فلسفه «هنر» به کدام نیازهای جامعه پاسخ می گوید؟

گروه اندیشه info@khorasannews.com فلسفه ،دانشی عقلی است؛ دانشی که بناست گره‌های کور اندیشه بشر را باز کند و به رفتار و اعمال انسان، به عنوان اشرف مخلوقات، معنای ویژه‌ای ببخشد. در فلسفه اسلامی، غایت تفکر و اندیشه، حرکت در مسیری است که انسان را به سوی پروردگار رهنمون شود. گستره وسیع کاربرد فلسفه در علوم مختلف که از آن با عنوان فلسفه مضاف یاد می‌کنند، شاخه‌های مختلفی از این دانش را به وجود آورده است که «فلسفه هنر» یکی از آن هاست. در گفت وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر علی نهاوندی، مدیر گروه فلسفه هنر مجمع عالی حکمت اسلامی قم، به بررسی ویژگی‌ها و کاربردهای این شاخه از فلسفه مضاف پرداختیم. وی در مصاحبه با خراسان، از بحث «زیبایی» به عنوان یکی از مباحث محوری فلسفه هنر یاد کرد و از تعاریفی که فیلسوفان درباره این بحث ارائه کرده‌اند، سخن گفت. برای آغاز بحث،لطفا گروه فلسفه هنر مجمع عالی حکمت اسلامی قم را به طور مختصر معرفی کنید. مجمع عالی حکمت اسلامی، پیرو دیداری شکل گرفت که در زمستان سال 82، جمعی از استادان و فضلای علوم عقلی حوزه علمیه قم با مقام معظم رهبری داشتند. در این دیدار، گفت‌وگوهای خاصی انجام و پیشنهادهایی مطرح شد و مقام معظم رهبری تأکید فرمودند که انجمن یا مجمعی برای فلسفه یا فلسفه گرایان یا باشگاهی برای آنان تشکیل شود. مجمع عالی تحت اشراف و نظارت سه تن از علمای بزرگوار، حضرات آیات جوادی آملی و سبحانی و مصباح یزدی است. مجمع، علاوه بر گروه‌های فلسفه، عرفان، معرفت شناسی وکلام، ،دارای گروه های فلسفه مضاف، مانند فلسفه دین، فلسفه علوم انسانی، فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی و فلسفه حقوق نیز هست. یکی از این گروه ها که بنده از ابتدای شکل گیری، توفیق داشتم مدیریت آن را به عهده داشته باشم و بر اساس اهمیت و نیاز پژوهشگران شکل گرفت، گروه فلسفه هنر است. فلسفه هنر چیست و به دنبال چه اهدافی است؟  فلسفۀ‌ هنر به‌ تبیین‌ چیستی‌ هنر و مبانی‌ نظری‌ و فلسفی‌ آن می‌پردازد. فلسفه هنر به تبیین مبادی و مبانی غیر هنری هنر یا به تعبیر دیگر به تبیین مبادی فلسفی هنر می پردازد. هدف فلسفه هنر آن است که بین فلسفه اسلامی و هنر اسلامی، پل بزند. منشأ و سرآغاز هنر، غایت و مصادیق و کارکردهای هنر، مهم ترین پرسش هایی است که فلسفه هنر، عهده دار پاسخ گویی به آن است. چه رابطه مشخصی بین مکاتب فلسفی غرب و فلسفه اسلامی، ناظر به مباحث فلسفه هنر وجود دارد؟  وقتی دو امر را به مقایسه می گذاریم، باید وجوه مشابهت و مفارقت بین آن دو را جست‌وجو کنیم، تا امکان گفت‌وگو فراهم شود. مشابهت سنت فلسفه اسلامی و فلسفه غرب، در این است که هر دو در یونان ریشه دارند؛ فلسفه یک سنت فکری است و فلسفه اسلامی تا اندازه ای و فلسفه غرب بیشتر، به افلاطون و ارسطو مدیون است. اما اختلافات میان دستگاه فکری آن ها کم نیست؛ فلسفه اسلامی به زندگی متعالی انسان توجه دارد؛ ولی فلسفه غرب به آن توجهی نداشته است. به نظر بنده، رویکرد و مبانی فلسفه اسلامی در هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی و جهان شناسی با مبانی فلسفه هنر در غرب، از گرگیاس(در رساله «درباره هلن ») تا نظرات «جرج دیکی» که آخرین نظریه بنیادی در تبیین ماهیت هنر را ارائه می دهد و همچنین، فلسفه هنر در شرق مانند کنفوسیوس، بودیسم و هندوئیسم، درتقابل و تضاد است. برگردیم به فلسفه اسلامی؛ کدام یک از سه مکتب فلسفی جهان اسلام (مشاء، اشراق و حکمت متعالیه) توان بیشتری برای رویارویی با چالش‌های دنیای امروز و توان ارائه راهکارهای عملیاتی بیشتری در حوزه فلسفه هنر دارد؟  