، تحریک به خرید زیاد و بیش از مصرف کند و به التهاب بازار دامن بزند. حرف زدن با ادبیات رایج این روزها که: «اگه همین رو هم الان نخری، فردا باید گرون‌تر بخری!» یا «همین چندتا از این جنس مونده. تا قحطی نشده بخر و ببر!» صرفا برای فروش و سود بیشتر، بی‌رحمی و بازی کردن با امنیت روانــی جامعه است. حتی در مواردی دیده می شود صندوقداران برخی فروشگاه های زنجیره ای به بهانه این که با فلان مقدار خرید، شانس بیشتری در قرعه کشی دارید، به خرید بی رویه و انبار کردن اجناس ضروری دامن می زنند.    در روزهای اخیر به واسطه نوسانات قیمت‌ همه چیز، رفتارهای عجیبی از سوی برخی فروشندگانِ کالا یا خدمات دیده شده که آه از نهاد هر آدمی که وجدان و انسانیت دارد، بلند می‌کنـد. امتناع از فروش یک جنس به این بهانه که قیمت اش هر روز و هر لحظه در حال صعود است یا فروش یک جنس که شش ماه پیش خریداری شده، نه با قیمت شش ماه قبل، بلکه به قیمتِ امروز،اتفاق تلخی است که به راحتی رقم می خورد. مهم است در این روزها با هم مهربان‌تر باشیـم.    خود شما به عنوان فروشنده یک جنس یا خدمات، خریدار و متقاضیِ یک جنس و خدمات دیگر در فروشگاهی دیگر خواهید بود و مهم است برای شکستن زنجیره خودخواهی، برای این که کسی جایی‌دیگر از نیاز و ترس شما سوءاستفاده نکند، از خودمان شروع کنیم.    
به عنوان عضوی از خانواده و جامعه، چه کنم؟    مهم است هر روز و هر لحظه، در جمع‌های خانوادگی و فامیلی، با مرور و تبادل اخبار آزاردهنده گرانی دلار و سکه و به‌دنبالش اقلام ضروریِ زندگی، سلامت روان خودمان و بقیه را به خطر نیندازیم. درست است که همه‌مان در نگرانی به سر می‌بریم و چه در خلوت و چه در دورهمی‌ها، از خودمان و بقیه می‌پرسیم: «چه خواهد شد؟» اما این سوالی است که کسی پاسخ اش را نمی‌داند و هر آن‌چه هست، گمانه‌زنی است. و مهم‌تر این که اگر نمی‌توانیم اقدام خاصی کنیم، پیگیری کردن لحظه به لحظه اخبار، فایده ای جز استرس ندارد.    مهار احساسات و تسلط بر اعصاب و مرعوب نشدن در هجوم خبرهایی که مدام تاکید می‌کند به زودی قیمت همه‌چیز، از پوشاک و خوراکی و خشکبار بگیر تا محصولات آرایشی‌بهداشتی و دارو و لوازم‌تحریر چندبرابر خواهد شد و تولید یا واردات شان متوقف و نایاب می‌شود و... دشوار است اما اولین قدمِ موثر، همین است. قدم بعد این است که به اندازه نیازمان، هر چیزی که لازم داریم بخریــم. تا قبل از این و به‌طور معمول وقتی به خرید هفتگی یا ماهانه می‌رفتیم، چند کیلو برنج، چندبسته پوشک بچه یا پدبهداشتی می‌خریدیم؟ هم اکنون هم باید به اندازه نیازمان تهیه کنیم. خرید بیش از نیاز، هم به کم شدن غیرعادی آن جنس در بازار دامن می‌زند، هم عرضه کنندگان را به طمع می‌اندازد تا از نیاز مردم سوءاستفاده کنند و قیمت‌ها را بالاتر ببرند. به خودمان و هم‌وطنانمان ظلم نکنیم.    بله. ممکن است در روزهای آینده، قیمت اجناس موردنیازمان، کمی بالا و پایین شود؛ آیا چاره، خرید بیش از نیاز و انبار کردن است؟ خیر. چرا که مگر اجناسِ مصرفی اضافه که می خریم، چقدر و تا کی دوام دارند و چندهفته و چندماه جوابگوی نیازمان خواهند بود؟ بالاخره تمام می‌شوند و چاره ای جز خرید دوباره نیست. پس کاش به جای انجامِ کاری با تاثیر موقت که در نهایت، رقم کوچک و کم‌ارزشی به جیب مان اضافه می‌کند، با خودداری و صرفه‌جویی از التهاب بازار کم کنیــم.     مدیریت اقتصاد خانواده، باید و نبایدهایی دارد که همیشه، حتی در بهترین شرایط اقتصادی کشور هم باید رعایت شود. منتها در شرایط بحرانی اقتصادی، باید به این نکات توجه بیشتری داشته باشیم: محاسبه دقیقی از هزینه‌ها و درآمدها داشته باشیــم، نیازها و خواسته‌ها را تفکیک کنیم، سعی کنیم بدهکار نشویم، سعی کنیم با صرفه‌جویی به الگوی صحیحی از مصرف برسیم، از تجمل و زیاده‌خواهی و چشم‌وهمچشمی بپرهیزیم و از خرید اقلام غیرضروری خودداری کنیم.     به‌عنوان یک کاربر فضای مجـازی، چه رفتاری داشته باشم؟    کاربری در توئیتر نوشته بود: «ما الان بحران خمیردندان داریــم؟ نداریم. ولی اگر چهارتا اکانت و کانال تلگرامیِ پرفالوئر به من بدهید، قادرم جوری شایعه‌سازی کنم که بحران خمیردندان راه بیفتد، طوری که هیچ خمیردندانی در هیچ مغازه‌ای پیدا نشود!» یک توئیت ساده که تلنگر مهمی دارد: شبکه‌های اجتماعی مجازی و پست‌ها و کامنت‌هایی که تک تکِ ما به عنوان کاربر به این فضا روانه می‌کنیم، این روزها قدرتِ زیادی پیدا کرده‌اند. قدرتی که می‌تواند موج ایجاد کند. موج‌های منفی یا مثبتی که تعدادی می‌توانند از آن‌ها سواری بگیرند و به هدف متعالی یا غیرانسانی خود برسند. بخش مهمی از جو نامطلوب روانی مبتنی بر شایعاتی درباره چندبرابر شدن قیمت یک جنس یا کمیاب و نایاب شدنش، در همین شبکه‌ها شکل می‌گیرد. ای‌کاش هر کدام مان به عنوان یک کاربر ساده، در شرایط بحرانی جامعه، به رواج اخبار نادرست و شایعات یا حتی اخبار درست اما آزاردهنده‌ای که هیچ‌کاری برای اصلاحش از دستمان برنمی‌آید، دامن نزنیم.    این روزها همه‌مان مدت زمان زیادی از روز را در فضای مجازی می‌گذرانیم. روی همین حساب، محتوای این فضا به راحتی می‌تواند حالمان را خوب یا بد کند. ای‌کاش از این فضا به جای بیشتر ملتهب کردن حال هم‌وطنانمان، برای آرام کردن‌شان استفاده کنیم. در همین روزهای اخیر کم نبودند کاربرانی که به‌واسطه دیده‌ها و شنیده‌های موثق خود، پیام‌هایی برای بهتر کردن حال بقیه و از بین بردن فشار روانیِ حاکم بر فضا منتشر کردند: «همین الان از فروشگاه شهروند محله‌مان برگشتم. دوسه کامیون حمل‌بار توی محوطه بود و وقتی دقت کردم، پر بود از پوشک و پدبهداشتی و دستمال‌کاغذی که در حال تخلیه و چیدن توی قفسه‌ها بود.»   یادداشت پروفسور «حسین باهر» جامعه شناس و دکترای اقتصاد  آثار متقابل نوسانات اقتصادی بر امنیت روانی جامعه  بحران اقتصادی که ناشی از نوسانات قیمت دلار و سکه، اعمال تحریم‌های جدید و شایعه کمیاب و نایاب شدن تعدادی اقلام ضروری است، حال و روز جامعه را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. گرانی‌های لحظه‌ای این روزها چنان مشکلات مهمی برای مردم ایجاد کرده است که بسیاری از شهروندان، به ویژه اقشار آسیب‌پذیر جامعه در حال تجربه شرایطی بحرانی هستند. گران و کمیاب شدن کالاهای ضروری در بازار نه تنها به اقتصاد آسیب می‌رساند، بلکه آثار مخربی بر جو روانی جامعه دارد که مهم‌ترینش انبارکردن و احتکار کالاهای ضروری است که به گران و نایاب شدن آن کالا، سرعت و شدت بیشتری می‌بخشد. «پروفسور حسین باهـــر» جامعه‌شناس و استاددانشگاه که مدرک دکترای برنامه‌ریزی اقتصاد از دانشگاه کنکوردیای کانادا دارد، طی یادداشتی برای زندگی‌سلام به دلایل شکل‌گیری این رفتار، تاثیرش بر اقتصاد و آثارش بر امنیت روانی جامعه می‌پردازد. در شرایط بحرانی اقتصادی، جمعی به این نیت که بتوانند یک کالا را بعدها گران تر بفروشند، با احتکار ارزاق و اجناس عمومی و ضروری، سعی در به وجود آوردن توهم قحطی می‌کنند. افراد کم بضاعت نیز که نگران آینده خود هستند، ناچار دست به انبار و احتکار می‌زنند تا در صورت قحطی بتوانند تا حدودی نارسایی‌های احتمالی را جبران کنند. بدیهی است اگر چنین روندی گسترش و ادامه یابد، کم کم بی اعتمادی ملت به دولت و به هم‌وطنان خودشان بیشتر می شود. در چنین شرایطی جو روانی جامعه دوپاره می‌شود؛ عده کمی دارا می‌شوند و خوشحال اما در مقابل عده بیشتری نادار می‌شوند و خشمگین. در چنین شرایطی چند رخداد احتمال وقوع دارد: افزایش سرقت، قاچاق و دیگر مفاسد اقتصادی، افزایش ارتشاء و اختلاس و مفاسد اداری دیگر، به هم ریختگی نظام‌های اجتماعی از جمله ارکان خانواده و از همه شوربختانه‌تر رنگ پریدگی دینی و آیینی و از دست رفتن امنیت روانی جامعه که به بازتولید چرخه معیوب طمع یا نگرانی و احتکار منجر می‌شود. در اقتصاد نمی‌توان نقش امنیت روانی را که تاثیر مهمی بر سرمایه گذاری، تولید و توزیع سالم و حتی مصرف صحیح دارد نادیده گرفت؛ زیرا اگر جامعه از نظر روانی در تشویش و اضطراب باشد، به خود اجازه نمی‌دهد ثروتش را در تولید سرمایه گذاری کند، بلکه آن را یا در گوشه‌ای به شکل سکه و طلا می‌اندوزد و از چرخه اقتصادی بیرون می‌برد، یا آن که در احتکار به کار می‌گیرد و با این رفتار نادرست، عرضه و تقاضا را از مسیر سالم خارج می‌سازد. بنابراین لازم است هوشیار بوده و در کنار محافظه‌کاری، به فکر شرایط کلی اقتصادی کشور و لطمه نخوردن هم‌وطنانمان باشیــم.