باز شدن زخم كهنه پراكندگي

مرجان زهراني
اغلب مشغول انتقاد هستند؛ اصولگرايان نمي‌توانند خشنودي خود را از ضعف‌هاي دولت پنهان كنند. از همين رو بيش از هر چيز سر برگردانده و كسب و كار انتقاد پيش گرفته‌اند. از يك سو دولت را نقد مي‌كنند و از سويي ديگر اصلاح‌طلبان را متهم. شايد به همين دليل است كه متوجه شكاف‌هايي نمي‌شوند كه هر روز با بروز يك اتفاق جديد در جريان اصولگرايي عميق‌تر مي‌شود.
آنچه از گوشه و كنار به گوش مي‌رسد و به چشم مي‌آيد اين است كه جمنا موفق نشده راه اجماع اصولگرايان را هموار كند كه اتفاقا بدتر ‌به يك اختلاف جديد تبديل شده است. اغلب آنها اگر فرصت كنند و از انتقاد به دولت و اصلاح‌طلبان فراغت يابند اظهارنظري هم در مورد جمنا دارند. بيشتر‌شان از اجماع حول اين محور سخن مي‌گويند اما اجماعي كه بدون پيش‌شرط ممكن نيست. همه حمايت‌هاي آنان اما و اگر دارد.
محسن پيرهادي، دبيركل جمعيت پيشرفت و عدالت و از مدعيان خط نواصولگرايي محمدباقر قاليباف، ديروز از اين اما و اگرها يا به قول خودش انتقادات سخن گفت.


او به ايلنا گفت: «ضمن رونمايي از مانيفست نواصولگرايي با جمنا هماهنگ هستيم ولي به فرآيند آنها انتقاد داريم. ما به جمنا معتقديم؛ در جلسات آنها شركت مي‌كنيم اما در عين حال به آنها انتقاد داريم.»
انتقاد پيرهادي البته رنگ و بوي سهم‌خواهي داشت چرا كه او در بخش ديگري از صحبت‌هاي خود تاكيد كرد كه «مانيفست نواصولگرايي نسخه نجات است. دوستان اصولگرا و جمنايي‌ها بايد اين را بپذيرند. اگر بخواهند در لاك قديمي خودشان قائل به تغيير نباشند جامعه از آنها عبور خواهد كرد و سرمايه اجتماعي‌شان كه امروز دارند و سرمايه اجتماعي كمي هم نيست را از دست خواهند داد. من فكر مي‌كنم پذيرفته‌اند ولي بايد شجاعت آن را داشته باشند كه اعلام كنند و براي اصلاح، همت كنند.» او با اين اظهارات نشان داد كه اصولگرايان نزديك به قاليباف تمايل دارند در كلام، جمنا را تاييد كنند اما تا آنجا با جمنايي‌ها همراه و همسو خواهند بود كه تن به «نواصولگرايي» مطلوب آنها بدهند.
پيرهادي همچنين گفته كه انتقاد اصولگرايان به جريان نواصولگرايي اين بوده كه جزيياتي از آن بيان نشده و حالا با رونمايي از مانيفست اين انتقاد نيز پاسخ داده شده است پس «بايد از اين به بعد ببينيم چه مي‌گويند. البته همه ما آدم‌ها از تغيير گريزان هستيم و سخت‌مان است و سعي مي‌كنيم وضع موجود را حفظ كنيم. آقايان بايد بپذيرند كه بايد تغيير در وضع موجود داشته باشيم.»
او البته در پاسخ به اين سوال كه آيا انتقاد از نواصولگرايي ارتباطي با مخالفت با شخص قاليباف دارد يا نه نيز مدعي شده كه اين طور نيست و «قاليباف براي اصولگرايي يك سرمايه است.» و البته «سرمايه اجتماعي با خود به همراه مي‌آورد.»
«نواصولگرايي» بعد از انتخابات رياست‌جمهوري سال 96 از سوي كانديداي انصراف داده از اين انتخابات‌ يعني محمدباقر قاليباف طي نامه‌اي مطرح شد. نامه‌اي كه خطاب به جوانان كشور نوشته شده ‌بود و البته در همان زمان هم بيش از آنكه با استقبال مواجه شود، يا مورد بي‌اعتنايي بزرگان اصولگرا قرار گرفت يا با انتقاد مواجه شد.
با اين حال نبايد تصور كرد كه «نواصولگرايي» قاليبافي‌ها است كه گسل‌هاي اين جريان فكري را ايجاد كرده بلكه با طرح اين موضوع آن هم قريب به يك سال مانده به انتخابات اين شكاف‌ها بيش از گذشته به چشم مي‌‌آيند و شايد در حوالي انتخابات عميق‌تر مي‌شوند. اين روزها اصولگرايان هر كدام به راهي و كاري مشغولند و كمترين چيزي كه در ميان‌شان به چشم مي‌خورد «اجماع» يا نزديكي به يك «ائتلاف دست كم انتخاباتي» است.
راه بي‌بازگشت اصولگرايان معتدل
بر كسي پوشيده نيست كه با روي كار آمدن حسن روحاني و ائتلاف نانوشته‌اي كه ميان اصلاح‌طلبان و طيف معتدل اصولگرايان اتفاق افتاد، بخشي از اصولگرايان از اصولگرايي دور شدند و تا اندازه‌اي به اصلاح‌طلبان نزديك.
علي لاريجاني چهره شاخص اين جريان است كه برادري خود را دست‌كم به دولت در قضاياي مهمي چون برجام يا ماجراي تصويب لوايح چهارگانه ثابت كرده است. او البته آنقدر نزد اصولگرايان به ويژه تندروهاي اين جريان منفور است كه راهي براي بازگشت به متن و بطن اصولگرايي ندارد. سياسيون نزديك به او كه اغلب در مجلس هستند نيز شرايطي مشابه لاريجاني دارند تا آنجا كه با قرار گرفتن نام بهروز نعمتي و كاظم جلالي در فهرست انتخاباتي اميد، خط و مرز اين بخش از اصولگرايان با باقي آنها مشخص و محرز شد و به نظر نمي‌رسد آنها براي انتخابات پيش رو قصد بازگشت به عقب داشته ‌باشند.
 
