اما و اگرهای قانون بازنشستگي

درباره بایدها و نبایدهای قانون بازنشستگی حرف‌هاي زیاد گفته شده که چند مورد به نبایدهای آن با دو دلیل ارزشی و کارشناسانی می‌افزایم:
دلايل ارزشي
تمامي افرادي که به نظام مقدس جمهوري اسلامي و فصل الخطاب بودن مقام معظم رهبري اعتماد دارند، مي‌دانند که اتکاي ايشان به نيروي جوان و تازه نفس است و در آخرين سخنراني خود در اجتماع ورزشگاه آزادي نيز راهکار برون رفت کشور از تمامي مشکلات را ورود جوانان به مسائل بيان كردند؛ بنابراین براي نيروهاي ارزشي و انقلابي و حتی بازنشستگان لشکري و جانبازان بايد حجت تمام شده باشد که ولي امر مسلمين تا اين اندازه به نيروي جوان اعتماد و اعتقاد دارند. بنابراين آنان نبايد نيازمند به قانون براي ترک کار خود باشند و بايد پيرو فرمايشات مقام معظم رهبري و بدون توجه به قوانين و با استفاده از آتش به اختيار، پيش از همه در ابتدا خود رفته و تلاش کنند تا دیگران نیز به خیل بازنشستگان بپیوندند.
اگر پاي صحبت‌هاي انقلابيون و فرماندهان معظم دفاع مقدس بنشينيم، تمامي آن‌ها در يک مورد اتفاق نظر دارند و علت پيروزي انقلاب و دفاع مقدس را حضور نیروی جوان و با انگیزه می‌دانند اما جالب آنجاست که تمامي اين افراد اگرچه خود در جواني و بدون هيچ تجربه‌اي مديريت يا فرماندهي کردند، اکنون حاضر نيستند جاي خود را به نيروهاي جوان و نسلي که از طرف خود آن‌ها تربيت شده است بسپارند و چقدر خوب است که این افراد ارزشی به رمز موفقیت انقلاب و دفاع مقدس پایبند باشند.


دلايل کارشناسي
اجراي هر قانون به موارد متعددي نياز دارد که ازجمله آنان مي‌توان به آمار و پايش اشاره كرد؛ در گام اول هيچ آمار صحيحي از تعداد بازنشستگان وجود ندارد و حتي عضو محترم شوراي شهر تهران به صورت طنز بيان كرد به آن کس که تعداد صحيح بازنشستگان قوه قضاييه یا صدا و سيما را اعلام كند، پاداش خواهد داد و از سوي ديگر در حالي كه سازو‌کار پايش اين قانون مشخص نيست، چگونه مي‌توان مطمئن شد فردي که بازنشسته است، حقوق دريافت نمي‌کند یا در جای دیگری مشغول به کار نشده است.اين قانون از همان ابتدا با استثنا شروع شده و اين خود دليلي بر ناکارآمدی آن است و استثناهاي ديگر نيز به آن اضافه خواهد شده و براي عدم اجراي آن تلاش‌هاي زيادي ازجمله افزايش درصد جانبازي و ... صورت خواهد پذيرفت.اگر در اکثر کشورهاي پيشرفته بر اساس تجربه و علم، دوره مديريت وزرا و ريیس جمهور را هشت سال تعيين كرده‌اند، دليل بر آن است که اين افراد هرچه را که در توان دارند و تمام نبوغ خود را در هشت سال مي‌توانند ارائه كنند؛ بنابراين افرادي که بيش از چند دهه، نه هشت سال در مدیریت ارشد بوده‌اند تمامی معجزه و نبوغ خود را نمایان کرده‌اند بنابراین نبايد از آن‌ها انتظار معجزه و يا نبوغ خاص دیگری سراغ داشت.از سوي ديگر ويژگي يک نظام خوب و قوي تربيت کادر خوب و جايگزينی و چرخش نخبگان است اما مديران ما آنقدر سفت به صندلي خود چسبيده‌اند که کسي را ياراي انتقاد آنان نيست و حتي خود را از قانون بازنشستگي نيز معاف مي‌‌كنند و اين خود دليلي بر ناکارآمدي اين افراد است چرا که حتي نتوانستند جايگزيني براي خود تربيت كنند.چرا بايد به قول آقاي باهنر منتظر عزرايیل باشيم تا افرادي را از صندلی‌شان جدا کند. اگر صحبت تجربه است، ساز‌وکار مجمع تشخيص و همچنين شوراي نگهبان براي اهداف کلان و راهبردي وجود دارد و مدیران مجرب می‌توانند در سیاست گذاری‌های کلان حضور داشته و از کار طاقت‌فرسای اجرا نیز به دور باشند اما گيريم که اين قانون با تمام کاستي‌هايش اجرا شده و بازنشستگان بايد بروند اما از آنجايی که سازوكار کنترلي براي پايش اين قانون نداريم و تا دل‌تان بخواهد شرکت‌هاي خصولتي داريم، اين افراد اگر از در بروند از پنجره باز می‌گردند. فرض کنيد فرماندار یک شهر بايد بازنشسته شود و ايشان با روابطي که دارد بعد از خروج از مقام دولتي به مدير عاملي يک شرکت خصولتي رفته و اين خود بزرگ‌ترین ضربه به شرکت‌های خصولتي است زیرا برخي از اين شرکت‌ها با تمامي ضعف‌هاي خود داراي سود حداقلي بوده و طي طريق مي‌نمايند اما با اضافه شدن مديران دولتي، مديراني که در بهترين حالت تخصيص بودجه را بلد هستند، اين شرکت‌هاي بي رمق نيز به سوي هلاکت مي‌روند.از آنجایي که اين قانون با استثنا شروع شده بنابراين راه‌های دور زدن آن نيز وجود دارد. بسياري از بازنشستگان فعلی با يک حکم مشاور همچنان به کار خود ادامه خواهند داد و اين يعني تحميل هزينه‌هاي بيشتر به شرکت‌ها و دولت.با توجه به تمامي مواردي که در بندهاي بالا به آن اشاره کردم به نظر مي‌رسد اين قانون به آن اهدافي که برايش متصور شده نخواهد رسيد، جز آنکه بخواهند با اين قانون تسويه حساب‌هاي شخصي انجام دهند. بنابراين همان طور که در بند يك ذکر کرده‌ام اگر قرار بر رفتار ارزشي انساني باشد، افراد بايدبعد از تمام شدن دوره خدمت خود بروند و هيچ نيازي به قانون ندارند و از سوی دیگر قرار نیست افراد کم تجربه جای مدیران مجرب را بگیرند. آیا شخصی که با لیاقت پله‌های ترقی را در یک سازمان طی می‌کند، نمی‌تواند جایگزیني خوب برای یک مدیر بازنشسته باشد؟و اگر صحبت از توانمندی افراد است، این افراد بازنشسته نباید نگران باشند چرا که شرکت‌های خصوصی متخصصان را به راحتی در اختیار می‌گیرند.