امید مافی =روزنامه نگار

مردی که تا همین چند ماه پیش در دالان های برزخی قدم می زد حالا به اصلی ترین بند مانیفست کی روش بدل شده است.پس از غروب کاپیتان در جام جهان نما گمان می رفت اشکان در سراشیبی قرار گیرد و از پس پستی و بلندی راه های پیش رو برنیاید.سورپرایز کی روش اما خیلی زود خود را پیدا کرد و روزهایش را به فعل های ماضی پیوند نزد تا تولد دوباره اش را آن سوی خلیج فارس به تماشا بنشینیم و او را در قامت عصای دست تیم ملی نظاره کنیم.
گرگ باران دیده اردوی ایران در دو دو نبرد هاشورخورده ماموریت خود را به بهترین نحو انجام داد و نقش اصلی را در فیلم های اکشنی که کارلوس کارگردانی آن ها را بر عهده دارد ایفا کرد.
یک گل زیبا به یمن و یک نمایش بی نقص در مقابل ویتنام نشان داد. هافبک کاربلد تیم ملی به خوبی سناریوهای نخ نما شده رقیبان را مرور کرده تا بتواند زمینه یورش سواره نظام ها را فراهم آورد و به مهره مار نیمکت در قلب میدان تیم ملی بدل شود.ایران با فرماندهی دژاگه در روزهای ملتهب جام می تواند پوست حریفان را بکند و مسیری سنگلاخی که به فینال ختم خواهد شد را بی اضطراب پشت سر بگذارد.
بی شک چهارشنبه در چمنزار آل مکتوم دبی یک کاپیتان سرد و گرم چشیده و تا بن دندان مسلح می تواند گزاره های ناممکن را ترسیم کند و به قاتل عراقی ها بدل شود.وقتی سایه های موازی و شبح های سرگردان کاری با برگ برنده تیم ملی ندارند لابد توپچی ازلی می تواند ابدی شود و با تنپوش ستاره ای رویین تن به اعماق تاریخ هجرت کند.بله ایشان هستند؛اشکان دژاگه. کاپیتانی که دیگر خط زدن نامش ممکن نیست.همو که می تواند همچون تگرگ بر پنجره های کدر حریفان کوبیده شود و در آغوش خورشید به همهمه یک جام پرسر و صدا پایان دهد و در سکوت کیش و مات انبارهای باروت را یکی پس از دیگری منفجر کند.



>ایشان هستند؛مهند مهدی!
چهارشنبه روز واقعه است.روزی که باید انتقام مقهور شدن برابر بغدادنشینان در استرالیا را از آنان بگیریم.روزی که پاراگراف صعود را نقطه خواهیم گذاشت تا صدرنشین گروه لقب بگیریم و دمدمی مزاج های بین النهرین را به سیاره اندوه تبعید کنیم.در اردوی عراقی ها اما مردی حضور دارد که در دو دوئل اخیر این تیم در
جام ملت ها چشم ها را از حدقه درآورده است.جوان هجده ساله ای که با ردای سبز دوبار پاگشایی کرده و شادی را برای اردوگاه عراق به ارمغان آورده است.بی تعارف یک لحظه غفلت از مهند مهدی در چهارشنبه دوزخی می تواند قحطسال را به همراه بیاورد و صدای شکستن استخوان های یوزها را به
گوش ها برساند.
در چنین شرایطی سیم خاردارهای تیم ملی باید لحظه ای از پسر آن سوی موصل غافل نشوند و تمام راه ها را به رویش ببندند تا شلیک پشت شلیک در دستور کار لئو مسی فرات نشینان قرار نگیرد و سونامی از ساق های زهرآلودش آغاز نشود.
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.این فانتزیست عراقی اگر درگیر معادلات مبهم نگردد روز سختی را برایمان رقم خواهد زد.

> پالس های مشکوک!
اما امروز جام با دو جدال حساس پیگیری خواهد شد و در زمستانِ ریش سفید این حوالی چشم به جعبه رنگی می دوزیم و نبرد توپچی هایی مات و سربه زیر را تماشا خواهیم کرد تا ببینیم روسیاهی با کدام ذغال می ماند و روسفیدی پهنای سیمای کدام قشون را خواهد پوشاند.امروز اردن صعود کرده در ابو ظبی به ملاقات فلسطین خواهد رفت.اردنی ها در دو بازی قبلی فراتر از انتظار ظاهر شدند و شش امتیاز گرفتند تا سرهای نخورده به سنگ را مجروح سازند و پالس بوداری برای مدعیان جام بفرستند.
اردن هاشمی با این توپچی ها و این نیمکت
می تواند به پدیده جام بدل شود و تقویم ها را با سربلندی ورق بزند.در دیگر بازی غروب سه شنبه کانگورها در ورزشگاه خلیفه العین مچ در مچ سوری ها می اندازند.کانگورها که دوست ندارند میان سایه ها گم شوند باید تفنگداران شام را با نقشه ای بکر نوازش دهند و بار خود را ببندند.برای لشگر آن سوی اقیانوس آرام که روزگاری با هری کین پشت غول ها را به خاک می مالید توقف پشت دیوارهای کوتاه اتفاق جالبی نیست.گاهی خیال جام کافی است برای ادامه راه...کانگوروها این را خوب می دانند.