جمنايي‌ها در حال آسيب‌شناسي
جمنا با ادعاي بزرگي كار را آغاز كرد. آنها مي‌خواستند كه مرجعيت جريان اصولگرايي باشند و همه را زير يك خيمه جمع كنند. در همين راستا جلساتي با سياسيون زيادي از سرتاسر كشور تشكيل دادند و تا لحظه آخر هم توانستند همه حتي موتلفه‌اي‌ها را هم قانع كنند دست از كانديداي حزبي‌شان بكشند، گرچه در اين اقناع پاي روحانيون تاثيرگذارشان هم در ميان بود. پس از انتخابات و فروكش كردن فضاي انتخاباتي اما انتقادها به جمنا آغاز شد. هر كس هر گلايه‌اي كه داشت را به بعد از اعلام نتايج موكول كرد؛ از قاليباف تا برخي اعضاي موتلفه از چند ماه بعد، سعي كردند با ادبياتي آرام و نرم نشان دهند كه اين جبهه گسترده و عظيم كارايي لازم را نداشته است.
اعضاي شوراي مركزي جمنا نيز پس از انتخابات تاكنون همچنان مشغول آسيب‌شناسي هستند و البته بيش از گذشته مدعي مرجعيت براي اصولگرايان. با اين حال آنها از سوي طيف سنتي‌تر چندان جدي گرفته نمي‌شوند.
 
پايداري‌ها در سكوت
اعضاي جبهه پايداري سكوت كرده‌اند گرچه نيروهاي آنها در مجلس همچنان پر سر و صدا هستند. فعاليت تشكيلاتي يا به تعبيري حزبي و انتخاباتي پر سر و صدايي ندارند. اما آنچه در ميان اظهارات‌شان به راحتي ديده مي‌شود، مخالفت با جمنا است.
آنها در جريان انتخابات رياست‌جمهوري 96 هم همراهي با جبهه مردمي نيروهاي انقلاب نداشتند و خود را تافته جدا بافته مي‌دانند. پايداري‌ها از بدو تاسيس تاكنون همواره ساز ناكوك جريان اصولگرايي بودند كه در جريان انتخابات سال 92 شكاف ايجاد شده از سوي آنها به منصه ظهور رسيد.
 
تاكيد بر اصول و غيرمشتركات فراوان
تاكيد بر ارزش محور بودن و البته كليدواژه جديد «انقلابي‌گري» كه شايد از زبان تازه اصولگرايان بيشتر شنيده شود اما اين دو گزاره‌اي است كه شايد تنها مشتركات نحله‌هاي مختلف به حساب آيد. اصولگرايان دست‌كم در چند انتخابات اخير نشان داده‌اند كه رهبري قدرتمندي براي اقناع فعالان سياسي و بدنه اجتماعي ندارند. به خصوص كه در عصر عسرت «سنتي‌ها» هم شيرازه‌هاي اين جريان بيش از پيش از هم گسسته است. بنابراين «نواصولگرايي» قاليبافي‌ها شايد تنها بخشي از دغدغه‌هاي اين جريان براي انتخابات يك سال آينده باشد كه شايد مورد استقبال قرار گيرد و شايد خيلي زود چراغش خاموش شود و طيفي جديد از دل راست سياسي به پا خيزد. به هر روي به نظر نمي‌رسد كه اصولگرايان با تكيه به انتقاد همواره از دولت و نشانه گرفتن اصلاح‌طلبان هم بتوانند براي انتخاباتي همچون مجلس- اولين انتخابات پيش رو-فكري به حال همه اين پراكندگي‌ها بكنند.