روزنامه ابتکار
1397/09/25
دلار نفتی چگونه فاصله طبقاتی ایجاد کرد
سجاد تبریزی*- شاید خیلی واضح باشد که وقتی به یک کالا سوبسید تعلق میگیرد، کسی سود بیشتری میبرد که استفاده بیشتری از آن کالا داشته باشد، اما همین گزاره ساده در ابعاد بزرگ و اقتصاد ملی چنان پیچیدگی ایجاد میکند که اصلی به این وضوح گم میشود.مثال سادهتر و قابل فهمتر این موضوع، بنزین است. فرض کنیم دولت برای تولید هر لیتر بنزین 2000 تومان هزینه و برای کنترل قیمت و بازار، آن را 1000 تومان عرضه میکند (ارقام فرضی است). در این شرایط از چند درصد تورم در جامعه جلوگیری میشود و بالا نرفتن کرایهها، نوعی ثبات در بازار ایجاد میکند. این ثبات منفعتی عمومی دارد و دستکم از نارضایتیها میکاهد. اما در آن سوی این معادله، اتفاقی عجیب در حال وقوع است. دولت با این یارانه، بهطور غیر مستقیم مسابقه بزرگ مصرف بنزین برگزار میکند. هر کس بنزین بیشتری مصرف کند، سود بیشتری میبرد و یارانه بیشتری در جیب خود میگذارد.
در حالت متوسط افرادی را میتوان متصور شد که با یک پراید، رفت و آمدهای معمول و مرسوم دارند و نهایتا سالی یک بار نیز به مسافرت میروند. این قشر اگر به طور متوسط روزانه 8 لیتر بنزین مصرف کنند، ماهانه 240 هزار تومان یارانه بنزین دریافت میکنند. حالا اگر این افراد طی همین یک ماه، با بنزین 1000 تومانی مسافرکشی کنند، در واقع با سرمایه عمومی که از یارانه بنزین دریافت کردهاند، سود نسبتا قابل قبولی نیز خواهند داشت. به عبارت دیگر از پول نفت، برای خود سرمایهگذاری کردهاند.
اما فاجعه در دو سوی دیگر حالت متوسط اتفاق میافتد. از یک سو، فردی که خودروی شخصی ندارد هزینه حمل و نقل خود را بهطور کامل پرداخت میکند و از این یارانه دریافتی ندارد چرا که استفاده از حملونقل عمومی هزینه زمانی دارد و تاکسی یا مسافرکشهای شخصی نیز از یارانه بنزین به عنوان سود استفاده میکنند. پس کسی که خودروی شخصی ندارد، از این یارانه بیبهره خواهد بود. طرف دوم فاجعه وحشتناکتر است. دهکهای ابتدایی جامعه که خودروهای با حجم موتور بسیار بالاتر دارند، عموما رفت و آمدشان با خودروی شخصی است. این قشر طبیعتا مسافرت بیشتری هم در برنامههای خود دارد. در نتیجه، هم به دلیل نوع خودرو و هم به دلیل مسافت طی شده بیشتر، بنزین بیشتری مصرف میکند و در واقع یارانه بیشتری از این محل دریافت میکند. به واقع به عکس تصور عمومی، از یارانه بنزین چیزی نصیب قشر کمتر برخوردار نمیشود و سود آن به جیب دهک اول و ریچ کیدزها واریز میشود.
همین مثال در مورد قیمت ارز نیز در ابعادی بسیار عظیم صادق است؛ آنقدر عظیم که اقتصاد ملی را تحتتاثیر قرار داده است. وقتی دولتها با وارد کردن دلارهای حاصل از فروش نفت به بازار، قیمت آن را کاهش میدهند در واقع مسابقه بزرگ مصرف دلار و کالاهای خارجی ایجاد میکنند و کسی برنده این مسابقه است که مصرف بالاتری دارد؛ باز هم دهک یا دهکهای اول!
