برای سالروز «ناین ایلون» که 90 کشور را داغدار کرد

... و آغازی دوباره برای نفرت
عباس ابوالفتحی‪-‬ اتفاق افتادنی بود و افتاد. آن هم در سرزمین ابر قدرت ها. کشوری که تا بن دندان مسلح شده است تا به قول خودش از جهان حفاظت کند. شعار قشنگی هم روی لبش است؛ آزادی! راستی هنوز آدم هایی هستند که وقتی واژه هایی شبیه «آزادی» را می شنوند، آب از لب و لوچه شان بچکد؟ حادثه هایی مثل 11 سپتامبر آدم را یاد یک واژه خسته می اندازد؛ «ناگزیر»! احتمال وقوع صد در صد. انسان دلش می گیرد، بغض می کند. با دو دست روی سر خودش ضرب می گیرد و فحاش‌گرانه داد می زند؛ «نه، باور نمی کنم». نمی تواند در ذهنش با قلمی که خورشید در جوهرش نتابیده، روی تمام واژه های زیبا را سیاه کند، اما حادثه های ناگزیر می توانند. سایه نقشه های شوم و پلیدی که یک شب روی سرِ سری ناهنجار می افتد؛ حالا که از روبه رو زورم نمی رسد، از پشت خنجر می زنم. آن هم نیمه شب که تاریک است و تار. چه واژه های خنده داری اختراع کرده اند؛ جوانمردی... انگار این قرن با لب شکری اش آمده تا به ریشمان بخندد، به ریش تک تک واژه هایی که با افسانه ها ساختیم و همه شان را هم یکی یکی به واقعیت هایمان باختیم.
صبح روز 11 سپتامبر 2001، چهار هواپیما ربوده می شود. بعدا گفتند کار 19 نفر از اعضای القاعده بوده که آمده بودند در خاک آمریکا ترور کنند. همه شان هم عرب زبان بودند؛ تبعه هایی از عربستان سعودی، مصر، امارات متحده عربی و لبنان. آمده بودند بزنند پس کله جاهای مهمی که صدایش مثل توپ بپیچد. آمده بودند کاری بکنند کارستان. دو تایش به برج های دوقلوی نیویورک خورد. یکی پس از دیگری. دو ساعت بعد از برخورد، برج ها فروریخت؛ برج هایی که از مجموعه هفت ساختمان تجارت جهانی بودند و «مینورو یامازاکی» ژاپنی طراح شان بود. ساختمان های شماره یک، دو و هفت در حمله ویران شد. پس از آن اسمش را منطقه صفر مطلق گذاشتند. سومی رفت سمت ویرجینیا و به «پنتاگون» خورد. چهارمی هم که به قصد تخریب «کاخ سفید» ربوده شده بود، در ایالت پنسیلوانیا سقوط کرد. حملاتی که اولین بار سال 1996 توسط «خالد شیخ محمد» طراحی شده بود و سه سال بعد «بن لادن» با اجرای شان موافقت کرد. این حادثه روی هم 2993 نفر کشته داد. 2974 تا آدم و 19 تا جانور دوپای آدم نما که لایق هم‌نامی با هیچ جانوری نیستند. کشتار آمریکایی نبود، جهانی بود. آدم های عادی از 90 کشور! ناله های بی گناهی که زیر خروار خروار بتن و آهن مدفون شد. آرزوهایی که در یک لحظه بر باد رفت. اشک هایی که طعمه قدرت‌طلبی و نفرت شد. روزنامه لوموند نوشت: «ما همه آمریکایی هستیم». عراق هم بیانیه صادر کرد که: «آمریکا میوه های جنایات خود علیه انسانیت را چید». مردم ما هم مثل خیلی از کشورها همدرد بودند. جلوی سفارت سوئیس، شمع روشن کردند و تبار نژاد پاک شان را نشان دادند. این بزرگترین حمله تروریستی تاریخ آمریکا بود و در پی اش آمریکا حملات گسترده ای در خاور میانه آغاز کرد. تیغ دو سر قدرت میلیون ها انسان دیگر را به کشتن داد. 11 سپتامبر اولینش نبود، آخرینش هم نیست. اما انگار خون آنها رنگین تر بود. هزاران انسان هر روز در گوشه و کنار گیتی به خاک و خون کشیده می شوند اما بازتاب شان آنقدر درشت نیست تا پشت ابردولت ها را بلرزاند. اتفاق ها با مصیبت های هر روزشان افغانستان‌، سوریه، عراق و هر روز و هر لحظه جهان سوم بخت برگشته را لگدمال می کنند اما فریادشان شبیه فریاد نیست. شاید هم آستانه تحمل دردشان بیشتر شده باشد. درد که زیاد شد آدم لبخند می‌زند اما این لبخند خشک، زننده و چندش آور است.