سیاست زدگی عامل انفعال جنبش دانشجویی

نامگذاری روز 16 آذر به عنوان روز دانشجو و نماد ایستادگی و مقاومت دانشگاه و دانشجو در مقابل استکبار، یادآور روزی است که به گفته دکتر شریعتی «آذر» مان در آتش بیداد سوخت تا در فضایی که سموم می‌وزد دانشگاه و دانشجو دچار فسردگی نشود. روزی که دانشجو جان داد اما سکوت نکرد. روزی که دانشگاه تنی چند از بهترین سرمایه‌های خود را از دست داد و در حبس دید اما سربلند از فضای اختناق سیاسی وقت، قد علم کرد و به یکی از مراکز مهم تحولات فکری و سیاسی تبديل شد. از آن پس جنبش برآمده از دل این واقعه فراز و فرود بسیاری را از سر گذرانده اما کماکان به حیات خود ادامه داده تا به امروز رسیده که به گفته اغلب فعالان این حوزه در حالت انفعال و رخوت به سر می‌برد.
جنبش دانشجویی در برهه‌های فعالیت و اثرگذاری خود که به سال‌های قبل از انقلاب و نیز محدود دولت‌هایی در جمهوری اسلامی برمی‌گردد، اغلب متشکل از جوانانی بوده که با توجه به دانش و آگاهی و نیز طبقه اجتماعی خود،  با ورود به فضای دانشگاه تبدیل به فعالین سیاسی و یا نخبگانی می‌شدندکه دغدغه اجتماعی و سیاسی داشتند و در بسیاری موارد برای خود مسئولیت اجتماعی- سیاسی تعریف می‌کردند که در نهایت سبب حساسیت آنها به تحولات جامعه شده و پیشگامی و پیشروی آنها در فعالیت‌های سیاسی اجتماعی را رقم می‌زد. به گونه‌ای که  اولین جرقه تحرکات جامعه غالبا از سمت فعالین دانشگاهی بود.
امروز جنبش دانشجویی جز در مقاطع خاص (اغلب زمان انتخابات و گاها همين روز دانشجو) نه تنها پیگیر مسائل سیاسی نیست بلکه خواست‌های صنفی خود را نیز دنبال نمی‌کند و مهمتر از همه دغدغه‌های اجتماعی را نیز به کنار نهاده است. این وضعیتی نگران کننده و نشان از انفعال و كرختي این جنبش حساس و البته نو پا در عرصه اجتماعی- سیاسی ایران است. در سال‌های اخیر به استثنای موارد بسیار نادر، برخلاف گذشته که دانشگاه و دانشجو یک هویت فردی با منزلت اجتماعی والا بود و دانشجو بودن در ذات خود تعهد و مسئولیت اجتماعی- سیاسی به همراه داشت، از دانشجو به معنی واقعی و رسالت راستین آن به دلایل مختلف هویت زدایی شده است.
جنبش دانشجويي امروز به دلایل مختلف از جمله سیاست زدایی از دانشگاه به وسیله برخوردهای شدید  و سرکوبگرانه با منتقدان و فعالین دانشگاهی، عدم تساهل سیاسی برخی دولت‌ها و فضای سیاسی محافظه کارانه کشور دچار انفعال و رخوت اجتماعی- سیاسی شده است. فضای امنیتی و پلیسی دانشگاه‌ها، احضارهای حراستی و دادگاهی، ستاره‌های اهدا شده به دانشجویان، گزینش‌های سیاسی و عقیدتی افراطی در مقاطع کارشناسی ارشد و به ویژه دکترا، برخوردهای قهری و گاهی مجازات‌های سنگین برای کنش سیاسی دانشجویان منتقد، سبب انفعال و ناامیدی از فضای اجتماعی و در نهایت انزوا و عدم تعهد دانشجویان به مسایل کشور گشته است. امري كه جامعه را از امتیاز واسطه‌گری و کنشگری جوانان و دانشجویان محروم کرده و در نهایت سبب تحمیل هزینه‌های اجتماعی –سیاسی فراوان بر کل کشور خواهد شد.


موضوع دیگری که مکملی بسیار مهم و البته خطرناک در کنار موارد مذکور است تغییر  رویکردها به دانشگاه است. زمانیکه اکثر نگاه‌ها به دانشگاه به عنوان یک منبع تولید مدرک معطوف شده یا زمانیکه دیگر دانش ارزش نیست و دانشمند ارزشمند نیست، رسالت دانشگاه از بین می‌رود و دیگر دغدغه و مسأله آن علم، اجتماع، ایده پردازی و کنشگری نیست. دانشگاهی امروز غم نان،کار و عدم اطمینان از آینده شغلی خود را دارد. بنابراین نمی‌توان منتظر فعالیت‌های فکری اجتماعی و حتی سیاسی نیز به مانند گذشته بود. این گونه می‌شود که جدای از برنامه‌هایی که به دلیل دلواپسی عده‌ای خاص در دانشگاه برگزار نمی‌شود یا لغو می‌گردد، امروز روسای برخی دانشگاه‌های بزرگ و مهم کشور اعلام می‌کنند حتی بیش از نیمی از برنامه‌های دانشجویی که مجوز دریافت می‌کنند نیز از سوی خود دانشجویان برگزار نمی‌شود و دانشگاه دیگر فضای شور و نشاط سیاسی و اجتماعی لازم را ندارد.
در تمام این سالها و رخداد حوادث  مذکور بسیاری از ما، از دانشگاهیان گرفته تا سیاستمداران و سیاستگذاران در به مسلخ بردن دانشگاه و ذبح رسالت واقعی آن سهیم بوده ایم و لازم است به جای گرو‌کشی‌ها و تهدید و تحدیدها شاهد انعطاف از سوی نظام سیاسی و تحرک بیشتر از جانب دانشگاه باشیم.  انتقاد به انفعال دانشگاه نه به معنی حمایت و تشویق به رادیکالیسم و افراط گرایی کور و بهره کشی سیاسی و مقطعی از جنبش دانشجویی، بلکه به معنی تلاش برای پویایی فکری و کنشگری اجتماعی آنان به عنوان واسطه میان جامعه و دولت است. در واقع به معنی درخواست از این قشر برای تزریق ایده و مطالبه‌گری‌های جدید اجتماعی به سطح جامعه و در نهایت انتقال آن به حکومت خواهد بود.
دانشجوی دکترای علوم سیاسی 
و مدرس دانشگاه