هر چند فلاسفه اسلامی، در هر سه دستگاه فلسفی، بخش مستقلی را در آثار خود به فلسفه هنر اختصاص نداده اند، اما به طور پراکنده، در لابه لای مباحث گوناگون، به طرح مباحثی پرداخته اند که در قالب فلسفه هنر می گنجد. چنان چه در زمینه معرفت شناسی و فلسفه علم هم وضع به همین منوال است. به نظر بنده مکتب های فلسفی که رویکردشان به گونه ای است که ابعاد اجتماعی زندگی بشر را مورد توجه قرار داده‌اند، مانند فارابی، دستمایه های بیشتری در این حوزه دانشی دارند. همچنین، چارچوب نظری حکمت متعالیه نیز،  جامعیت مناسبی برای پاسخ به پرسش های بنیادین حکمت هنر دارد. آیا باید دست به گزینش مطالب فلسفی غرب زد؟ این گزینش در چه سطحی باید باشد؟ معیارهای شما برای این گزینش چیست؟  شاید بتوان در موضوع و مسئله زیبایی شناسی، شروع جدید و بستر گفتمانی با فلسفه غرب و شرق ایجاد کرد. همچنین، مفهوم خیال، مثال و جمال، در معرفت‌شناسی و انسان شناسی حوزه زیبایی‌شناسی اسلامی، نقشی اساسی دارند و به یقین می‌توان گفت که شناخت بهتر و دقیق‌تر فلسفه هنر اسلامی، مستلزم رسیدن به درکی صحیح از این مفاهیم است. طبق دیدگاه شیخ الرئیس، خیال، مبدأ قریب همه آثار هنری است. ابن‌سینا درباره قوّه خیال و متخیّله، به وجه مبسوط بحث می‌کند که در آفرینش هنری، نقش مهمی ایفا می‌کنند. مسائل فلسفه اسلامی در تعامل با نیازهای زمان خود طرح شده اند؛ چه فرمولی برای امتداد آن مسائل به نیازهای دنیای امروز داریم؟  فلسفه هنر به عنوان فلسفه مضاف در دو لایه اصیل و تبعی یا میانجی گری موثر است. به نظر بنده، دنیای امروز، به شدت از منشأ زیبایی و اثر هنری غافل است که این طرح بسیار خوبی برای تعامل پژوهشی است. یکی از مباحث محوری در فلسفه هنر، بحث زیبایی است. فیلسوفان اسلامی تعاریف و دیدگاه های ویژه‌ای درباره زیبایی دارند. به عقیده حکمای اسلامی، زیبایی های موجود در این عالم، جلوه های ناقص و مقیدی از زیبایی مطلق یعنی حق تعالی است. دومین بحث محوری در فلسفه هنر، نقش خیال در پیدایش آثار هنری است. حکمای اسلامی به وجه مبسوط، به بحث خیال و قوه خیال و عالم خیال و تاثیر آن در پیدایش آثار هنری مثل شعر پرداخته اند. منظور از کاربردی بودن فلسفه به طور عام و فلسفه هنر به صورت خاص چیست؟ فلسفه قرار است چه دردی از جامعه را دوا کند؟ به نظر بنده رسالت هنر آن است که ساحت ادراکی بشر را، با عالم مثال و امر معقول، روبه‌رو کند تا در عالم حس، حیات عقلانی که همان حیات طیبه قرآنی است، حاصل شود که این امر، رسالت خاص کاربردی کردن فلسفه هنر است. فلسفه، دانشی عقلی است؛ زمانی ‌که فلاسفه از هنر سخن می‌گویند، یعنی هنر هم یک مسئله حکمی و عقلانی است. اگر ما به دنبال تمدن نوین اسلامی هستیم، هر تمدنی ریشه در بنیادهای حکمی و هنری خود دارد که باید شناسایی شود.  وقتی هنرمند یک اثر هنری را خلق می‌کند، یعنی صورت آن اثر از قبل در وجود او وجود داشته است. ارسطو می‌گوید: هنر چیزی است که اخلاق را در جامعه ارتقا دهد و سرگرمی و تفنن هم داشته باشد.  از نظر افلاطون نیز، هنر چیزی است که به‌وسیله آن اخلاق در جامعه ارتقا پیدا کند. از طرفی، صورت دیگر هنرمند، حکیم است؛ چرا که باید توان مواجهه با امور معقول را داشته باشد. در فلسفه هنر، تبیین رابطه هنر با طبیعت، هنر با هستی ،هنر با انسان و ... از محورهای اصلی بحث است.