قیمت واقعی دلار با توجه به توان کشور در صادرات و جذب گردشگر (احتمالا) حدود 10 هزار تومان است. حالا فرض کنید دولتها با چوب جادویی نفت، آن را زیر 4 هزار تومان به بازار داخلی عرضه کنند. نتیجه آن تشویق به مسافرت خارجی، تشویق به خرید کالای خارجی و در واقع مصرف بیشتر دلار است. طبیعتا فردی از سوبسید دلار منفعت بیشتری میبرد که منزل و محل کارش، مملو از کالاهای خارجی است. از خودرو، تلویزیون، یخچال، لباسشویی، ظرفشویی، دکوراسیون و... گرفته تا مسافرتهای سالانه و جشن تولدهای آنچنانی!
سبک زندگی دهک اول یک سوی ماجرا است. این دهک عموما شامل واردکنندهها است که سود اصلی پایین بودن قیمت ارز را مستقیمتر و در ابعاد بزرگتر به جیب میزند. وقتی قیمت ارزهای خارجی در کشور پایین است، استفاده از کالای خارجی سادهتر خواهد بود. به این مفهوم که مثلا یک خانواده ایرانی از طبقه متوسط نسبت به همین خانواده در ترکیه (یا دیگر کشورهایی که قیمت ارز در آن واقعی است)، به مراتب راحتتر میتواند یخچال فریزر تولید اروپا خریداری کند. پس رونق کسب و کار واردکنندهها در ایران بالاتر و با ریسک بسیار کمتری نسبت به همقطار خود در ترکیه صورت میگیرد.
مروری ساده بر سبک زندگی دهکهای مختلف، به وضوح مشخص میکند سوبسیدهای اعطایی دولتها از ثروت عمومی برای پایین نگه داشتن قیمت ارز و انرژی به جیب دهکهای بالاتر رفته است. دهکهایی که طی 5 دهه گذشته از این راه ارتزاق کرده و هر روز فاصله خود را با دهکهای وسط و انتهایی بیشتر کردهاند.
حالا پس از پنج دهه وارد کردن دلار نفتی به بازار داخلی و کاهش دستوری نرخ ارز، از سال گذشته دولت بنا به شرایط اضطراری و تحریمهای احتمالی، دست از فروش دلار نفتی کشیده است و شرایط به سمت «واقعیت» اقتصادی پیش میرود. بازار داخلی نیز پس از تلاطم حاصل از این شوک بزرگ، کم کم خود را با این واقعیت وفق میدهد و احتمالا تاثیرات مثبت اقتصادی آن دیر یا زود به چشم خواهد آمد. اما نکته مغفول مانده در این پنج دهه، فربه شدن دهکهای اول با استفاده مستقیم و غیرمستقیم از ثروت عمومی بود که «تقصیر» آن را میتوان به گردن سیاستگذاران اقتصادی انداخت. دهکهایی که حالا خود سیاستگذارند، صدای رسا، رسانه و بلندگو دارند و به محض تلاش دولتها برای حرکت به سمت واقعیتهای اقتصادی، جنجال میکند و با زدن نعل وارونه، طبقات پایینتر که اتفاقا متضرر یارانهها هستند را قربانی جلوه میدهد!
*تحلیلگر اقتصادی
سایر اخبار این روزنامه
چگونه مواد غذایی آلی به انتشار گازهای گلخانهای کمک میکنند؟
ارگانیکهای مخرب
علیرضا صدقی
بازی تکراری عوامفریبی
نماینده ادوار مجلس هشدار داد
با تدوین بودجه نامناسب مردم را فریب ندهیم
سریال خاطرهانگیز «خط قرمز» بار دیگر از شبکه آی فیلم پخش میشود
ایست، خط قرمز!
محمدجواد ظریف:
آمریکا حق ندارد در مورد قطعنامه 2231 صحبت کند
« ابتکار» از موضعگیری اخیر رئیس دولت نهم ودهم گزارش می دهد
تلاش نافرجام برای دیده شدن
« ابتکار» از مهندسی جدید خاورمیانه توسط سعودیها گزارش میدهد
گذار از خلیج فارس به دریای سرخ
چرا پدر و مادرهای امروز کمتر برای بچهها قصه میگویند
بال شکسته کلاغ قصه
دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین:
آنچه تبلیغ کردیم 10 برابر واقعیت است
کویت مذاکره برای میزبانی از پایگاه نظامی انگلیس را تکذیب کرد
کشتیای که سوارخ میکنند، امنیتی که احساس میکنند!
دلار نفتی چگونه فاصله طبقاتی ایجاد کرد