۲۵ شهريور يادبود زلزله طبس

به چهلمين سالروز زمين‌لرزه مخرب طبس رسيديم. اين زلزله در بيست و پنج شهريور پنجاه و هفت و در ساعت هفت و پنج دقيقه عصر به وقت محلي با بزرگاي هفت و چهارريشتر رخ داد. زلزله هشت روز پس از واقعه هفده شهريور در تهران و در جريان ماه‌هاي آغازين انقلاب اسلامي رخ داد. همان موقع گروهي در طبس رخداد زلزله را به انفجار - و رخدادي غيرطبيعي- در كوير (توسط امريكا يا شوروي) نسبت دادند (هنوز هم بعضي بر چنين باوري اصرار دارند!) كه البته بر اساس نگاشت‌هاي برجاي مانده از زلزله چنين باور‌هايي بر مصنوعي بودن زلزله درست نيست و مشخص شده است كه زلزله طبس يك زلزله كاملا طبيعي بوده كه پس از يك نبود لرزه‌اي طولاني - احتمالا حدود 1 تا 2 هزار ساله - اتفاق افتاده است. اولين تز دكتري در مورد زلزله طبس توسط استاد دكتر مانوئل بربريان در دانشگاه كمبريج انگلستان در سال 1362 انجام شد. ركورد شتاب‌نگاري حاصله در محل ساختمان شيروخورشيد طبس (كه از سوي زنده ياد مهندس معين فر نصب شده بود) هنوز قوي‌ترين نگاشت شتاب‌نگاري ثبت شده در ايران (و از قوي‌ترين جنبش‌هاي ثبت شده در دنيا) از نظر محتوي انرژي و مشاهده شدن دامنه‌هاي بلند در فركانس‌هاي مختلف است. اين زلزله با گسل زمين‌لرزه‌اي حدود هشتادكيلومتري و عمق حدود 10 كيلومتر همراه بود. گسل زمين‌لرزه‌اي از فاصله حدود 10كيلومتري شهر طبس گلشن عبور مي‌كرد. «گلشن» را به خاطر باغ گلشن به طبس مي‌گويند. شهر طبس شهري بود با بناهاي تاريخي فراوان و ميراث فرهنگي مختلف كه در آن زلزله كاملا از بين رفت. يكي از دانشجويان سابق دكتري من، دكتر محمد آريامنش كه از بازماندگان زلزله طبس است (و تز دكتري‌اش را زير نظر من در سال 1386 روي زلزله طبس به انجام رساند) براي من تعريف كرد كه در آن تاريكي اولين دقايق و ساعات بعد از زلزله، بازماندگان بايد ابتدا مي‌رفتند به باغ گلشن تا از نظر جغرافيايي خودشان را توجيه كنند كه كجاي شهر هستند و بدانند كه به كدام سمت بروند. توجه كنيد كه شب تازه آغاز شده بوده و تاريكي مطلق- چون برق هم طبيعتا قطع شده بوده- با فريادها و ناله‌هاي مجروحان چه فضايي رابراي بازماندگان ايجاد كرده بود. گزارش مهر 57 سازمان برنامه و بودجه نشان مي‌داد كه تلفات زلزله طبس حدود 6 هزار و ششصد نفر بود و حدود دو برابر آن تعداد مجروح شدند. كانون زلزله در نزديكي روستاي كريت واقع بود و ...
خرابي‌ها از ديهوك در جنوب شرق تا اصفهك و سپس خود طبس گسترده شده بود. شهر طبس در مدت حدود سه سال بازسازي شد ولي طبس امروزي مانند شهر‌ها و حاشيه شهرهاي تازه‌ساز –و اغلب بي‌هويت!- ايران است و نشاني از طبس قبل از زلزله ندارد. سطح‌هاي زمين‌ريختي متعددي در پاي دامنه كوه‌هاي شتري در شرق طبس وجود دارد كه با گسل‌هاي كواترنر و فعال از هم تفكيك مي‌شوند. اين سطح كه با گسل‌هاي فعال از هم جدا مي‌شوند، مكان زلزله احتمالي بعدي را مشخص مي‌كنند، چيزي كه حتي قبل از زلزله طبس قابل تشخيص بود (ولي كسي چنين كاري نكرده بود و اكنون نيز اگر چنين كاري مثلا براي شهر تهران تا حدي انجام مي‌شود، دانشمند مذبور تحت فشار قرار مي‌گيرد كه اين ديگر چه تشويشي است!؟) سال گذشته در 96،8،21 در سي و نهمين سال بعد از زلزله طبس، زلزله سر پل ذهاب رخ داد. حدود 70درصد از كشته‌هاي زلزله ازگله در بناهايي كشته شدند كه در دهه اخير ساخته شده‌‌اند. اين موضوع نشان‌دهنده عمق فاجعه اخلاقي و انساني براي كشوري است كه از 1343 با نوشته شدن اولين پيش‌نويس آيين‌نامه طرح ساختمان‌ها در برابر زلزله توسط استاد زنده ياد مهندس علي‌اكبر معين‌فر، سابقه بيش از نيم‌قرن در مهندسي زلزله و آيين‌نامه زلزله دارد و از معدود كشورهاي دنياست كه آيين‌نامه زلزله‌ (2800) دارد كه مصوب هيات وزيران و در هنگامه جنگ تحميلي، در سال 1367 است.
