توسعه اقتصادی یا سیاسی، هیچ کدام

محمد هدایتی - چندی پیش قسمتی از سریال «روزگار جوانی» را دیدم؛ سریالی که در سال 1377 از تلویزیون پخش شده است به کارگردانی شاپور قریب و با فیلمنامه اصغر فرهادی‌. داستان چند جوان دانشجوی شهرستانی ساکن تهران که یک شب نشسته‌اند در آن سال‌های پرحادثه و در قامت دانشجویانی پرشور و دغدغه‌مند درباره توسعه صحبت می‌کنند‌. نظرها مختلف است اما حول یک دوگانه می‌چرخد: توسعه سیاسی مقدم است یا توسعه اقتصادی؟ این دوگانه نسبتی دارد با تحولات سیاسی و اقتصادی دهه 70‌. بعدها در تحلیل آن سال‌ها گفتند که دولت‌ هاشمی‌رفسنجانی تاکیدش بر توسعه اقتصادی بوده است و دولت اصلاحات بر توسعه سیاسی‌. هر یک از آن دانشجوها برای ایده خود استدلالی داشتند‌. آن‌که بر اولویت توسعه اقتصادی تاکید داشت می‌گفت: «چاره‌ای نیست، لازم است مردم یک دوره سختی اقتصادی و معیشتی را تحمل کنند تا بنیان‌های اقتصادی مدرن نهادینه شوند.»‌ دیگران هم پاسخ‌هایی دادند‌.
20 سال پس از مشاجرات بعضا خام آن جوانان، ما نه به توسعه اقتصادی دست یافتیم نه توسعه سیاسی‌. اقتصاد کماکان بدون فروش نفت ورشکسته است، تولیدی عملا وجود ندارد، تحرک اندکی هم که دولت اصلاحات به اقتصاد بخشید، آن هم از طریق «ساختن» یک بخش خصوصی غیرواقعی زایل شده است‌. دیگر می‌دانیم که رانت‌های غیرمولد چه بلایی دارند بر سر کشور می‌آورند‌. توسعه اقتصادی که نه، اقتصاد ما در حال حاضر تنها معطوف است به بقا، معیشتی، با فاصله طبقاتی فزاینده‌. توسعه سیاسی هم که داستانش معلوم است‌. آن جوانان در بهار مطبوعات، توسعه سیاسی را نه چیزی عجیب بلکه امکانی در دسترس می‌دیدند‌. امروز چه؟ پس از 88، پس از دولت اعتدال، در جایی که نه حزبی وجود دارد و نه رسانه مستقلی البته نشانی از توسعه سیاسی نخواهد بود‌.
ادبیات نسبتا غنی درباره هریک از اینها [توسعه سیاسی و اقتصادی] وجود دارد‌ با نظریه‌های مختلف و رقیب‌. اما احتمالا در یک نکته تردید وجود ندارد‌. توسعه، پیشرفت یا هر عنوان دیگری اراده‌ای می‌خواهد از جانب دولت مستقر‌. اگرچه این اهداف در دموکراسی‌ها با احتمال بیشتری محقق می‌شوند، اما نمونه‌های فراوانی هم هست از نظام‌های اقتدارگرایی که حداقل توانسته‌اند حدی از رشد اقتصادی چندساله را خلق کنند‌. دیکتاتوری‌های نظامی آمریکای لاتین در دهه 1960 یا چین متاخر نمونه‌هایی از این دست هستند‌. آنها حداقل نظمی در شیوه حکمرانی ایجاد کردند و از حجم فساد کاستند‌.
در ایران اما مدیریت امور کشور با نوعی حامی‌پروری، رخوت و تنبلی دولتی و اتلاف منابع و نیروها همراه بوده است‌. نتیجه‌اش می‌شود امروز که هیچ کس، نه دولت و نه مردم، از فردایشان مطمئن نیستند‌.
hedayati.mohammad@yahoo.com