روزنامه مردم سالاری
1397/09/20
این زالهای مو سیاه
شاید در تابستان 1789 میلادی، آنگاه که نمایندگان پارلمان فرانسه، بر سر میزان قدرت لویی شانزدهم به اختلاف نظری جدی دچار بودند و نوع نشستن خود در پارلمان را براساس نوع نگاه به سلطنت، انتخاب میکردند، هرگز به ذهنشان خطور هم نمیکرد که جایگاه آن روز ایشان در مجلس، خاستگاه دو واژه چپ و راست و دو نحله فکری در بخشهای مختلفی از دنیا گردد. اگرچه لویی شانزدهم در آن دوران، به دنبال سقوط «باستیل» انقلاب مردم را پذیرفت و پرچم سه رنگ انقلابیون را بر تاج گذاشت، اما تا بهار 1793 که در میدان کنکورد پاریس، بوسه سرخ گیوتین «ژاکوبن»ها را بر گردنش احساس کرد، همواره در گیرو دار دعاوی چپ و راست اهالی پارلمان گرفتار بود. جایی که انقلابیون ضد سلطنت در سمت چپ رئیس مینشستند و طبقه اشراف محافظه کار که حامی سلطنت بودند، در سمت راست وی، جمع میشدند. بعدها و منبعث از همین رویداد انقلابی، در ادبیات سیاسی دنیا، غالباً چپها شامل نیروهای انقلابی شدند که خواهان دگرگونیهای سریع و اساسی و برقراری عدالت اقتصادی بودند و راست گراها، در آن زمره قرار گرفتند که اختلاف طبقاتی را بخشی از قوانین حاکم بر طبیعت دانسته و طرفدار دخالت حداقلی نهادهای دولتی در امور اقتصادی کشور بودند.«راست»، در ایران قدمتی به اندازه انقلاب 57 دارد و به ندرت میتوان احزاب پراکنده دست راستی و طرفدار دربار را به عنوان راست گرایانی به مفهوم عینی واژه، در این زمره تقسیم نمود. «چپ» اما در قالب تفکرات مختلف اعتراضی، جایگاه متفاوتی در دوران پهلوی دوم پیدا کرد. در ایران اول بار، چپ، متاثر از اندیشههای مارکس و آن کمونیسم آرمانیاش، کمتر از دو دهه بعد از پیدایش نخستین احزاب کمونیستی شوروی، ظهور یافت و به تدریج صاحب سازمان، امکانات، تجارب، رهبران و هوادارانی گردید. چپ تودهای را، اولین مصداق شکلگیری جناحی با این عنوان در ایران میتوان تلقی نمود. در ایران بعد از انقلاب 57 اما در بسیاری مواقع، واژهها و اصطلاحات چپ و راست مفهومی متفاوت با آنچه در ادبیات سیاسی دنیا به آن شناخته میشدند، پیدا کردند.
چپ، در ایران انقلابی، اگرچه با الگووارههای فکری برخی تودهایهای قدیم، همچون نوه پسری شیخ مشروعه خواه، تولدی دوباره یافت، اما نوه شیخ فضل الله نوری و همفکرانش، علی رغم تمامی تلاشهای خاکستریشان، نتوانستند این جریان را در آرمانهای مارکسیستی حبس نمایند و با رهایی از دام توده، اینبار جریان چپ، با پسوند اسلامی و با تابلوی «خط امام»، در مسیری تازه گام نهاد. در دکترین ابتدایی ایشان اگرچه آموزههای شریعتی پررنگ مینمود، ولی جلوتر که آمدند، رویکردی متفاوت برگزیدند. کم کم نمادشان مجتهد شبستری و ملکیان شد و زاویه انتقادی با اندیشههای شریعتی گرفتند و نقدهای جدی به جزم اندیشی وارد آورده و رفته رفته با یک تغییر گفتمان، از «عدالت» به سمت و سوی «آزادی» پل زدند.
فضای آکنده از ایدئولوژی در اوان انقلاب، توام با غبار نفسگیر جنگ، با همه دشواریهایش، محیطی مناسب برای چپ اندیشی و رادیکالیسم محسوب میشد و با فاصله گرفتن از این فضا بود که به تدریج، نوعی استحاله گفتمانی در جریان چپ حادث شد و با کم رنگ شدن رادیکالیسم، این جریان به سمت و سوی تازهای حرکت کرد. حذف چپها از قدرت نیز به زعم بسیاری، کاتالیزوری موثر در تسریع این استحاله و دموکراتیزه شدن تفکرات ایشان بود و اینگونه شد که جریان چپ اسلامی، بیرق تحول خواهی به دست گرفت و ستون اصلی جریان موسوم به «اصلاح طلبی» در دهه هفتاد گردید.
