ما مردمِ فوری!

مجید مسعودی‪-‬ خب! لابد لازم نیست نگارنده آن هم در «همدلی» بنویسد که چقدر خوشحال است از تصویب لایحه CFT در مجلس. لابد در این صفحه هم جایش نیست که بگوییم الا و لابد باید برویم به سمت نرمال شدن در نظام بین‌الملل تا بتوانیم سرمایه و تکنولوژی خارجی جذب کنیم و بتوانیم از قِبل آن رشد و توسعه مداومی را تجربه کنیم و شرط لازم برای همه این‌ها الحاق به کنوانسیون FATF است و تصمیم دیروز مجلس یک گام رو به جلو است. هیچکدام این‌ها لازم نیست گفته شود. جای همه این حرف‌ها صفحات سیاسی روزنامه است که حتما همکاران به آن پرداخته‌اند. اکنون می‌خواهم به موضوع
دیگری بپردازم.
الان شبکه‌های اجتماعی را مرور کنید. خیلی از آن‌هایی که تا چندی پیش و در حین و بین افزایش لحظه‌ای دلار، ناامیدانه حرف از لزوم تغییرات اساسی در نظام می‌زدند، حالا به‌گونه‌ای اظهارنظر می‌کنند که گویی با تصویب نهایی همین یک لایحه، تمام مشکلات حل می‌شود؛ یک جوری که انگار سعادت و فلاح مُلک و ملت بسته به تصویب این لایحه بوده و حالا از این به بعد همه چیز گل و بلبل می‌شود. این بازنمایی کاریکاتوری از یک رخداد، آن‌سوی قضیه هم هست. مرور شبکه‌های اجتماعی در مثلا یک ماه گذشته نشانگر موج شدید ناامیدی بود؛ اینکه کسانی به استناد قیمت شدید دلار و گرانی مایحتاج زندگی، یک‌شبه از «حامی دولت» به «برانداز» تغییر موقعیت دادند. گویا خیلی از ما با یک غوره سردی‌مان می‌کند و با یک مویز گرمی‌مان.
البته این رفتار گرچه رفتار ما مردم است، اما دولت و ما حامیانش در ایجاد و استحکامش کم تاثیر نداشته‌ایم. فضای سیاسی حاکم بر کشور را مثلا در حین مذاکرات برجام به‌یاد بیاورید. یک تصویر کاریکاتوری از کارکردهای برجام شکل گرفته بود به این صورت که گویی با تصویب برجام، همه‌چیز رو به صلاح می‌رود؛ تجارت و اقتصاد رونق می‌گیرد و فساد از میان می‌رود. اما برجام تصویب شد و به دلایل مختلف این‌گونه نشد.


آنگونه که تصور می‌شد بانک‌های بزرگ خارجی با ایران همکاری نکردند و رونق قابل توجهی به اقتصاد ایران نیامد. چرا؟ به این دلیل ساده که برجام گرچه شرط لازم برای همه این‌ها بود، اما شرط کافی نبود. برای اصلاح همه چیزهایی که مردم انتظار داشتند، تحولاتی در حوزه سیاست‌های منطقه‌ای ایران، سیاست داخلی و سیاست‌های اقتصادی نیاز بود. سیاست‌های منطقه‌ای ایران تحولی نیافت؛ رابطه با عربستان تغییری نکرد؛ اصلاحات اقتصادی انجام نشد و تغییر محسوسی در سیاست داخلی و بازیابی اعتماد عمومی مشاهده نشد. همه این‌ها را بگذارید در کنار روی کارآمدن رئیس جمهور غیرعادی‌ای چون ترامپ.
دونالد آمد و برجام را هوا کرد و حالا یک دنیا پی این است که برجام را نجات دهد. بیایید روراست باشیم. اگر فردا به هر دلیلی اعلام شود که برجام به پایان رسیده است، دستاورد قابل ملاحظه دولت یازدهم و دوازدهم چه چیزی است؟ مثلا بیست سال دیگر یک ناظر بی‌طرف وقتی بخواهد دولت روحانی را به یاد بیاورد، آن را چگونه به یاد خواهد آورد؟ هویت دولت روحانی چه بود؟ خدا نکند برجام به پایان خط برسد، اما به فرض که شد، سوگوارانه باید گفت که دولت روحانی هیچ دستاوردی نداشته است. دلیلش هم مشخص است؛ این دولت عمدی یا غیرعمدی تلاش کرد که همه چیز را به برجام گره بزند. راست باشیم، اصولگرایان آن زمان بر این نکته ابرام می‌ورزیدند؛ اینکه دولت نباید همه چیز را به برجام گره بزند اما صدای آن‌‎ها از سوی حامیان دولت شنیده نشد؛ به این دلیل ساده که هدف آن‌ها از این حرف، تصویب نشدن برجام بود؛ هدفی که همین حالا هم کمتر ناظر منصفی است که بر اشتباه بودن آن اصرار نورزد.
به‌هرحال زمان گذشت و درسی برای این زمانمان باقی ماند؛ اینکه حالا، درباره لایحه CFT و سایر و لوایحی که لازم است برای پیوستن به FATF تصویب شود اشتباه نکنیم و این تصویر ساخته نشود که اگر به این کنوانسیون پیوستیم، همه مشکلاتمان حل و فصل می‌شود(که نمی‌شود). وقتی هم که مشکلات حل نشد، تصور نکنیم که باید کلا زد زیر پِل ماجرا! خلاصه که با یک غوره سردی نکنیم و با یک مویز گرمی!