آيين‌نامه 2800 قبل از زلزله31 خرداد 1369 منجيل وجود داشت ولي بعد از آن زلزله، نياز به جدي گرفتن آن به صورت وسيع در جامعه حس شد. البته بايد اشاره كرد كه چنين اتفاقي در مورد زلزله 1382 بم در مورد جدي شدن موضوع مقاوم‌سازي و بهسازي لرزه‌اي بافت‌هاي فرسوده و زيرساخت‌هاي مهم كشور رخ داد. برنامه بهسازي و مقام‌سازي بيمارستان‌ها و مدارس و شبكه‌هاي آب و فاضلاب شهرها نيز مشخصا بعد از زلزله 1382 بم با جديت بيشتري پيگيري شد و البته بعد از حدود سه سال از زلزله 1382 بم آن اهميت اوليه موضوع بهسازي و مقاوم سازي نزد مديران از بين رفت. در زلزله 1396 ازگله سرپل ذهاب در محل‌هايي كه شاهد خرابي‌هاي زياد (مثل ازگله، سرپل ذهاب يا روستاهاي بين اين مناطق)، بودند شاهد ساختمان‌هايي هم بوديم كه حداقل‌هاي مهندسي را رعايت كرده بودند و سالم مانده يا كمتر آسيب ديدند. دليل گسترش خرابي‌ها به‌ويژه در مسكن مهر سرپل ذهاب و اسلام‌آباد غرب و محله فولادي و ساير ساختمان‌هاي جديدالاحداث، علاوه بر قرار گرفتن در معرض يك زلزله شديد با بزرگاي 7.3 و واقع شدن در نزديكي پهنه گسل اصلي، با كيفيت بد ساخت (بتن‌هايي با يك سوم مقاومت حداقل مورد انتظار استاندارد) در اين بناها نيز مرتبط بود. حدود 350 نفر از 440 كشته شهر سرپل ذهاب در ساختمان‌هاي جديد و اكثرا در محله جديدساز فولادي، مربوط بود. طبيعتا علت اوليه بروز زلزله 7.3 ريشتري در منطقه، وجود زمين‌ساخت فعال و نزديك بودن اين پهنه در نزديكي پهنه گسله بوده است اما آيا ساختمان‌ها بايد در زلزله‌اي با بزرگاي 7.3 در عمق 23 كيلومتري به اين شدت آسيب ببينند؟ در پاسخ بايد گفت، اگر 40 سال بعد از زلزل طبس، 30 سال بعد از مصوب شدن آيين نامه 2800 و 53 سال بعد از نوشته شدن اولين پيش نويس آيين نامه زلزله ايران استانداردهاي حداقلي ساخت رعايت مي‌شدند، چه بسا ميزان تلفات به كمتر از 50 نفر مي‌رسيد و در نهايت عملا كسي نبايد در چنين رخدادي كشته مي‌شد. ايران حدود36 ميليون جمعيت سال 1357 به حدود 82 ميليون جمعيت در سال 97رسيده است. اين بيش از دو برابر شدن جمعيت، به افزايش جمعيت در معرض آسيب و ساكن در بافت‌هاي فرسوده جديد (حاشيه‌نشين‌ها، ساكنين در مسكن مهر و ساكنين ساختمان‌هاي بساز و بفروش در اكثر شهر‌هاي ايران) انجاميده، بنابراين مي‌توان در يك ارزيابي اوليه گفت كه ريسك زلزله در ايران نسبت به سال 57 افزايش يافته و ما آسيب‌پذير‌تر هم شده‌ايم. براي تغيير و برعكس كردن اين فرآيند مطالعه و عملي جدي و درازمدت لازم است.
استاد پژوهشگاه بين‌المللي زلزله‌شناسي و مهندسي زلزله و عضو وابسته فرهنگستان علوم
سایر اخبار این روزنامه