چپها که در دوم خرداد 76 در قالب یک جنبش اجتماعی و با نام اصلاح طلبان، پس از چندسال حاشیه نشینی، به عرصه قدرت بازگشته بودند، با تکثر کاندیداها، در سوم تیرماه 84، بار دیگر به حاشیه رانده شدند و البته این حاشیهنشینی، با دورماندن از قدرت در اوایل دهه 70 تفاوتی فاحش داشت. چپهایی که در ابتدای دهه 70 از مناصب قدرت کنار رفته بودند، کماکان ارتباطشان با ساختار سیاسی در وضعیت مقبولی قرار داشت و این فضا را برای کادرسازی و میدان دادن به جوانترها فراهم میآورد؛ اتفاقی که در باخت 84 و وقایع 88 هرگز تکرار نشد.
دوران اصلاحات، اوج دوران توان، انگیزه و حضور «سابقون» مصلح در عرصه اجرایی کشور بود و میتوان اذعان داشت که مدیریت کشور، به حق به انحصار این «مقربون» درآمده بود و البته که این انحصار در کنار رخدادهای آتی، کادرسازی در اصلاح طلبان را متوقف و زوال تدریجی این جریان را استارت زد. جوانانی که هم سن و سال انقلاب محسوب میشدند، خالی از خاطرات چپها، با میل به تحول و اصلاح، اولین انتخابات جدی عمرشان را در خرداد 76، تبدیل به حماسهای پرشور ساخته و سرود «یار دبستانی» را در دانشگاهها طنینانداز کردند. نسل آرمان خواهی که البته دستش هرگز به آرمانهای بلندش نرسید. نسلی با بیشترین میزان موالید در تاریخ ایران، که کودکیاش را در اضطراب آژیر جنگ و انتظار صفهای طویل نفت گذرانید و در حال و هوای روزهای پس از دوم خرداد، به یکباره در عنفوان جوانی، با «سیاست باز»ی کم سابقه مواجه شد و در اوج بیگانگی با «سیاستْ بازی»، همچون پیاد ای جوگیر، آنقدر جلو کشید تا به ناگاه اسیر «آن پاسان «لشکر» دماگوژیسم» شده و در سالهای پایانی دهه 80، به انزوایی مطلق رانده شد.
هر چند شرایط با روی کار آمدن دولت یازدهم، اندکی تعدیل شد، اما عرصه اجرا، هنوز برای نسل جدید اصلاح طلب، تنگ بود، که ایشان از همان بدو تولد، در دستاس روزگار، به سالخوردگانی مبدل گشته بودند که صرفا رنگ و لعاب جوانی برچهره داشتند. این «زال»های موسیاه که جوانیشان را در ستادها و احزاب سیاسی گذرانده بودند، با مقایسه مکرر خود با چپهای نسل پیشین، که در 20 تا 30 سالگی پستهای کلیدی را تصاحب کرده بودند، مغموم و مغبون، با کوله باری از «هیچ»های گذشته و «موهوم»های آینده، این بار با هشداری جدی نسبت به ایجاد گسست در نسل اصلاح طلبان و انسداد در مسیر اصلاح طلبی به میدان آمدهاند و ته مانده امیدشان، به ته مانده همین دولتی است که «وسط بازی اش» - تحت لوای اعتدال- به راست و چپش میچربد و برای چپها که خواهان ماندن در سپهر سیاسی این مرز و بومند، جدی گرفتن این هشدار، از نان شب هم واجبتر است.
سایر اخبار این روزنامه
نظام بانکی نیازمند بازنگری اساسی
موگرینی: سازوکارمالی اروپا با ایران هفتههای آینده اجرا میشود
جنبش دانشجویی در هیچ شرایطی حذف شدنی نیست
این زالهای مو سیاه
احمدرضا دالوند درگذشت
واریز مبلغ «بسته حمایتی» به حساب مستمریبگیران تأمین اجتماعی تا هفته آتی
اقدامات هیجانی مثل حمله به سفارتخانهها به نظام ضربه میزند
جنبش دانشجویی در هیچ شرایطی حذف شدنی نیست
حرکت به سمت شهر هوشمند نه یک انتخاب بلکه یک الزام است
نوار قتل فجیع «خاشقچی»
هزینه مخالفت با برجام و FATF را برای مردم بگویید